دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
27
100
2009
11
22
The Effects of Modified Family Psychoeducation on the Relative's Quality of Life and Family Burden in Patients with Bipolar Type I Disorder
اثر بخشی مداخلات آموزش روانشناختی تعدیل شده بر کاهش فشار تحمیلی و ارتقاء کیفیت زندگی خانواده بیماران مبتلا به اختلال دو قطبی نوع یک
563
574
13058
FA
ویکتوریا
عمرانی فرد
استادیار، گروه روانپزشکی، مرکز تحقیقات علوم رفتاری، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
یوسف
اسماعیلی نژاد
دستیار روانپزشکی، مرکز تحقیقات علوم رفتاری، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
محمد رضا
مراثی
استادیار، گروه پزشکی اجتماعی، دانشکدهی پزشکی و مرکز تحقیقات علوم رفتاری دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
امیرحسین
داورپناه
دانشجوی پزشکی، مرکز توسعهی آموزش پزشکی، ستاد پرورش استعدادهای درخشان، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
Journal Article
2010
11
07
Background:Bipolar type I disorder is one of the common disorders in psychiatry. Relatives of such patients like other organic or mental diseases may encounter with major burden as well as decreasing of their quality of lives. In some cases, depression or anxiety may occur. Family psychoeducation programs should be conduct for relatives of patients with bipolar I disorder. These programs may decrease family burden and improve the quality of life.
Methods: This was a clinical trial done among relatives of patients with bipolar type I disorder. Family burden questionnaire and quality of life questionnaire used for one of the key relatives at beginning of study, 3 months and 6 months later. Demographic data (age, gender, relation, and number of hours who they are together) was collected also. 48 patients with bipolar type I disorder were enrolled in this study. They randomly divided into 2 groups with 24 members. Family psychoeducation program were conducted among first group and second group without any intervention were followed as control group.
Findings: There was no significant difference between tow groups in mean score of family burden at all 3 episodes of study; but mean score of quality of life was significantly higher in control group 6 months after intervention.
Conclusion: Psychoeducational intervention is an effective factor in patient’s relatives, quality of life. This intervention could help to improve mental health among relatives of psychiatric patients.
Key Words: Quality of life, Family burden, Psychoeducation.
مقدمه: اختلال دو قطبی از اختلالات شایع روانپزشکی میباشد. همانند بسیاری از بیماریهای جسمی و روانی، خانواده بیماران مبتلا به اختلال دو قطبی فشارهای زیادی را متحمل شده، کیفیت زندگی آنان افت مینماید.این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی مداخلات آموزشی روانشناختی بر فشار تحمیلی بر خانواده و کیفیت زندگی خانوادههای این بیماران طراحی شده است.
روش ها: این مطالعهی کارآزمایی بالینی بر روی 48 خانواده، شامل گروه مداخله و شاهد دارای بیمار مبتلا به اختلال دو قطبی نوع یک انجام گرفت. برای یک عضو خانواده که نقش کلیدی در خانواده داشت، پرسشنامهی فشار تحمیلی بر خانواده و کیفیت زندگی در زمانهای بدو ورود، 3 ماه و 6 ماه تکمیل گردید. متغیرهای دموگرافیک مشتمل بر سن، جنس، نسبت با بیمار، تعداد ساعات تماس فرد با بیمار و مدت شروع بیماری جمعآوری شد.
یافته ها: در این مطالعه، 30 زن و 18 مرد از بستگان افراد مبتلا به اختلالات دو قطبی نوع یک بررسی شدند. بیشترین تعداد بستگان بیمار را همسران و مادران آنان شامل میشد. میانگین سنی شرکتکنندگان 72/10 ± 04/42 بود. میانگین نمرهی فشار تحمیلی بر خانوادهی دو گروه در هیچکدام از سه مقطع زمانی بدو مداخله، سه ماه پس از شروع مداخله و شش ماه پس از شروع مداخله تفاوت معنیداری نداشت. اما کیفیت زندگی در گروه مورد مداخله در شش ماه پس از شروع مداخلهی آموزشی بهطور معنیداری افزایش یافته بود.
نتیجه گیری: مداخلهی آموزشی عاملی تأثیرگذار در کیفیت زندگی بر خانواده بود و میتوان از آن بهعنوان ابزاری جهت بهبود وضعیت روانی خانوادهی بیماران روانی بهره گرفت.
واژگان کلیدی: کیفیت زندگی، مداخلات آموزشی، روانشناختی، فشار تحمیلی بر خانواده
https://jims.mui.ac.ir/article_13058_5257346fd8a5f8a67322afec509aa759.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
27
100
2009
11
22
Have the Infected Total Hip Arthroplasty Been Still Catastrophic?
آیا عفونت پس از تعویض مفصل هیپ هنوز مصیبت بار است؟
575
581
13059
FA
مهدی
مطیفی فرد
استادیار ارتوپدی، گروه ارتوپدی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
a:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}
مهدی
تیموری
دستیار ارتوپدی، گروه ارتوپدی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
a:2:{s:5:"fa_IR";s:0:"";s:5:"en_US";s:0:"";}
ارسلان
محمودیان
دستیار ارتوپدی، گروه ارتوپدی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
a:2:{s:5:"fa_IR";s:0:"";s:5:"en_US";s:0:"";}
Journal Article
2010
11
07
Background: The infection after total hip arthroplasty is one of the major and catastrophic complications and often cause multiple procedures, heavy cost and life threatens and disability for the patient. In this study, we report our experience about infected total hip arthroplasty.
Methods: In this study, among patients referred to Kashani hospital in Isfahan, Iran from 2001 to 2007, 659 patients that have been treated with total hip arthroplasty were enrolled in our study. Among this patients, 12 patients were infected in which, six were early postoperative, three were late chronic and 3 patients were acute hematogenous.
Findings: In all of the patients, the primary treatment and debridment and antibiotic therapy were done. Finally, in ten cases, the infection was subsided and in two others, the Girldeston surgery was done.
Conclusion: It seems that infection after total hip arthroplasty is not the end of work and with appropriate treatment the most of this infection are been treated.
Key words: Total hip arthroplasty, Infection, Treatment outcome.
مقدمه:عفونت پس از تعویض مفصل هیپ، یکی از عوارض ماژور و مصیبت بار بوده است که اغلب منجر به اعمال جراحی متعدد، هزینههای سنگین، تهدید حیات بیمار و ناتوانی بیمار میشود. در این مطالعه، ما تجربهی خود از عفونت پس از تعویض مفصل هیپ را بیان مینماییم.
روشها: در این مطالعه، 659 بیمار که طی سالهای 1380 تا 1386 در بیمارستان کاشانی اصفهان تحت تعویض مفصل هیپ قرار گرفته بودند، بررسی شدند. از این تعداد، حدود 20 درصد از نوع با سیمان و حدود 80 درصد از نوع بدون سیمان بودند. عفونت در 12 مورد از بیماران ایجاد شد که 6 مورد دچار عفونت بعد از عمل اولیه، 3 مورد دچار عفونت از نوع مزمن تأخیری و 3 مورد از نوع هماتوژن حاد بودند.
یافتهها: در مورد همهی بیماران درمان مناسب اولیه شامل بررسی کلینیکی و پاراکلینیکی و دبریدمان و تجویز آنتیبیوتیک انجام گرفت. در نهایت در 10 بیمار درمان عفونت به سلامت خاتمه یافت و در 2 بیمار عمل جراحی Girldeston انجام گرفت.
نتیجهگیری: به نظر میرسد عفونتهای پس از تعویض مفصل هیپ، پایان راه نبوده است و میتوان با برخورد به موقع و مناسب و استفاده از روشهای غیر جراحی و جراحی لازم، این عفونت را کنترل نمود.
کلید وازه ها: تعویض مفصل هیپ، عفونت، پیامد درمان
https://jims.mui.ac.ir/article_13059_b2725f7a95936c612e42b035511b27da.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
27
100
2009
11
22
Antifungal activity of Ferula assa-foetida Against clinical agents of Mucormycosis
فعالیت ضد قارچیFerula assa- foetida علیه ایزولههای بالینی موکورمایکوزیس
582
588
13060
FA
رسول
محمدی
دانشجوی دکترای تخصصی قارچشناسی، گروه قارچ و انگلشناسی، دانشگاه تربیت مدرس تهران، تهران
0000-0002-8220-4511
اصغر
سپه وند
دانشجوی دکترای تخصصی قارچشناسی، گروه قارچ و انگلشناسی، دانشگاه تربیت مدرس تهران، تهران
شهلا
رودبار محمدی
استادیار قارچ شناسی، گروه قارچ و انگلشناسی، دانشگاه تربیت مدرس تهران، تهران
شهلا
شادزی
استاد قارچ شناسی پزشکی، گروه قارچ و انگلشناسی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
هاجر
میر صفائی
دانشجوی کارشناسی میکروبیولوژی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد فلاورجان، اصفهان، ایران
راضیه
نور شرق
دانشجوی کارشناسی میکروبیولوژی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد فلاورجان، اصفهان
Journal Article
2010
11
07
Background :
Mucormycosis is an acute fungal disease and opportunistic infection caused by Mucorals order which has a wide geographic distribution.
The major predisposing factors for Mucormycosis are hyperglycemia, metabolic acidosis, Supraphysrologic dosis of adrenal Corticosteroids and Leukemia.
Ferula assa- foetida is the gum resin obtained from the dried roots of this plant. It has antispasm and antimicrobial effects. It is used in the treatment of asthma and Sarcomas.Since it’s antibacterial effects was proven,but antifungal studies of this essential oil is very limited,so this study was aimed for this defect.
Methods:
In this study, we used broth microdilution method. Essential oil of the plants was extracted by means of clevenger apparatus and used on isolates in microplate wells and their MIC was calculated.
Ressult:
The number of samples was twenty five. Seven isolates didn’t grow up to the dilution of 1/8th of essential oil, ten isolates up to 1/16th and eight isolates up to 1/32nd .
Conclusion:
Because of the nephrotoxicity effects of amphotericin B, the evaluation of in vivo antifungal activity of Ferula assa-foetida essential oil (Ferula assa-foetida essential oil has not nephrotoxicity effects), drug resistance and the effect of pH and temperature on activity of this essential oil, is recommended.
Key words:
Ferula assa–foetida, Mucormycosis, Antifungal activity, Essential oil.
مقدمه: موکورمایکوزیس یک عفونت قارچی حاد و فرصت طلب است که توسط راستهی موکورالها ایجاد میگردد. این قارچها انتشار جغرافیایی وسیعی دارند. مهمترین فاکتورهای مستعد کننده در ابتلا به این بیماری، هیپرگلیسمی، اسیدوز متابولیک، مصرف بیش از حد کورتیکواستروئیدها و لوکمیا میباشند. Ferula assa- foetida یک گوم رزین بهدست آمده از ساقههای خشک این گیاه است. این گیاه دارای خاصیت ضد اسپاسم و ضد میکروبی است. از این گیاه در درمان آسم و سارکوما نیز استفاده میشود. با وجود آن که خواص آنتیباکتریال این اسانس به اثبات رسیده است، مطالعه بر روی خواص ضد قارچی آن بسیار محدود میباشد؛ مطالعه حاضر به بررسی خواص ضد قارچی این گیاه میپردازد.
روش ها: در این تحقیق، از روشBroth micro dilution استفاده شد. اسانس گیاه با استفاده از دستگاه Clevenger استخراج گردید و در میکروپلیت 96 خانهای، بر ایزولهها اثر داده شد؛ سپس Minimum Inhibitory Concentration (MIC) آن محاسبه گردید.
یافته ها: تعداد ایزولهها 25 عدد بود که هفت ایزوله تا رقت 8/1، ده ایزوله تا رقت 16/1 و هشت ایزوله تا رقت 32/1 اسانس رشد نکردند .
نتیجه گیری: به دلیل اثرات سمی آمفوتریسین B )تنها داروی ضد قارچی شیمیایی مؤثر در موکور میکوزیس) بر کلیهها، بررسی اثرات ضد قارچی این اسانس در شرایطin vivo (به دلیل فقدان اثرات جانبی بر سلولهای بدن در مورد اسانس بهکار برده شده است)، تأثیر عواملی چون pH و دما بر آن و بررسی مقاومت دارویی به این اسانس توصیه میگردد.
واژگان کلیدی: Ferula assa-foetida، موکورمایکوزیس، فعالیت ضد قارچی، اسانس
https://jims.mui.ac.ir/article_13060_c9073cf9ed2de5a118b29963d051077a.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
27
100
2009
11
22
A Rating Scale to Differentiate between Conduct Disorder and Attention Deficit Hyperactivity Disorder
تعیین و هنجاریابی مقیاس درجهبندی جهت تشخیص افتراقی اختلالات سلوک و بیشفعالی در کودکان 12-7 سالهی شهر تهران
589
599
13061
FA
سیدجلال
صدرالسادات
دانشیار مددکاری روانی اجتماعی، گروه توانبخشی، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، تهران
زهرا
هوشیاری
کارشناسی ارشد سنجش و اندازهگیری، دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت، شیراز
لیلا
صدرالسادات
دانشجوی دوره دکترای روانشناسی بالینی، دانشگاه الینت، آمریکا
اکبر
روزبهانی
پزشک عمومی،دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد، شهرکرد
مجید
غیاث
پزشک عمومی، مرکز بهداشت دانشگاه، دانشگاه اصفهان، اصفهان
مسعود
نیک فرجام
دانشیار روانپزشکی،گروه روانپزشکی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد، شهرکرد
Journal Article
2010
11
07
Background: The symptoms of conduct disorder and ADHD (attention deficit hyperactivity disorder) have many overlaps. These two disorders are considered to be the two most common psychiatric disorders among school aged children. It is notable to consider that when ever one of these disorders is present as the primary disorder with clinical manifestations, the other is believed to co morbid and coexisted with the first disorder. The present study was designed to develop a standard scale for diagnosis and grading of these disorders in the elementary schools children.
Methods: This study was performed on a sample of 800 male and female elementary school children, who were selected through a normalized cluster sampling procedure in Tehran. The scale was administered to the student via their teachers, as well as the relevant professionals and the obtained results were gathered for further analysis.
Findings: Factor analysis showed that 3 factors, dysthymic, aggressiveness, and oppositional defiant, could be involved in conduct disorder rating scale and the 3 factors, lavk of attention, hyperactivity, and aggression could be involved in ADHD rating scale. These 6 factors explained 0.69 of total variance. The criteria validity coefficient for conduct disorder rating scale was 0.79, and for attention deficit hyperactivity disorder rating scale was 0.76. Cronbakh’s alpha coefficient, spilt half coefficient, and test-retest coefficient for conduct disorder rating scale was 0.95, 0.87, and 0.91, and for attrition deficit hyperactivity rating scale was 0.96, 0.82, and 0.92
Conclusion: Based on the obtained factors which were approved in their content by relevant professionals, and considering the validity and reliability of the scale, it seems that the scale is suitable enough to be considered as a screening instrument in the clinical and research contexts.
Key words: Developing scale, Normalizing, Conduct disorder, Attention deficit hyperactivity disorder.
مقدمه: دو اختلال سلوک و اختلال کمبود توجه بیش فعالی (ADHD) همپوشی زیادی با یکدیگر دارند و از شایعترین اختلالات روانپزشکی بین کودکان مدرسهای میباشند. هدف از انجام پژوهش حاضر، ساخت مقیاس درجهبندی جهت تشخیص افتراقی اولیه دو اختلال در مدارس و استفاده در مطالعات غربالگری بود.
روش ها: مطالعهی حاضر از نوع مطالعات کاربردی و روش مورد استفاده روش توسعهای بود؛ نمونهی مورد مطالعه شامل 800 نفر از دانشآموزان دختر و پسر دبستانی شهر تهران بود که به روش نمونهگیری خوشهای تصادفی انتخاب و مورد آزمون قرار گرفتند؛ بدین ترتیب که مقیاس تهیه شده در اختیار معلمان قرار گرفت و از آنان خواسته شد کودکان را در هر یک از علایم مذکور ارزیابی کنند. سپس دادههای جمعآوری شده مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: تجزیه و تحلیل دادهها 6 عامل نشان داد، 3 عامل به نامهای کج خلقی، پرخاشگری و تخطیگری مقیاس سلوک و 3 عامل به نامهای کمبود توجه، بیشفعالی و تکانشگری مقیاس ADHD را تشکیل میدهد؛ این 6 عامل در مجموع، 68/0 از واریانس کل آزمون را تبیین کرد. ضریب روایی ملاکی، برای مقیاس سلوک برابر با 79/0 و برای مقیاس ADHD برابر با 76/0 محاسبه شد. در مقیاس سلوک، ضریب آلفای کرونباخ 95/0، ضریب دو نیمه آزمون 87/0 و ضریب بازآزمون 91/0 بود؛ هر یک از ضرایب فوق در مقیاس ADHD به ترتیب برابر با 96/0، 82/0 و 92/0 به دست آمد.
نتیجه گیری: با توجه به عوامل به دست آمده و تأیید محتوای آن توسط متخصصان و مقادیر مشاهده شده شاخصهای روایی و پایایی میتوان مقیاس حاضر را به عنوان یک وسیلهی غربالگری، امور پژوهشی و موارد بالینی با اطمینان به کار برد.
واژگان کلیدی: ساخت مقیاس، هنجاریابی، اختلال سلوک، اختلال کمبود توجه بیش فعالی.
https://jims.mui.ac.ir/article_13061_07b487e20813f55b55dacda1eb3c3420.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
27
100
2009
11
22
Appropriate Cut-off Values of Anthropometric Variables in Predicting a 7.6-year Risk of Cardiovascular Disease in Iranian Adult Population
نقاط برش مطلوب شاخصهای تنسنجی در پیشبینی ریسک 6/7 سالهی رخداد قلبی عروقی در جمعیت بالغ ایرانی
600
617
13062
FA
آزاده
ضابطیان
پژوهشگر، مرکز تحقیقات پیشگیری از بیماریهای متابولیک، پژوهشکدهی علوم غدد درون ریز و متابولیسم، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران
فرزاد
حدایق
دانشیار فوق تخصص غدد، مرکز تحقیقات پیشگیری از بیماریهای متابولیک، پژوهشکدهی علوم غدد درون ریز و متابولیسم، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشت
فریدون
عزیزی
استاد فوق تخصص غدد، پژوهشکدهی علوم غدد درون ریز و متابولیسم، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی،تهران
Journal Article
2010
11
07
Background: TTo determine cutoff points of anthropometric variables for predicting incident cardiovascular disease in Iranian adults.
Methods: In this cohort study, 1614 men and 2006 women, aged ≥ 40 years, participants of the Tehran Lipid and Glucose Study, who were free of cardiovascular disease at baseline, were followed for the mean of 7.6 years. Body mass index (BMI), waist circumference (WC), waist to hip ratio (WHR), waist to height ratio (WHtR) and cardiovascular risks were assessed. Incident cardiovascular disease was ascertained. The adjusted hazard ratios (HRs) for cardiovascular disease were calculated for one standard deviation (SD) change in all obesity variables using Cox proportional hazards regression analysis. Receiver operator characteristic (ROC) curve analysis was used as the method of defining the optimal point if each variable as a predictor of cardiovascular disease.
Findings: We found 333 cardiovascular disease events during follow up. The risk factor adjusted HRs were significant for all anthropometric variables in males and waist to hip ratio in females and were 1.19, 1.24, 1.21 and 1.24 for body mass index, waist circumference, waist to hip ratio and waist to height ratio in males and 1.27 for waist to hip ratio in females, respectively (all P < 0.05). Receiver operator characteristic analysis showed the highest area under curve (AUC) for waist to hip ratio, waist to height ratio and waist circumference, followed by body mass index in males and both genders aged ≤ 60 years. In females, waist to hip ratio and waist to height ratio had the highest AUC, followed by waist circumference and body mass index. Among men and women > 60 years, all the anthropometric variables showed same cardiovascular disease predicting power. The optimal cut off values for cardiovascular disease prediction in males and females aged ≤ 60 years were; body mass indices 26.95 and 29.84 kg/m2, waist circumferences 94.5 and 90.5 cm, waist to hip ratios 0.95 and 0.89, and waist to height ratio 0.55 and 0.60, respectively.
Conclusion: There was no difference between central obesity variables in predicting cardiovascular disease in males, whereas in females waist to hip ratio and waist to height ratio were more appropriate. The cutoff values of anthropometric variables were higher in the Iranian than other Asian populations.
Keywords: Obesity variables, Waist circumference, Body mass index, Cardiovascular disease.
مقدمه: هدف مطالعهی حاضر مقایسهی قدرت شاخصهای تنسنجی و ارزیابی نقاط برش آنها در پیشبینی رخداد قلبی عروقی در جمعیت ایران میباشد.
روشها: این مطالعهی آیندهنگر جمعیتی، شامل 1614 مرد و 2006 زن 40 ساله یا بالاتر شرکتکننده در مطالعهی قند و لیپید تهران بود که در پایه بدون رخداد قلبی عروقی شناخته شدند و برای میانهی 6/7 سال پیگیری شدند. نسبتهای خطر شاخصهای تنسنجی برای پیشبینی رخداد قلبی عروقی، پس از تعدیل ریسک فاکتورهای قلبی عروقی در طی 6/7 سال پیگیری محاسبه شد.
یافتهها: در طول مطالعه، 333 رخداد قلبی عروقی مشاهده شد. نسبتهای خطر تعدیل شده تمام شاخصهای تنسنجی در مردان و شاخص نسبت دور کمر به باسن در زنان برای پیشبینی رخداد قلبی- عروقی معنیدار بود که به ترتیب 19/1، 24/1، 21/1 و 24/1 برای نمایهی تودهی بدنی، دور کمر، دور کمر به باسن و دور کمر به قد در مردان و 27/1 برای دور کمر به باسن در زنان بود (05/0 > P). آنالیز راک بیشترین سطح زیرمنحنی را برای شاخصهای نسبت دور کمر به باسن، دور کمر به قد و دور کمر و به دنبال آنها نمایهی تودهی بدنی در کل مردان مطالعه و در هر دو جنس زیر 60 سال نشان داد. در زنان، نسبت دور کمر به باسن و دور کمر به قد بیشترین سطح زیر منحنی را داشتند. نقاط برش مطلوب در پیشبینی بروز رخداد قلبی- عروقی در مردان و زنان زیر 60 سال به ترتیب 95/26 و 84/29 kg/m2 برای نمایهی تودهی بدنی، 4/94 و 5/90 سانتیمتر برای دور کمر، 95/0 و 89/0 برای دور کمر به باسن و 55/0 و 60/0 برای دور کمر به قد بود.
نتیجهگیری: در مردان، شاخصهای تنسنجی مرکزی و عمومی تفاوتی در پیشبینی رخداد قلبی- عروقی نشان نداد، حال آن که در زنان نسبت دور کمر به باسن و دور کمر به قد مناسبترین شاخصها بودند. نقاط برش شاخصهای تنسنجی برای پیشبینی رخداد قلبی- عروقی در جمعیت ایران بالاتر از دیگر جمعیتهای آسیایی بود. همچنین نقطهی برش دور کمر در جمعیت مذکور متأثر از جنس یافت نشد.
واژگان کلیدی: شاخصهای چاقی، رخداد قلبی- عروقی، چاقی مرکزی.
https://jims.mui.ac.ir/article_13062_70a5eb62d2ecae1bbb52c1bad7d746e6.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
27
100
2009
11
22
The Effect of BMP-6 Growth Factor on Differentiation of Adipose-derived Stem Cells into Chondrocyte in Pellet Culture System
تأثیر فاکتور رشد پروتئین مورفوژنتیک استخوانی-6 (BMP-6) بر روند تمایز سلولهای بنیادی مشتق از چربی به کندروسیت در سیستم کشت Pellet
618
631
13063
FA
بتول
هاشمی بنی
استادیار علوم تشریحی،گروه علوم تشریحی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
شهناز
رضوی
دانشیار علوم تشریحی،گروه علوم تشریحی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
0009-0002-7684-1853
ابراهیم
اسفندیاری
استاد علوم تشریحی،گروه علوم تشریحی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
منصور
صالحی
دانشیار ژنتیک و بیولوژی ملکولی،گروه ژنتیک، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
a:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}
سعید
کرباسی
استادیار بیومتریال و مهندسی بافت، گروه فیزیک و مهندسی پزشکی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
محمد
مردانی
دانشیار علوم تشریحی،گروه علوم تشریحی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
فاطمه
نادعلی
استادیار آسیب شناسی و هماتولوژی،گروه آسیب شناسی ، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
فرزانه
صادقی
کارشناس ارشد میکروب شناسی، گروه علوم تشریحی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
عبدالرضا
صباحی
دانشیار علوم تشریحی،گروه علوم تشریحی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
فاطمه
آموزگار
کارشناس علوم آزمایشگاهی، گروه علوم تشریحی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
ویدا
همایونی
کارشناس ارشد ایمنی شناسی، گروه ایمنی شناسی ، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
Journal Article
2010
11
07
Background:Cartilage damaged by trauma or degenerative arthritis has a limited capacity for regeneration most likely because of its avascularity and low cellularity. In this study, adipose–derived stem cells were cultured in chondrogenic medium supplemented isolated from adipose tissue then were induced for chondrogenesis with BMP-6 in pellet culture system.
Methods: Human adipose tissues obtained from cesarean section and ADSCs were isolated and characterized by flowcytometry techniques for CD14, CD44, CD45, and CD90 markers. To induct of chondrogenesis ADSCs were cultured in pellet culture for 21 days in chondrogenic medium supplemented with BMP-6. Resulted constructs were investigated by histological, immunohistochemical and RT-PCR methods.
Findingss: ADSCs were expressed CD44, CD90 and not CD14 or CD45. ADSCs chondrogenesis was occurred successfully. Stained-sections in H-E and alcian blue were showed chondrocytes in lacuna with sulfated proteoglycans extracellular matrix. Existence of collagen type-II and aggrecan was proved in constructs by immunohistochemical study. RT-PCR method was exhibited collagen type-II and aggrecan genes expression in differentiated cells.
Conclusion: Human adipose-derived stem cells are excellent candidate for cartilage tissue engineering. In pellet culture ADSCs in presence of BMP-6 were induced for chondrogenesis.
Key word: Chondrogenesis, Adipose-derived stem cells, Tissue engineering, Collagen type II, BMP-6, Pellet culture system.
مقدمه: به دلیل فقدان عروق خونی و تعداد اندک سلولهای کندروسیت، آسیبهای بافت قابل ترمیم نیست. مطالعهی حاضر جهت جداسازی سلولهای بنیادی از بافت چربی زیر جلدی انسانی و القای عضروفسازی طراحی گردید.
روشها: بافت چربی زیر جلدی انسانی تحت تأثیر آنزیم کلاژناز تجزیه شد و پس از سانتریفوژ و فیلتر شدن، در مدیوم DMEM-10% FBS کشت داده شد. سپس مارکرهای سطحی سلولهای جداسازی شده با روش فلوسیتومتری بررسی گردید. چهارم پس از شمارش تعداد 105 × 2 سلول از سلولهای پاساژ چهارم در سیستم کشت Pellet تحت تأثیر مدیوم کندروژنیک حاوی BMP-6 به مدت 21 روز کشت داده شد.
یافتهها: سلولهای بنیادی جدا شده از بافت چربی مارکرهای CD44، CD90 را بیان نمود ولی مارکرهای ردهی سلولهای خونساز مانند CD14 و CD45 را بیان نکردند. بررسی ساختارهای حاصل از القای کندروژنیک با رنگآمیزی H–E بافت غضروفی را مشخص نمود. رنگآمیزی با آلسین بلو نیز وجود پروتئوگلیکانهای سولفاته را در ماتریکس خارج سلولی اثبات کرد. بررسی ایمینوهیستوشیمی وجود آگریکان و کلاژن نوع II را در ماتریکس خارج سلولی نشان داد. بررسی با روش RT-PCR نیز نتایج روشهای دیگر را تأیید کرد.
نتیجه گیری: سیستم Pellet و فاکتور رشد BMP-6 به عنوان القاکنندهی غضروفسازی عمل میکنند و بدین ترتیب میتوان از سلولهای بنیادی مزانشیمی از چربی زیر جلدی بافت غضروف بهدست آورد.
واژگان کلیدی: کندروژنز، سلولهای بنیادی مشتق از چربی، مهندسی بافت، کلاژن نوع II، BMP-6، سیستم کشت Pellet.
https://jims.mui.ac.ir/article_13063_744b87017515b2bd0bff3daeb13fc1ad.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
27
100
2009
11
22
The prevalence of nano structure surface layer in Bacillus cereus strains isolated from staff hands and hospital surfaces
بررسی شیوع نانوساختار لایهی سطحی (Surface layer) در سویههای باسیلوس سرئوس جداسازی شده از دست پرسنل و سطوح بیمارستانی، بیمارستان فوق تخصصی الزهراء-دانشگاه اصفهان (86-1384)
632
644
13064
FA
شیلا
جلال پور
کارشناس ازشد، گروه آموزشی صنایع غذایی، دانشکده فنی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا و عضو باشگاه پژوهشگران جوان
روحا کسری
کرمانشاهی
استاد گروه آموزشی زیست شناسی، دانشکده علوم پایه، دانشگاه الزهرا (تهران)
اشرف السادات
نوحی
استاد گروه آموزشی زیست شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه تهران
حمید
زرکش اصفهانی
استادیار گروه آموزشی زیست شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه اصفهان
a:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}
Journal Article
2010
11
07
Background: Over the past 3 decades of research, it has become apparent that one of the most common surface structures on the archaea and bacteria are monomolecular crystalline arrays of proteinaceous subunits, termed surface layer or S-layer. S-layer protects bacteria to the phagocytosis and prohibits the entry of some biomolecules and adhesion molecules to the matrix proteins which increase the stability of infection and antibiotic resistance in virulence agents. Therefore the spread of bacteria which have S-layer in the hospitals should be avoided. Surfaces can serve as reservoirs of potential pathogen and is important in the chain of infection. Surfaces bacteria have low potential to spread, but staff hands have many contacts with hospital surfaces, especially with high contact surfaces. Therefore it could be a potential source of bacteria transmission from surfaces.
Methods: This research was performed between 2005 to 2007, in the Alzahra hospital of Isfahan university of medical sciences. 274 samples were randomly selected (194 sample from surface and 80 sample from staff hand). Environmental samples collected, from high and low contact surface with swab in NB and staff hand. Samples were collected through finger print method and identification of bacteria, were performed with microbiological methods: staining, chemical test, use of differential and selective media. Isolated Bacillus cereus strains, performed with Bacillus cereus Selective Agar, for preparation samples, in first culture Bacteria in TSA, for 16h, then separated surface proteins and finally, specimen's electrophoresis proximally molecular weight marker. S-layer in Bacillus cereus has 97KD molecular weight.
Findings: According to the results, the prevalence of Bacillus cereus strains was %9.49. The prevalence of Bacillus cereus strains in environmental and staff hands were respectively %6.7 and %16.25, and of 13 isolated Bacillus cereus from, staff hand 11 strain (84/6%) and from 13 isolated Bacillus cereus from environmental samples 1 strain (7/7%) production S-layer.
Conclusion:Result show, high prevalence Bacillus cereus in staff hands and hospital surfaces and frequency surface layer in Bacillus cereus isolated of staff hands into hospital surfaces.
Key words: Surface layer, Bacillus cereus, Staff Hands, Hospital Surfaces, Nosocomial Infections.
مقدمه: سطوح بیمارستانی منابع بالقوهای جهت حفظ و نگهداری باکتریها محسوب میشوند. دست پرسنل بیمارستان، بیشترین تماس را با سطوح، بهویژه سطوح پر تماس دارد و مهمترین عامل انتشار باکتریها در بیمارستان محسوب میگردند.
روش ها:این مطالعه در سال 86-1384 در بیمارستان فوق تخصصی الزهراء و دانشگاه اصفهان انجام شد به این ترتیب که به طور تصادفی 274 نمونه (194 باکتری از سطوح و80 باکتری از دست پرسنل) مورد بررسی قرار گرفت. نمونههای محیطی با استفاده از سوآپ وNB لولهای از سطوح کم تماس و پر تماس و نمونههای دست پرسنل با روش Finger Print جمعآوری شدند، شناسایی باکتریها بر اساس روشهای میکروبیولوژیک از جمله: رنگ آمیزی، تستهای بیوشیمیایی، محیطهای افتراقی و محیط اختصاصی باسیلوس سرئوس انجام گرفت. پس از جداسازی پروتئینهای سطحی، نمونهها در حضور مارکر وزن مولکولی توسطSDS-PAGE الکتروفورز شدند.
یافته ها:از 274 باکتری مورد بررسی، شیوع باسیلوس سرئوس در نمونههای مزبور 49/9% بود، به این ترتیب که شیوع باسیلوس سرئوس در سطوح بیمارستانی و دست پرسنل بیمارستان بهترتیب 7/6% و 25/16% بود، از 13 باسیلوس سرئوس جداسازی شده از دست پرسنل بیمارستان 11 مورد (6/84%) و از 13 باسیلوس سرئوس جداسازی شده از سطوح بیمارستانی 1 مورد (7/7%) مولد نانوساختار لایهی سطحی بودهاند
نتیجه گیری: نتایج حاصله مؤید انتشار قابل ملاحظهی باسیلوس سرئوس در دست پرسنل و سطوح بیمارستانی، همچنین نشان دهندهی فراوانی نانوساختار لایهی سطحی در باسیلوس سرئوسهای جداسازی شده از دست پرسنل در مقایسه با باسیلوس سرئوسهای جداسازی شده از سطوح بیمارستانی میباشد.
واژگان کلیدی:
لایهی سطحی، باسیلوس سرئوس، دست پرسنل، سطوح بیمارستان، عفونتهای بیمارستانی
https://jims.mui.ac.ir/article_13064_446869f3eac0b674762e08c60c206090.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
27
100
2009
11
22
Main concepts in the statistical analysis and presentation of findings
اصول تجزیه و تحلیل اطلاعات و نحوهی صحیح ارایهی نتایج
645
658
13065
FA
مریم
نصیریان
دانشجوی کارشناسی ارشد اپیدمیولوژی، مرکز تحقیقات بیماری?های دهان و دندان، دانشگاه علوم پزشکی کرمان، کرمان
معصومه
صادقی
دانشجوی کارشناسی ارشد اپیدمیولوژی، مرکز تحقیقات علوم اعصاب، دانشگاه علوم پزشکی کرمان، کرمان
علی اکبر
حق دوست
دانشیار اپیدمیولوژی، مرکز تحقیقات فیزیولوژی، دانشگاه علوم پرشکی کرمان، کرمان
Journal Article
2010
11
07
Background:In this paper, we are presenting the basic concepts of data analysis in a very simple but practical approach. We believe that the content of this paper may help nearly all of researchers in writing their results.
Coherent is one of the main considerations in nearly all of scientific scripts and as a general rule, all researchers have to pay enough attention to this issue in all steps. This means that all of sections and subsections have to have direct relationship with the main objective.
We recommend that the analysis starts from simple descriptions of the main variables. In the next step, assessment of the relationship between paired variables is recommended. As the last step, sometimes you may need to use multivariable analysis to explore the relationships between your main variables adjusting for the confounding effects of other variables.
Tables and graphs are very efficient tools to present your findings in an attractive way and grasp the attention of readers; however, you have to use simple but clear tables and graphs. Repetition of findings in graphs, tables and body text of the results is one of the main pitfalls.
We hope by reading this paper you learn more how to approach to your data and write your results more attractive.
Keywords: statistical analysis, results, scientific writing, multivariate analysis, coherent
مقدمه:
بدون تردید یکی از بزرگترین معضلات در پژوهش، عدم مهارت کافی متخصصان در تحلیل آماری و ارایهی مناسب نتایج پژوهش میباشد. در این مقاله سعی بر این است که راهکارهای کاربردی و ساده برای محققین علوم پزشکی پیشنهاد گردد تا بتوانند با این راهکارها نتایج تحقیقات خود را بهتر و آسانتر منتشر نمایند. در این مقاله به برخی از اصول مهم در نگارش گزارشهای علمی اشاره شده است.
رعایت پیوستگی یکی از اصول مهمی است که در هر گزارش علمی میبایست رعایت گردد و به این معنی است که تمامی بخشهای یک مقاله یا گزارش در ارتباط مستقیم با موضوع اصلی باشند. در مورد آنالیز دادهها توصیه میشودکه با توصیف سادهی متغیرهای اصلی آغاز گردد، در مرحلهی بعد به تحلیل سادهی دو متغیره پرداخته شود و سپس در صورت نیاز و برای شناخت مسیرهای جدید در روابط بین متغیرها و از بین بردن اثر متغیرهای مخدوشکننده از تحلیلهای چند متغیره استفاده گردد. جداول و نمودارها مؤثرترین ابزار در ارایه نتایج و جلب توجه خوانندگان میباشند. جداول و نمودارها باید تا حد امکان ساده و خلاصه باشند. توجه به این نکته ضروری است که از تکرار مطالب یکسان در جدول، نمودار و متن خودداری گردد.
شیوهی انجام تحلیل آماری و نحوهی نگارش نتایج از موارد بسیار حساسی است که باید همهی محققین به دقت با اصول علمی مربوط به آن آشنا شوند. امید است که محتوای این مقاله بتواند بعضی از ایرادهای اصلی در زمینهی تحلیل آماری و ارایهی نتایج پژوهش را برطرف نماید و در عین حال نقطهی شروعی برای مطالعات بیشتر در این زمینه باشد.
واژگان کلیدی: تجزیه و تحلیل آماری، نتایج، مقاله نویسی، تحلیل چند متغیره، پیوستگی مطالب
https://jims.mui.ac.ir/article_13065_a9eff6bc637313d11b73922e41ab4069.pdf