دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
27
95
2009
06
22
The Effects of Early Tracheostomy on Outcomes of Patients with Severe Head Injury
اثرات تراکئوستومی زود هنگام بر نتایج درمانی بیماران با ضربهی مغزی شدید
211
216
13033
FA
مسیح
صبوری
متخصص جراحی مغز و اعصاب، دانشیار گروه جراحی مغز و اعصاب، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
محمد
اسماعیلی طارمسری
دستیار گروه جراحی مغز و اعصاب، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
بهنام
حسینی
دستیار گروه بیهوشی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
Journal Article
2010
11
07
BAckground:
This study was designed to compare the length of ICU and hospital stay, need to ventilation support, and nosocomial pneumonia, in sever head injury patients, between early and late tracheostomy.
Methods:
A randomized clinical trial was done. In a period of 2 years, tracheostomy (20 early and 20 late) was did in 40 patients with sever head injury(GCS ≤ 8), without lung disease or severe chest injuries, which was hospitalized in Al-Zahra or Ayatollah Kashani hospitals of Isfahan city. Tracheostomy was defined as early if performed in 4th day of reception. The length of ICU and hospital stay, need to ventilation support, and occurrence of pneumonia was registered. P value < 0.05 considered to indicate statistical significance.
Findings:
The mean duration of ICU stay in early and late tracheostomy groups was respectively 20.58 and 28.15 days (P = 0.015), and for hospital stay was respectively 30.25 and 36.55 days (P = 0.042). The mean duration need to ventilation support was respectively 8.90 and 12.25 days (P = 0.049). The pneumonia was occurred in early and late tracheostomy in 8 and 19 cases, respectively (P < 0.001). The sex, age, and patient’s GCS in time of reception to ICU or release of it was not associated with kind of tracheostomy.
Conclusion:
Early tracheostomy is associated with shorter lengths of stay in ICU and hospital, and need to ventilation support and lower nosocomial pneumonia than in late tracheostomy among patients with severe head injury.
Key words:Early tracheostomy, Late tracheostomy, Sever head injury, Nosocomial pneumonia, ICU.
مقدمه: در این مطالعه، تأثیر احتمالی تراکئوستومی زودهنگام در کاهش مدّت بستری بیماران با ضربهی مغزی شدید در intensive care unit (ICU) و بیمارستان، مدّت نیاز به تهویهی مکانیکی و میزان بروز پنومونی بیمارستانی، مورد بررسی قرارگرفت.
روش ها:این بررسی بهصورت کارآزمایی بالینی تصادفی شده انجام شد. در طی یک دورهی دو ساله، 40 بیمار با ضربهی مغزی شدید، بدون بیماری ریوی و آسیب قفسهی صدری، بستری شده در بیمارستانهای الزهرا (س) و آیت ا.. کاشانی شهر اصفهان، تحت تراکئوستومی (20 مورد زودهنگام و20 مورد دیر هنگام) قرار گرفتند. مدّت بستری این بیماران در ICU و بیمارستان، مدّت نیاز به تهویهی مکانیکی و میزان بروز پنومونی بیمارستانی ثبت و مورد تحلیل آماری قرار گرفت. 05/0 > P Value معنیدار تلقی شد.
یافته ها: میانگین مدّت بستری در ICU در دو گروه تراکئوستومی زود و دیرهنگام به ترتیب 58/20 روز و 15/28 روز بود (015/0 P =). مدّت بستری در بیمارستان نیز در این دو گروه به ترتیب 25/30 روز و 55/36 روز بود
(042/0 P =). میانگین نیاز به تهویهی مکانیکی در این دو گروه به ترتیب 90/8 روز و 25/12 روز بود
(049/0 P =). میزان بروز پنومونی در دو گروه تراکئوستومی زود و دیرهنگام بهترتیب 20/8 و20/19 بود
(001/0 P
https://jims.mui.ac.ir/article_13033_9b515f0defd29166828ca9b08fbdf189.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
27
95
2009
06
22
The Comparison of Serum Zinc Level in Behcet Patients and Healthy Controls
مقایسه سطح سرمی روی درمبتلایان به بیماری بهجت و گروه شاهد
217
222
13034
FA
کمال
اصالت منش
استادیار گروه روماتولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی کاشان، کاشان
احمد رضا
جمشیدی
دانشیار مرکز تحقیقات روماتولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران
فرهاد
شهرام
استاد مرکز تحقیقات روماتولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران
فریدون
دواچی
استاد مرکز تحقیقات روماتولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران
زهرا
سلیمانی
استادیار گروه عفونی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی کاشان، کاشان
0000-0001-7108-6188
شهره
موحدی
پزشک عمومی، پژوهشگر مرکز تحقیقات روماتولوژی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران
منصور
کریمی فر
استادیار گروه روماتولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
Journal Article
2010
11
07
Background:
Zinc was suggested as an antioxidant and immunomodulator trace element in parallel with other trace elements and antioxidant enzymes. Recently selenium deficiency was indicated in Behcet disease. In this study, we evaluated the correlation of serum zinc level and Behcet disease.
Methods:
In a cross-sectional, descriptive study serum level of zinc was measured in 49 cases satisfying International Study Group criteria and 51 controls. Serum zinc level was measured by atomic absorption spectrometry and compared the mean of Findings:
serum selenium levels in both case and control and was analyzed by T-test statistical test.
Serum zinc level (mean±SD) in patients (66.4±15.38) were significantly (p<0.0005) lower than healthy controls (86.87±17.18). When considering Global Physician Assessment, there was not significantly difference between active (67.47±14.3) and non-active (69.53±13.65) patients. A significant decrease in Zinc level was present in ocular involved patients. (p <0.001).
Conclusion:
Our results showed that serum zinc level is lower in patients than healthy control group. It is not clear that zinc is a predicting factor of exacerbation or activity of disease. More studies are needed for understanding the precise relationship between zinc and Behcet etiopathology.
Key words:Behcet disease, zinc.
مقدمه: روی، همانند سایر عناصر کمیاب و آنزیمهای آنتیاکسیدان به عنوان عنصر کمیاب تعدیل کنندهی ایمنی و آنتیاکسیدان مطرح شده است. به تازگی کمبود روی در بیماری بهجت مورد بحث واقع شده است. مطالعهی حاضر به بررسی ارتباط بین سطح روی و بیماری بهجت میپردازد.
روش ها: مطالعهی حاضر، یک مطالعهی تحلیلی مقطعی است که بر روی 49 بیمار بهجت و 51 مورد سالم که همگی معیارهای بینالمللی بیماری بهجت را داشتند، انجام شد. گروه شاهد از نظر قومیت و سن با گروه مورد همسان شدند. سایر بیماریهای روماتیسمی رد شد و سپس سطح روی سرم با روش اسپکترومتری با جذب اتمی اندازهگیری و میانگین سطح سرمی دو گروه با هم مقایسه گردید.
یافته ها: سطح سرمی روی بیماران در مرحلهی خاموش (38/15 ± 4/66) بر حسب میکروگرم در لیتر و به طور معنیداری کمتر از گروه شاهد سالم (18/17 ± 87/86) بود (0005/0P < ). با در نظر گرفت فعّالیت بیماری بر اساس ارزیابی کلّی پزشک، اختلاف معنیداری بین بیماران در مرحلهی فعّال بیماری (31/14 ± 47/67) و بیماران غیرفعّال (65/13 ± 53/69) وجود نداشت. کاهش معنیداری در سطح سرمی روی در بیماران مبتلا به درگیری چشمی وجود داشت (001/0P < ).
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که در مورد روی به عنوان فاکتور مستعد کنندهی شدّت یا فعالیت بیماری بهجت، جای شک وجود دارد. در بیماری بهجت سطح سرمی روی پایینتر از افراد سالم میباشد که ضرورت انجام مطالعات بیشتر را نشان میدهد.
واژگان کلیدی: بیماری بهجت، روی
https://jims.mui.ac.ir/article_13034_0b28cb731cf1f6a8ead74ee68656fea9.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
27
95
2009
06
22
Comparison of Laryngoscopic Conditions by Means of Disposable and Metalic Macintosh Blades in Pediatric Patients
مقایسهی شرایط لارنگوسکوپی در اطفال با تیغههای یکبار مصرف و فلزی مکینتاش
223
231
13035
FA
محمد اسماعیل
دارابی
متخصص بیهوشی و مراقبتهای ویژه، استادیار گروه بیهوشی و مراقبتهای ویژه، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران
سید محمد
میراسکندری
متخصص بیهوشی و مراقبتهای ویژه، استادیار گروه بیهوشی و مراقبتهای ویژه، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران
پیمان
سلامتی
متخصص پزشکی اجتماعی، دانشیار گروه پزشکی اجتماعی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران
مسعود
رمضانی
متخصص بیهوشی و مراقبتهای ویژه، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران
ایمان
رحیمی
متخصص بیهوشی و مراقبتهای ویژه، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران
Journal Article
2010
11
07
Background:
Laryngoscopes are the potential cause of cross-contamination between patients. A considerable way to prevent this problem is to use of disposable laryngoscope’s blades. This study was designed to evaluate laryngoscopic conditions in pediatrics with disposable and metalic Macintosh blades.
Methods:
152 children scheduled for elective surgery aged 3-12 years were enrolled in this randomized clinical trial. After induction of anesthesia, anesthesiologist intubated the patients with one of two kinds of laryngoscope’s blades (disposable or metalic Macintosh). During laryngoscopy and tracheal intubation, glottic view, brightness of laryngoscopic field, time of intubation and satisfaction degree of anesthesiologist was recorded.
Findings:
All patients were successfully intubated. There was significant difference between disposable and metalic Macintosh blades with respect to time of intubation and brightness of laryngoscopic field. Grade I of laryngoscopy was more frequent in metalic group compared to disposable group (83% vs. 49%) Anesthesiologist satisfaction was significantly improved during laryngoscopy with metalic Macintosh blade.
Conclusion:
With respect to successful tracheal intubation of all patients in this trial and the usefulness of disposable laryngoscopes to prevent cross-contamination between patients and regardless of significant difference in laryngoscopic conditions between disposable and metalic blades, disposable laryngoscopes can be used under normal intubating conditions in pediatrics.
Key words: Pediatric, Disposable laryngoscope, Anesthesia, Children.
مقدمه: لارنگوسکوپها یکی از واسطههای بالقوهی انتقال عفونت بین بیماران میباشند. یک راه حل قابل توجه برای جلوگیری از انتقال عفونت ناشی از لارنگوسکوپی استفاده از تیغههای یکبار مصرف لارنگوسکوپ میباشد. این مطالعه برای مقایسهی شرایط لارنگوسکوپی در اطفال با تیغههای یکبار مصرف و فلزی مکینتاش طراحی شد.
روش ها: 152 کودک کاندید اعمال جراحی انتخابی با سن بین 12-3 سال در این کارآزمایی بالینی تصادفی وارد شدند. پس از القاء بیهوشی بیمار، لولهگذاری نای با یکی از دو نوع تیغهی لارنگوسکوپ (مکینتاش یکبار مصرف و یا فلزی) توسط متخصص بیهوشی انجام شد. در طی لارنگوسکوپی و لولهگذاری نای، میزان دید ناحیهی گلوت و میزان روشنایی ناحیهی گلوت و زمان لولهگذاری نای و رضایت متخصص بیهوشی ثبت گردید.
یافته ها: لولهگذاری نای در همهی بیماران با موفقیت انجام شد. از نظر میزان روشنایی گلوت و مدت زمان لارنگوسکوپی بین گروه مکینتاش یکبار مصرف و فلزی، اختلاف آماری معنیداری وجود داشت. شیوع گرید 1 لارنگوسکوپی در گروه مکینتاش فلزی اختلاف قابل توجهی با نوع یکبار مصرف آن داشت (83% در مقابل 49%). در هنگام استفاده از تیغهی مکینتاش فلزی رضایت متخصص بیهوشی بهصورت معنیداری بیش از زمان استفاده از تیغهی یکبار مصرف بود.
نتیجه گیری: با وجود اختلاف قابل توجه در شرایط لارنگوسکوپی با استفاده از دو نوع تیغهی لارنگوسکوپ مکینتاش یکبار مصرف و فلزی، با توجه به موفقیت لولهگذاری نای در همهی بیماران و با در نظر گرفتن مزیت استفاده از تیغههای یکبار مصرف در پیشگیری از انتقال عفونت بین بیماران، میتوان از لارنگوسکوپهای یکبار مصرف در اطفال در شرایط غیر اورژانس استفاده نمود.
واژگان کلیدی: اطفال، لارنگوسکوپهای یکبار مصرف، بیهوشی، کودکان
https://jims.mui.ac.ir/article_13035_22092ece42c59eee07d6780e206f78d7.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
27
95
2009
06
22
The Effects of Alcoholic Extract of Propolis Obtained from Iran Bee Hives on the Growth of Trichophyton Mentagrophytis, Trichophyton Rubrum and Trichophyton Verrucosum
بررسی تأثیرعصارهی الکلی بره موم (پروپولیس) حاصل از کندوهای زنبور عسل ایران بر رشد تریکوفیتون منتاگروفایتیس، تریکوفیتون روبروم و تریکوفیتون وروکوزوم
232
241
13036
FA
محمدعلی
ضیاء
متخصص قارچ شناسی دامپزشکی، استادیار گروه علوم پایه، دانشکده علوم پایه، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان، اصفهان
رضا
منانی
فوق متخصص دارو شناسی ، استادیار گروه پرستاری و مامایی، دانشکده پرستاری، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان، اصفهان
محسن
محمودی
کارشناس ارشد انگل شناسی پزشکی، مربی مر کز آموزش و تحقیقات بهداشتی اصفهان، اصفهان
منصور
بیات
متخصص قارچ شناسی دامپزشکی، استادیار گروه قارچ شناسی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات، تهران
فرهاد
محقق
کارشناس علوم آزمایشگاهی، کارشناس مرکز آموزش و تحقیقات بهداشتی، اصفهان
Journal Article
2010
11
07
Background:
Propolis is a resinous material collected by bees from the buds or other parts of plants. It is known for its biological, antibacterial, antifungal and healing properties. Antifungal activity of propolis was studied in several studies. In this study, the effects of propolis on the 21 strains of 3 species of dermatophytes, including Trichophyton mentagrophytis, T. rubrum and T. verrucosum was studied.
Methods:
First the alcoholic extract of propolis was provided and then this extract was added to SCC medium in different dilutions. Then the fungus was inoculated in the center of medium containing of propolis and the growth rate of fungus was measured based on the colony diameter at ten days and Minimum Inhibitory Concentration (MIC) of the extract was determined.
Findings:
Alcoholic extract of propolis showed antifungal activity against of these three species. MIC of Alcoholic extract of the propolis in each milliliter of medium was 0.00625 for T. verrucosum, 0.0125 for T. mentagrophytis and 0.05 for T. rubrum.
Conclusion:
It seems that propolis of Iranian bees as a natural product has a good antifungal activity.
Key words: Propolis, Trychphyton mentagrophytis, Trychphyton rubrum, Trychphyton verucosum, Dermatophytosis.
مقدمه:پروپولیس مادهای صمغی است که به وسیلهی زنبورها، از جوانهها یا سایر قسمتهای گیاه جمعآوری میشود. این ماده به خاطر ویژگیهای بیولوژیک، دارا بودن ویژگیهای ضد باکتریال، ضدقارچی و شفا دهندگی شناخته شده است. فعالیت ضد قارچی پروپولیس در مطالعات متعدد بررسی شده است.
روش ها: در این مطالعه، اثر پروپولیس بر روی 21 سوش از سه گونهی درماتوفیتی تریکوفیتون منتاگروفایتیس، تریکوفیتون روبروم و تریکوفیتون وروکوزوم در محیط آزمایشگاهی بررسی شد. ابتدا عصارهی الکلی بره موم تهیه و سپس در رقتهای مختلف به محیط کشت SCC افزوده شد. در مرحلهی بعد قارچ در مرکز محیطهای کشت حاوی عصاره، تلقیح و میزان رشد آن بر اساس قطر کلنی ایجاد شده در ده روز متوالی اندازهگیری و یادداشت و حداقل غلظت مهارکنندگی (MIC) عصاره تعیین گردید.
یافته ها: عصارهی الکلی بره موم فعالیت ضدقارچی مناسبی را بر ضد این سه گونه نشان داد. حداقل غلظت مهارکنندگی (MIC) عصارهی الکلی بره موم در هر میلیلیتر از محیط کشت برابر با 00625/0، 0125/0 و 05/0 بهترتیب برای تریکوفیتون وروکوزوم، تریکوفیتون منتاگروفایتیس و تریکوفیتون روبروم تعیین شد.
نتیجه گیری: به نظر میرسد که بره موم زنبور عسل ایران دارای ارزش دارویی به عنوان فرآوردهای طبیعی میباشد و میتواند فعالیت ضد قارچی خوبی داشته باشد.
واژگان کلیدی: بره موم، تریکوفیتون منتاگروفایتیس، تریکوفیتون روبروم، تریکوفیتون وروکوزوم، درماتوفیتوزیس
https://jims.mui.ac.ir/article_13036_df20d4c84f9cd312014aad0ad0e0effb.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
27
95
2009
06
22
The Evaluation of Tumor Recurrence Markers P53 and CD44 in Low Risk Superficial Transitional Cell Carcinoma of the Bladder
بررسی کارایی آزمون بافتی CD44 و P53 در میزان عود کانسر ترانزیشنال سطحی منفرد و low grade مثانه
242
257
13037
FA
محمد
یزدانی
متخصص اورولوژی، دانشیار ارولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
احمد رضا
رفعتی
دستیار ارولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
مهتاب
ضرغام
متخصص اورولوژی، استادیار ارولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
سیّد یعقوب
صهری
دستیار ارولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
محمد هاتف
خرمی
متخصص ارولوژی، استادیار ارولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
Journal Article
2010
11
07
Background:
This study was designed to evaluate the correlation of superficial, low grade, unifocal bladder TCC recurrences and the level of tumor markers P53 and CD44 in the tumor tissue.
Methods:
In 95 patients with primary diagnosis of unifocal superficial TCC of the bladder TURBT was done. Sixty patients (M = 49, F = 11) with unifocal, superficial (stage Ta or T1), low grade (grade 1 or 2) papillary TCC of the bladder without carcinoma in situ were enrolled to the study and completed it. Tumor tissue sections were immunohistochemically stained for P53 and CD44 separately. Follow up cystoscopy was performed every 3 months for the first year and every 6 months for the second year. Recurrence rate of tumor was compared between P53 positive and p53 negative groups and between CD44 positive and CD44 negative groups.
Findings:
The mean age of the patients was 59.7 years. The overall recurrence rate was 53%. It was 64.5% in P53 positive and 41.2% in P53 negative group (P = 0.07). Recurrence rate in CD44 positive and CD44 negative group was 72% and 40% (P < 0.02) and recurrence rate in both positive marker (CD44 and P53) groups was 87.5% and in both negative marker groups was 40 % (P < 0.02).
Conclusion:
Our results suggest that there is a remarkable relationship between CD44 positive group, specially CD44 and P53 positive group and recurrence rate in low risk superficial TCC, but the relationship between P53 positive group and recurrence is not statistically significant.
Key words:CD44, P53, Transitional cell carcinoma (TCC), Immunohistochemically.
مقدمه: تاکنون فاکتورهای پروگنوستیک زیادی جهت ارزیابی سیر بالینی و احتمال عود TCCهای سطحی low grade مثانه مطرح شدهاند که مهمترین آنها grade و stage تومور میباشد. امروزه شناسایی پروتئینهای بیش از حد تولید شده سلولهای کانسری به کمک رنگ آمیزی ایمونوهیستوشیمیایی جایگاه ویژهای در تعیین پروگنوز کانسرهای مختلف پیدا کرده است.
روش ها: این مطالعه historical cohort بر روی بیمارانی که در فاصله زمانی بهمن 82 تا مرداد 85 در بیمارستان خورشید اصفهان با TURB تشخیص تومور سطحی منفرد low grade مثانه در آنها مطرح شد انجام گردید. بلوکهای پارافینی 60 بیمار مبتلا به TCC سطحی منفرد low grade مثانه با روش ایمنوهیستوشیمیایی از نظر CD44 و P53 بررسی و پیگیری بیماران با سیتوسکوپیهای مکرر (هر 3 ماه یکبار در سال اول، هر 6 ما یکبار در سال دوم و سپس سالانه) انجام شد و موارد عود تومور مشخص CD44 و P53 و کارسینوم سلول ترانزیشنال(TCC) ، رنگ آمیزی ایمنوهیستوشیمیایی شدند. سپس میزان عود تومور در هر یک از موارد P53 منفی و CD44 مثبت و CD44 منفی مشخص و با یکدیگر مقایسه شد.
یافته ها: از بین 95 بیمار بررسی شده، 60 بیمار (49 مرد و 11 زن) دارای تومور پاپیلری منفرد و low grade بودند. میانگین سنی بیماران 7/59 سال بود. از 60 بیمار مورد مطالعه 32 بیمار دچار عود شدند (53%). میانگین فاصله زمانی از عمل جراحی تا زمان عود 6/4 ± 8/8 ماه بود. درصد عود در بیماران P53 مثبت 52/64% و در گروه P53 منفی 28/41% بود (07/0 P =). درصد عود در بیماران CD44 مثبت 72% و در گروه CD44 منفی 40% بود (02/0 P
https://jims.mui.ac.ir/article_13037_53d4632e26ea17c9828aa5228bf13767.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
27
95
2009
06
22
The Suppression of Multidrug Resistance in Leukemic Cells by Short Interfering RNA
مهار مقاومت دارویی چندگانه در سلولهای لوسمیک به وسیلهی Short interfering RNA
258
267
13038
FA
فاطمه
نادعلی
استادیار هماتولوژی،گروه آسیب شناسی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان
کامران
علیمقدم
دانشیار هماتولوژی - انکولوژی، مرکز تحقیقات خون انکولوژی و پیوند مغز استخوان، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران
شهربانو
رستمی
دانشجوی دکترای هماتولوژی، مرکز تحقیقات خون انکولوژی و پیوند مغز استخوان، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران
حمید الله
غفاری
استادیار ژنتیک، مرکز تحقیقات خون انکولوژی و پیوند مغز استخوان، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران
اردشیر
قوام زاده
استاد هماتولوژی-انکولوژی، مرکز تحقیقات خون انکولوژی و پیوند مغز استخوان، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران
Journal Article
2010
11
07
Background:
Acute myeloblastic leukemia (AML) is the most common form of acute leukemia in adults. One of the major problems in this disease is the emergence of leukemic blast cells that are resistant to anticancer drugs. This phenomenon is termed multidrug resistance (MDR). One cause of the MDR is the expression of the MDR1 gene and its product, P-glycoprotein (Pgp). In this study, we tried to inhibit the MDR phenotype with MDR1/mRNA/Pgp in the leukemic cells using short interfering RNA (siRNA) and two nano particles as non-viral vectors.
Methods:
The Pgp expressing cell line was established from a parental K562 cell line with increasing concentration of doxorubicin and named KDI/20. In order to reverse the MDR phenotype due to pgp expression, siRNA against MDR1/mRNA was synthesized. siRNA was used on the KDI/20 cells in combination with two nano particles as non-viral vectors: (1) Fugene 6 transfection reagent (cationic lipid) and (2) polyethylenimine (cationic polymer). The effect of these complexes was assessed at the cellular level by flowcytometry (for Pgp detection) and molecular level by Real Time - PCR.
Findings:
The result showed 79% reduction in Pgp by siRNA /Fugene 6 and 86% reduction in the Pgp by siRNA/PEI at the cellular level in flowcytometry. Also 62% reduction in the MDR1/mRNA by siRNA /Fugene 6 and 74% reduction in the MDR1/mRNA by siRNA /PEI at the molecular level by Real Time – PCR.
Conclusion:
siRNA could be an efficient method in order to post transcriptional gene silencing and there were no significant differences between two nano particles in gene silencing in this study.
Key words: siRNA, MDR1 gene, P-glycoprotein, Multidrug Resistance.
مقدمه: لوسمی حاد میلوبلاستیک شایعترین نوع لوسمی در بالغین است. مشکل اصلی این بیماری پیدایش سلولهای مقاوم و ایجاد مقاومت نسبت به داروهای ضد سرطان است. این پدیدهی مقاومت دارویی چندگانه یا MDR))Multidrug Resistance نام دارد. یکی از علتهای مقاومت دارویی بیان ژن MDR1 و محصول آن یعنی گلیکوپروتئین P میباشد. در این مطالعه سعی شده است که از طریق مهار MDR1/mRNA با استفاده از siRNA و دو وکتور غیرویروسی با فنوتیپ مقاومت دارویی ناشی از گلیکوپروتئین P مقابله شود.
روش ها: ردهی سلولی K562 توسط داروی دوکسوروبیسین مقاوم و KDI/20 نامیده شده است. به منظور بر عکس کردن فنوتیپ MDR ناشی از گلیکوپروتئین P علیه /mRNA MDR1 سنتز siRNA صورت گرفت. سپس siRNAتوسط یک وکتور غیرویروسی لیپیدی به نام Fugene 6 و یک وکتور غیر ویروسی شیمیایی به نام Polyethylenimine (PEI) اثر داده شد. سپس اثر آن در سطح سلولی بهوسیلهی بررسی بیان گلیکوپروتئین P توسط روش فلوسیتومتری و در سطح مولکولی به وسیلهی Real- time PCR بررسی شد.
یافته ها: در این روش 79 درصد کاهش در گلیکوپروتئین P با استفاده از siRNA و وکتور Fugene 6 و 86 درصد کاهش در گلیکوپروتئین P با استفاده از siRNA و وکتور Polyethylenimineمشاهده شد. کاهش MDR1/mRNA در سطح مولکولی و به روش Real time PCR به ترتیب 62 و 74 درصد بود و اختلاف این دو معنیدار نبود.
نتیجه گیری: siRNA به عنوان یک روش مؤثر خاموشسازی ژن در مرحلهی بعد از نسخهبرداری عمل میکند و اختلاف معنیداری بین دو وکتور غیر ویروسی برای انتقال siRNA به داخل سلول و مهار بیان ژن MDR1 دیده نشد.
واژگان کلیدی: siRNA، ژن MDR1، گلیکو پروتئین P،Multidrug Resistance
https://jims.mui.ac.ir/article_13038_3888deae941126eb79a11c65682f152e.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
27
95
2009
06
22
Determining of the Hydroxyurea Effluence on TCD Parameters of Sickle Cell Patients
تعیین تأثیر داروی هیدروکسی اوره بر پارامترهای ترانس کرانیال داپلر در بیماران مبتلا به کمخونی داسی شکل
268
274
13039
FA
ناصر
شرف الدین زاده
استاد یار بیماریهای مغز و اعصاب، گروه اعصاب داخلی، دانشکده پزشکی، دانشگاه جندی شاپور اهواز، اهواز
نسترن
مجدی نسب
استاد یار بیماریهای مغز و اعصاب، گروه اعصاب داخلی، دانشکده پزشکی، دانشگاه جندی شاپور اهواز، اهواز
خدامراد
زندیان
استاد بیماریهای اطفال وخونشناسی، گروه اطفال، دانشکده پزشکی، دانشگاه جندی شاپور، اهواز
کیوان
طاهر پور
متخصص بیماریهای مغز و اعصاب، دانشکده پزشکی، دانشگاه جندی شاپور، اهواز
ارمغان
مروج آلعلی
پزشک عمومی، مرکز تحقیقات بیمارستان گلستان، اهواز،
محمد
پی پل زاده
پزشک عمومی، مرکز تحقیقات بیمارستان گلستان، اهواز،
Journal Article
2010
11
07
Background:
Sickle cell disease is the most common hemoglobinopathies that affect a specific intracellular protein named as hemoglobin. This disease has several clinical manifestations including, CNS involvement. Stroke is one of the most important manifestations of this disease. Diagnosis of high risk patient and necessary intervention as transfusion can reduce its complications, but its effects on TCD parameters remain undefined. The aim of this study was to show the efficacy of hydroxyurea in decreasing of velocity parameter in sickle cell disease.
Methods:
25 Sickle cell Patients who had indication of hydroxyurea treatment were selected for the study and at the first of the study, total hemoglobin, hemoglobin s, hemoglobin F and peak systolic velocities of middle cerebral and internal carotid arteries was measured and then repeated 6 month later.
Findings:
25 Patients (18 male and 7 female) between 3 to 47 years old and by the mean of ages 16.5 years old were evaluated.
Our data showed significant changes of mean hemoglobin, hemoglobin S, hemoglobin F and peak systolic velocities of middle cerebral and internal carotid arteries before and after 6 month hydroxyurea treatment (P < 0.05).
Conclusion:
Our Study Suggests that hydroxyurea can improve hemoglobin state and reduce peak systolic velocities of middle cerebral and internal carotid arteries.
Key words: Sickle cell disease, Hydroxyurea, Transcranial doppler ultrasonography.
مقدمه: بیماری کمخونی داسی شکل، شایعترین هموگلوبینوپاتی است که بر نوع خاصی از پروتئین داخل سلولی به نام هموگلوبین اثر میگذارد. این بیماری دارای تظاهرات بالینی متعددی است که یکی از مهمترین آنها، گرفتاری سیستم عصبی مرکزی به صورت سکتهی مغزی است که میتواند بیماران را در سنین کودکی و نوجوانی به شدت ناتوان سازد. داروی هیدروکسی اوره قادر است بسیاری از عوارض این بیماری را بهبود بخشد ولی اثر آن روی پارامترهای ترانس کرانیال داپلر مشخص نشده است. این مطالعه جهت بررسی تأثیر این دارو بر پارامترهای داپلر ترانس کرانیال که یک روش نوین و غیرتهاجمی است طراحی گردید.
روش ها: در یک کارآزمایی بالینی 25 نفر از بیماران مبتلا به سیکل سل که دارای اندیکاسیون دریافت داروی هیدروکسیاوره بودند، انتخاب شدند. در بدو ورود به تحقیق، هموگلوبین کل، هموگلوبین S، هموگلوبینF و حداکثر سرعت سیستولیک در شریانهای مغزی میانی و کاروتید داخلی، توسط متخصصین مغز و اعصاب بهصورت یکسو کور اندازهگیری گردید و پس از 6 ماه از دریافت دارو آزمایشها تکرار شد.
یافته ها: 25 بیمار ( 18 نفر مرد و 7 نفر زن) بررسی شده در محدودهی سنی 47-3 سال با میانگین سنی 5/16 سال و انحراف معیار 47/10 بودند. نتایج نشان داد، پس از دریافت داروی هیدروکسی اوره به مدّت 6 ماه، تغییرات میانگین هموگلوبین کل، هموگلوبین S، هموگلوبین F و حداکثر سرعت شریانهای مغزی میانی و کاروتید داخلی معنیدار ) 05/0 (P < است.
نتیجه گیری: بر اساس مطالعهی ما مشخص گردید که داروی هیدروکسیاوره، موجب بهبود وضعیت هموگلوبین و کاهش حداکثر سرعت سیستولیک شریانهای مغزی میانی و کاروتید داخلی میگردد.
واژگان کلیدی: CD44 سیکل سل، هیدروکسیاوره، اولتراسونوگرافی ترانس کرانیال داپلر
https://jims.mui.ac.ir/article_13039_d2bff77740b73505b6debc821aa16f91.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
27
95
2009
06
22
The Evaluation of Infants Mortality Causes and its Related Factors in Birjand
بررسی مرگ و میر کودکان زیر یکسال و عوامل مرتبط با آن در شهر بیرجند
275
282
13040
FA
کوکب
نمکین
متخصص کودکان، استادیار گروه اطفال، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، بیرجند
غلامرضا
شریف زاده
کارشناس ارشد اپیدمیولوژی، مربی گروه پزشکی اجتماعی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، بیرجند
Journal Article
2010
11
07
Background:
First year of life especially is important in providing of a foundation for health and improvement of the life quality. In recent years Infants Mortality Rate has been decreased in our country but still is higher than the developed countries.
Methods:
In our study data was collected in a questionnaire for 2004-2005 year dead infant in Birjand hospitals. This study was a case – control for each case, two controls, who matched one to one considering variable of residency and age were chosen.
Findings:
79.7 percent of infant mortality was in neonatal period. The most important causes of death in neonatal were prematuity and low birth weight (54.3%) and in post neonatal period were congenital abnormality (33.3%). In this study logistics regression analysis showed that few variables such as father's education, history of prior death child, interval between two births, high risk mother's in pregnancy, type of delivery, gestational age and weight of birth had the significant relationship with infant mortality. Prematurity and low birth weight was highly associated with mortality.
Conclusion:
Special care for premature and low birth weight infant and strengthening health care programs and emphasizing the need to identify high risk groups should be priorities.
Key words: Epidemiologic, Infant Mortality, Birjand.
مقدمه:اوّلین سال زندگی برای تأمین زیر بنای سلامت و بهبود کیفیت زندگی اهمیت ویژهای دارد. در سالهای اخیر میزان مرگ و میر کودکان زیر یکسال در کشورهای پیشرفته کاهش یافته امّا همچنان در کشورهای در حال توسعه بالاست. مطالعهی حاضر با هدف بررسی فاکتورهای مرتبط با مرگ و میر کودکان زیر یکسال در شهرستان بیرجند طراحی گردید.
روش ها: در این مطالعهی مورد شاهدی تمام مرگهای کودکان زیر یکسال اتفاق افتاده در بیمارستانهای شهر بیرجند در مدت یکسال به عنوان گروه مورد در نظر گرفته شدند و برای هر مورد دو شاهد انتخاب گردید. گروه شاهد شامل کودکانی بود که تا یک سالگی زنده ماندند و نزدیکترین فاصلهی زمانی را از نظر تولّد به موارد دارا بودند و همچنین محل سکونت آنها همان منطقهی موردها بود. اطلاعات از طریق پرسشنامه و بررسی پروندهی فوت کودک جمعآوری گردید.
یافته ها: در این مطالعه 7/79% از موارد مرگ کودکان زیر یکسال در ماه اوّل زندگی و 3/42% بین یک ماه تا یکسال اتفاق افتاده بود. مهمترین علّت فوت در نوزادان، نارسی و عارضهی کمبود وزن هنگام تولد (2/54%) و مهمترین علّت مرگ در شیرخواران یکماه تا یکسال ناهنجاری مادرزادی (3/33%) بود. در بررسی فاکتورهای مؤثر بر مرگ و میر شیرخواران، متغیرهای سواد پدر، فاصلهی تولّد با کودک قبلی، وضعیت نوزاد هنگام تولّد، وزن نوزاد هنگام تولّد، نوع زایمان و بارداری پرخطر ارتباط معنیداری با مرگ و میر شیرخواران نشان داد.
نتیجه گیری: توجه ویژه به دوران نوزادی و مراقبت ویژه از نوزادانی که از مادران در معرض خطر متولد میشوند و ارایهی آموزشهای بهداشتی و مراقبت ویژه از این مادران میتواند نقش مؤثری در کاهش مرگ و میر شیرخواران داشته باشد.
واژگان کلیدی: اپیدمیولوژیک، مرگ و میر کودکان زیر یکسال، بیرجند
https://jims.mui.ac.ir/article_13040_3a2914eb43cb8184e797f9b7adc78775.pdf