دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
28
108
2010
07
23
The Frequency of Meconium Staining Amniotic Fluid, Meconium Aspiration Syndrome and Associated Factors in Newborns in Alghadir Hospital
بررسی فراوانی نوزادان با مایع آمنیوتیک آغشته به مکونیوم و سندرم آسپیراسیون مکونیوم و عوامل مرتبط با آن در متولدین بیمارستان الغدیر تهران
12941
FA
محسن
ناصری
استادیار کودکان، گروه کودکان، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران.
فرزانه
جهانگیرزاده
متخصص کودکان، بیمارستان کودکان بهرامی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران
کامبیز
ستوده
دستیار پاتولوژی، گروه پاتولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایران.
میترا
آذرشاهین
استادیار بیهوشی، گروه بیهوشی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران.
پیمان
سلامتی
دانشیار پزشکی اجتماعی، مرکز تحقیقات تروما و جراحی سینا، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران.
Journal Article
2010
11
07
Background: Approximately 15% of all live births are complicated by meconium-stained amniotic fluid. Fortunately, only 5% of neonate born through meconium staining amniotic fluid (MSAF) develop meconium aspiration syndrome (MAS). This study was designed to assess the frequency of meconium staining amniotic fluid, meconium aspiration syndrome and their associated factors. Methods: this cross-sectional study performed during 2004-2005 in Alghadir hospital, which is a charity hospital located in the east part of Tehran with a large number of deliveries annually and also a highly equipped neonatal ICU. All live births newborns in these 2 years included in the study and newborns with MSAF and MAS were evaluated more. Findings: There were 6355 live births in the hospital in this period. Two hundreds and nineteen (3.4%) of them had MSAF and MAS developed in only 12 newborns (0.002 of total births and 5% of MSAF). In MAS group, 7 neonates (58.3%) had low APGAR score (< 8) (P = 0.001) and also, 10 of them (83.3%) had thick meconium (P = 0.017); but there were no relation between MAS and type of delivery, gestational age and birth weight (P > 0.05). Conclusion: There are meaningful relationships between MAS with low APGAR and thick meconium. Keywords: Amniotic fluid, Apgar score, Meconium, Meconium aspiration syndrome.
مقدمه: این مطالعه جهت بررسی فراوانی نوزادان متولد شده با مایع آمنیوتیک آغشته به مکونیوم و موارد سندرم آسپیراسیون مکونیوم در این گروه از نوزادان و عوامل مرتبط با آن انجام گرفت. روشها: مطالعه به صورت مقطعی در دورهی زمانی دو ساله (1384 و 1385) بر روی تمامی نوزادان متولد شده در بیمارستان خیریهی الغدیر تهران انجام شد. نوزادانی متولد شده با مایع آمنیوتیک آغشته به مکونیوم و همچنین نوزادان گرفتار سندرم آسپیراسیون مکونیوم تحت بررسیهای بیشتری قرار گرفتند. یافتهها: طی دو سال، 6355 نوزاد زنده متولد شدند که از این تعداد 219 نوزاد (3/4 درصد) مایع آمینوتیک آغشته به مکونیوم داشتند که 12 نفر از آنان (1/9 درصد از کل متولدین و 5/4 درصد از نوزادان دارای مایع آمنیوتیک آغشته به مکونیوم) گرفتار سندرم آسپیراسیون مکونیوم شدند. سندرم آسپیراسیون مکونیوم ارتباط معنیداری با آپگار زمان تولد و همچنین غلیظ بودن مکونیوم مایع آمنیوتیک داشت. هفت مورد (58/3 درصد) آسپیراسیون مکونیوم با آپگار پایین (کمتر از 8) هنگام تولد (001/0 = P) و 10 مورد (83/3 درصد) مکونیوم غلیظ داشتند (017/0 = P). بروز این سندرم با زایمان طبیعی، وزن هنگام تولد بالای 3500 گرم و سن حاملگی بالای 40 هفته ارتباط معنیداری نداشت (در همهی موارد 05/0 < P). نتیجهگیری: بین بروز سندرم آسپیراسیون مکونیوم با آپگار پایین هنگام تولد و همچنین غلظت مکونیوم مایع آمنیوتیک رابطهی معنیداری وجود دارد. واژگان کلیدی: آپگار پایین، سندرم آسپیراسیون مکونیوم، مایع آمنیوتیک آغشته به مکونیوم، مکونیوم غلیظ.
https://jims.mui.ac.ir/article_12941_5027a6326b57637a67d21ce2b41490be.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
28
108
2010
07
23
The Effect of Ellis Rational-Emotional Therapy on Reduce of Test Anxiety
بررسی اثربخشی درمان عقلانی- عاطفی Ellis بر کاهش اضطراب امتحان
12943
FA
مریم
شاهنده
عضو هیأت علمی، دانشگاه پیام نور، استان خوزستان، اهواز، ایران.
0000-0003-3377-9279
سحر
صفرزاده
مدرس، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اهواز، اهواز، ایران
Journal Article
2010
11
07
Background: Test Anxiety is a worldwide phenomenon. It is a big educational problem experienced by millions of students all over the world. Researches showed that the epidemic rate of Test Anxiety of students is 30 present and their educational improvement is lower than normal students. Methods: The propose of this experimental study was to compare and analysis of Test Anxiety between the guidance school girl students that randomically divided into experimental (90 girls) and control (90 girls) groups. We used test–retest method and validated Test Anxiety Inventory questionnaire was employed to assess to the data. One-way ANOVA were investigated. Findings: Comparison of groups showed the mean of pretest and posttest were significantly changed (F = 4.824, P < 0.029). In the other hand, Test Anxiety of girl students which contributed in treatment programs decreased. Conclusion: Cognitive, Rational-Emotional Therapy affected in reducing girls, Test Anxiety. Keywords: Rational-emotional therapy, Test Anxiety.
مقدمه: اضطراب امتحان یک پدیدهی جهانی است. این پدیده یک مشکل آموزشی مهم است که سالیانه میلیونها دانش آموز در سراسر جهان آن را تجربه مینمایند. نتایج پژوهشها نشان داد که میزان همهگیریشناسی اضطراب امتحان در دانش آموزان حدود 30 درصد است و پیشرفت تحصیلی مبتلایان به مراتب پایینتر از سابر دانش آموزان میباشد. روشها: مطالعهی آزمایشی حاضر در بین 180 دانش آموز مقطع راهنمایی انجام شد که به شیوهی تصادفی در دو گروه آزمایش (90 نفر) و شاهد (90 نفر) قرار گرفتند. برای اجرای این پژوهش، طرح آزمایشی پیشآزمون- پسآزمون با استفاده از آزمون اضطراب امتحان اجرا شد و گروه آزمایش تحت ده جلسهی درمانی (هر هفته دو جلسهی 45 دقیقهای) بود. نتایج با روش تحلیل واریانس آنالیز شد. یافتهها: بین میانگین نمرات پیشآزمون و پسآزمون تفاوت معنیداری از لحاظ آماری وجود داشت (824/4 = F؛ 029/0 > P). به عبارت دیگر با مقایسهی میانگین گروههای آزمایش و شاهد مشاهده شد که اضطراب امتحان دانش آموزان دختری که در برنامهی درمانی شرکت داشتند، کاهش یافت. نتیجهگیری: درمانهای شناختی، عاطفی و هیجانی در درمان اضطراب امتحان دانش آموزان دختر تأثیر دارد. واژگان کلیدی: درمان عقلانی- عاطفی، اضطراب امتحان.
https://jims.mui.ac.ir/article_12943_bdfc9367d5d8b7c1d9c09b0bf672d5ce.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
28
108
2010
07
23
The Effect of Eight Weeks Corrective Exercise with Ergonomic Intervention on Musculoskeletal Disorders among Loabiran Industry Workers
تأثیر 8 هفته تمرینات اصلاحی بر اختلالات عضلانی– اسکلتی کارگران کارخانه لعابیران با مداخله ارگونومی
12944
FA
نادر
رهنما
دانشیار، گروه آسیب شناسی ورزشی، دانشکدهی تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران.
عفت
بمبئیچی
استادیار، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکدهی تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران.
فادیا
ریاستی
مربی، گروه تربیت بدنی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد ماهشهر، ماهشهر، ایران.
Journal Article
2010
11
07
Background: Work-related musculoskeletal disorders are a common health related problem throughout the world and a major cause of disability in the workplace, especially in the development countries. The aim of this study was to evaluate the effect of 8-week corrective exercise on musculoskeletal disorders (MSD) among workers of Loabiran industry. Methods: Ninety-one workers of Loabiran industry participated in this study. The Nordic Musculoskeletal Questionnaire was used to study the prevalence of MSD. After primarily evaluations from 91 workers, thirty-one workers identified as having MSD involved in corrective exercise program for 8 weeks (3 sessions per week, each session 45 to 90 minutes). Findings: Regarding MSD, a significant difference between different sites of body was found (P < 0.05); low back (26.3 %), shoulder (18.9 %) and knee (17 %) were the most prevalent sites. The severity and rate of disorders decreased significantly following 8-weeks training in low back, shoulder, knee, neck and hand/wrist areas (P < 0.05). Conclusion: It can be concluded that prevalence of MSD among workers of Loabiran industry was relatively high and corrective exercise program was effective to decrease it. So, corrective exercise for reducing risk level would be recommended. Keywords: Musculoskeletal disorders, Ergonomy, Corrective exercise.
مقدمه: اختلالات عضلانی- اسکلتی مرتبط با کار به عنوان یکی از مشکلات اصلی سلامتی و ناتوانی در محیط کار در جهان و به ویژه در جوامع در حال توسعه محسوب میگردد. هدف از تحقیق حاضر، بررسی تأثیر 8 هفته تمرینات اصلاحی بر اختلالات عضلانی- اسکلتی کارگران کارخانه لعابیران با مداخلهی ارگونومی بود. روشها: تعداد 91 نفر از کارگران کارخانهی لعابیران در تحقیق حاضر شرکت نمودند. برای مطالعه شیوع اختلالات عضلانی- اسکلتی از پرسشنامهی نوردیک استفاده شد. پس از ارزیابیهای اولیه از 91 نفر کارگر کارخانه، تعداد 31 نفر از آنها که دارای اختلالات عضلانی- اسکلتی بودند، به عنوان نمونههای تحقیق انتخاب و به مدت 8 هفته (هفتهای سه جلسه تمرین و هر جلسه به مدت 45 الی 90 دقیقه) در برنامهی ویژهی تمرینی شرکت داده شدند. یافتهها: بیشترین میزان شیوع اختلالات عضلانی- اسکلتی مربوط به نواحی کمر (3/26 درصد)، شانه (9/18 درصد) و زانو (17 درصد) بود (05/0 > P). پس از 8 هفته تمرینات اصلاحی، بهبودی قابل ملاحظهای در میزان اختلالات عضلانی- اسکلتی نواحی کمر، شانه، گردن و دست/ مچ دست مشاهده شد (05/0 > P). نتیجهگیری: از نتایج این تحقیق چنین بر میآید که کارگران کارخانه لعابیران از اختلالات عضلانی- اسکلتی به نسبت بالایی رنج میبردند و تمرینات اصلاحی در بهبود و کاهش شدت اختلالات عضلانی- اسکلتی آنها مؤثر بود. بنابراین برای کاهش خطر اختلالات عضلانی- اسکلتی تمرینات اصلاحی توصیه میگردد. واژگان کلیدی: اختلالات عضلانی- اسکلتی، ارگونومی، تمرینات اصلاحی.
https://jims.mui.ac.ir/article_12944_94f17008e8067eaeed52a2d3f623832c.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
28
108
2010
07
23
The Comparison of four Resistance Training Protocols on Level of Human Growth Hormone Secretion in Beginner Male Athletes
مقایسهی چهار پروتکل تمرین مقاومتی بر میزان ترشح هورمون رشد در ورزشکاران مرد مبتدی
12945
FA
مهدی
کارگرفرد
دانشیار، گروه فیزیولوژی ورزش، دانشکدهی تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
احسان
امیری
کارشناس ارشد تربیت بدنی، دانشکدهی تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
کیوان
مرادیان
دانشجوی دکتری، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایران.
Journal Article
2010
11
07
Background: The purpose of this study was to compare four resistant training protocols on level of human growth hormone secretion in beginner male athletes. Methods: In a semi-excremental study, 12 healthy male subjects were chosen randomly among beginner athletes with mean age: 22.3 ± 2.2 years, height: 178.5 ± 4.03 cm, weight: 73.9 ± 3.02 kg and body mass index: 23.26 ± 1.1 kg/m2. Bilateral knee extension exercise used as the exercise movement. Each of athletes was participated in four training protocols and concentration of human growth hormone was measured before and immediately after each exercise. Interval between executing each of exercise protocols was one week. Before implementing the exercise protocol, 1RM of bilateral knee extension was measured. Protocol 1 included 5 set at 90% of 1RM, with 3-min rests until tired. In second, third and fourth protocols, after doing last set (fifth set) and 30-seconds of rest, an additional set with 50%, 30% and 20% of 1RM until tired was performed. The obtained data were analyzed using analysis of variance (ANOVA) with repeated measures for differences among training protocols, Scheffe post hoc comparison and students paired t-test for differences between correlated means. Findings: The executing second protocol (T50) and third protocol (T30), increased human growth hormone concentrations after exercise significantly (P < 0.001); whereas firs protocol (T1) and fourth protocol (T20) caused no significantly change in human growth hormone concentrations after exercise (P > 0.05). Conclusion: The results of present research showed that adding a set of 50% or 30% of 1RM until tired to a training program done by high intensity and low repetition will increase amount of hormone secretion significantly after exercise. Keywords: Resistant training, Muscular strength, Human growth hormone.
مقدمه: هدف از این مطالعه، مقایسهی چهار پروتکل تمرین با وزنه بر میزان ترشح هورمون رشد در ورزشکاران مرد مبتدی بود. روشها: در یک تحقیق نیمه تجربی، 12 مرد سالم با میانگین و انحراف استاندارد سن 20/2 ± 30/22 سال، قد 03/4 ± 5/178 سانتیمتر، وزن 02/3 ± 9/73 کیلوگرم و شاخص تودهی بدنی 10/1 ± 26/23 کیلوگرم بر مجذور قد به متر، از میان ورزشکاران مبتدی به صورت تصادفی انتخاب شدند. حرکت باز کردن زانو (اکستنشن زانو) بر روی دستگاه بدنسازی به عنوان حرکت تمرینی مورد استفاده قرار گرفت. هر یک از آزمودنیها در چهار برنامهی تمرینی با وزنه شرکت کردند و میزان غلظت هورمون رشد قبل و بلافاصله بعد از هر برنامهی تمرینی اندازه گیری شد. فاصلهی زمانی بین اجرای هر یک از برنامههای تمرینی یک هفته بود. قبل از اجرای پروتکل تمرینی، قدرت بیشینهی آزمودنیها (1RM) در حرکت باز کردن زانو اندازه گیری شد. پروتکل اول شامل 5 دورهی حرکت باز کردن زانو با 90 درصد یک تکرار بیشینه و تا حد واماندگی بود. در برنامههای دوم، سوم و چهارم پس از اجرای دور آخر (یعنی دورهی پنجم) و پس از 30 ثانیه استراحت، یک دورهی اضافی از حرکت باز کردن زانو به ترتیب با 50، 30 و 20 درصد یک تکرار بیشینه و تا حد واماندگی اجرا شد. در نهایت، برای بررسی تفاوت میان پروتکلهای تمرینی از تجزیه و تحلیل واریانس با اندازههای تکراری و برای تفاوت بین میانگینها قبل و بعد از اندازه گیریها در هر روش تمرینی از t وابسته استفاده شد. یافتهها: افزایش معنیداری در غلظت ترشح هورمون رشد پس از اجرای تمرینات برنامهی دوم (T50) و سوم (T30) مشاهده شد (001/0 > P). در حالی که، برنامهی اول (T1) و برنامهی چهارم (T20) سبب تغییر معنیداری در میزان ترشح هورمون رشد پس از تمرین نشد (05/0 < P). نتیجهگیری: با توجه به نتایج به دست آمده، افزودن یک دورهی تمرین قدرتی با شدت 50 درصد یا 30 درصد یک تکرار بیشینه و تکرار تا حد واماندگی به برنامهی تمرینی که با شدت بالا و تکرار کم انجام میشود، سبب افزایش معنیداری در میزان ترشح هورمون رشد پس از تمرین خواهد شد. واژگان کلیدی: پروتکل تمرین مقاومتی، قدرت عضلانی، هورمون رشد.
https://jims.mui.ac.ir/article_12945_c4f10d7b5fa3223f907bdd868800b769.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
28
108
2010
07
23
The Effect of Glucose on Fetal Movement
تأثیر گلوکز بر حرکات جنین
12946
FA
نسرین
سرافراز
کارشناس ارشد مامایی، عضو هیأت علمی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد لارستان، لارستان، ایران.
سیمین
منتظری
کارشناس ارشد مامایی، عضو هیأت علمی، دانشکدهی پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور، اهواز، ایران.
نجیمه
سعادتی
استادیار، گروه زنان و زایمان، بیمارستان رازی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور، اهواز، ایران.
سید محمود
لطیفی
کارشناس ارشد آمار حیاتی، عضو هیأت علمی، دانشکدهی بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور، اهواز، ایران.
Journal Article
2010
11
07
Background: Adequate fetal movement is one of health markers and can be altered under influence of pathologic and nonpathologic causes. Since, glucose is an energetic agent, and its availability for central nervous system (CNS) provides better coordination of movements through the complex control of CNS. So in present study, we evaluated the effect of maternal glucose ingestion on fetal movements accompanied by fetal heart rate acceleration. Methods: A prospective study was performed at Amir-almomenin in Ahvaz on 35 non-laboring healthy women with normal singleton pregnancy at 37-40 weeks gestation. The women were evaluated in a fasting state (last meal more than 3 hours of the non stress test). The non stress tests and fetal body movements perceived by the mother were performed 1 hour following oral ingestion of 50 g of glucose in 240 ml of water or an equal volume of water during two successive days. Statistical analysis was performed using a paired t-test and chi-square test. In all the analysis, P < 0.05 was considered significant. Findings: There was no significant difference in the incidence of number of gross fetal body movements perceived by the mother among women whether receiving glucose or water (P > 0.05). However, there was an increase in the incidence of number of fine fetal movement (P = 0.043) following oral ingestion glucose. Conclusion: Maternal oral glucose ingestion have effect in the incidence of number of fine fetal movement but these fetal movements could not cause fetal heart rate acceleration that is one of the health markers. Keywords: Fetal assessment methods, Glucose, Fetal movement, Fetal heart rate acceleration.
مقدمه: حرکات کافی یکی از نشانههای سلامت جنین است و تحت تأثیر عوامل متعدد پاتولوژیک و غیرپاتولوژیک تغییر مییابد. از آن جایی که گلوکز مادهای انرژی زا است و در دسترس بودن گلوکز کافی، امکان هماهنگی حرکات را از طریق کنترل بهتر سیستم مغزی- عصبی فراهم میکند، در این پژوهش تأثیر گلوکز بر حرکات جنین توأم با تسریع ضربان قلب وی ارزیابی شد. روشها: این پژوهش بالینی بر روی 35 مادر نخست حاملهی سالم در هفتههای 40-37 بارداری، در بیمارستان امیرالمؤمنین (ع) اهواز انجام شد. در نمونههای واجد شرایط، حرکات جنین توأم با تسریع ضربان قلب وی تحت آزمون بدون استرس جنین در دو روز متوالی به ترتیب بعد از خوردن آب و 50 گرم محلول خوراکی گلوکز بررسی شد. روش نمونه گیری مبتنی بر هدف بود و برای تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آمار تحلیلی (آزمونهای 2χ و t زوج) استفاده شد. یافتهها: بین مصرف گلوکز و حرکات چرخشی، کششی جنین و تعداد تسریع ضربان قلب جنین (در سطح 05/0) ارتباط معنیداری وجود نداشت. اما آزمون آماری t زوج اختلاف معنیداری در میانگین تعداد حرکات ضربهای (043/0 = P) در دو گروه نشان داد. نتیجهگیری: گلوکز تنها تأثیر مثبت بر حرکات ضربهای جنین دارد و این حرکات قادر به افزایش تسریع ضربان قلب، به عنوان نشان دهندهی سلامت جنین، نمیباشد. واژگان کلیدی: آزمون بدون استرس جنین، گلوکز، تسریع ضربان قلب جنین، حرکت جنین.
https://jims.mui.ac.ir/article_12946_d72c8abe74e238deb662ace06d676cef.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
28
108
2010
07
23
An Investigation on Physical, Chemical and Microbial Quality of Isfahan Swimming Pool Waters Based on Standard Indicators
بررسی کیفیت فیزیکی، شیمیایی و میکروبی آب استخرهای شهر اصفهان با استفاده از شاخصهای استاندارد
12947
FA
مهناز
نیک آیین
استادیار، گروه مهندسی بهداشت محیط، دانشکدهی بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران.
0000-0002-1852-1547
مریم
حاتم زاده
کارشناس میکروبیولوژی، گروه مهندسی بهداشت محیط، دانشکدهی بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران.
مرضیه
وحید دستجردی
کارشناس ارشد بهداشت محیط، گروه مهندسی بهداشت محیط، دانشکدهی بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران.
اکبر
حسن زاده
مربی، گروه آمار و اپیدمیولوژی، دانشکدهی بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران.
زهرا
موسوی
کارشناس، مرکز بهداشت استان اصفهان، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران.
مهدی
رفیعی
کارشناس، مرکز بهداشت استان اصفهان، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران.
Journal Article
2010
11
07
Background: Swimming is a recreational activity generally considered to be a healthy exercise. However, swimming pools may transmit a great number of infectious diseases, if not properly maintained, disinfected and monitored. The objective of the research was to investigate the water quality of Isfahan swimming pools and comprise the results with the standards. Methods: Twenty-five of public swimming pools were surveyed. Water samples were examined for physiochemical parameters including temperature, turbidity, pH and free chlorine and also for heterotrophic plate count (HPC) bacteria, total and fecal coliforms, fecal streptococci, Staphylococcus aureus and Pseudomonas aeruginosa. Findings: There was a poor compliance to the established standards for two important physiochemical parameters, including free chlorine and pH. Among the microbial indicators, total coliforms were the most frequent isolate, followed by HPC and fecal coliforms the next. The correlation analyses demonstrated the HPC and total coliforms bacteria populations increased with decrease in free chlorine. The correlation analyses also indicated that there was a positive relationship between total coliforms and all other microbiological parameters. Conclusion: Complete compliance of the pools to the standards was fairly poor and only one of the pools was free of pollution by fecal coliforms and P. aeruginosa, two important microbial indicators, during the sampling period. It is also important to maintain the proper level of free chlorine and pH in the swimming pools to ensure safety of the water quality. Keywords: Swimming pools, Water quality, Microbial indicators, Standard.
مقدمه: شنا یکی از فعالیتهای تفریحی است که اثرات سازندهای در تأمین سلامت جسمی و روانی انسان دارد. در صورتی که استخرهای شنا به صورت مناسبی نگهداری، ضدعفونی و پایش نشود، میتواند مشکلات بهداشتی زیادی مانند انتقال بیماریهای عفونی را برای شناگران ایجاد نماید. هدف از این تحقیق، بررسی جامع آب استخرهای شهر اصفهان و مقایسهی نتایج با استانداردهای موجود بود. روشها: در این تحقیق از 25 استخر عمومی نمونهبرداری شد. دما، کدورت، pH، کلر باقیماندهی آزاد و پارامترهای فیزیکوشیمیایی آب اندازهگیری گردید. پارامترهای میکروبی مورد ارزیابی شامل باکتریهای شمارش پلیت هتروتروفی، کلیفرم کل و مدفوعی، استرپتوکوک مدفوعی، استافیلوکوک آرئوس و سودوموناس آئروژینوزا بود. یافتهها: در میان پارامترهای فیزیکوشیمیایی، pH و کلر باقیمانده کمترین مطابقت را با استانداردهای موجود داشت. کلیفرمهای کل و در ردهی بعدی باکتریهای هتروتروف و کلیفرمهای مدفوعی به ترتیب شایعترین باکتریهای جدا شده از استخرهای شنا بود. ارتباط معنیداری بین کاهش کلر آزاد باقیمانده با افزایش باکتریهای کلیفرم کل و شمارش پلیت هتروترفی وجود داشت. همچنین ارتباط مستقیمی بین باکتریهای کلیفرم کل با بقیه پارامترهای میکروبی وجود داشت. نتیجهگیری: مطابقت کامل کیفیت آب استخرها با استاندارها به نسبت ضعیف بود و تنها یکی از استخرها در کل دورهی نمونه برداری فاقد دو شاخص میکروبی مهم یعنی کلیفرمهای مدفوعی و سودوموناس آئروژینورا بود. همچنین پایش مداوم کلر باقیمانده همراه با تنظیم pH فاکتور مهمی در حفظ کیفیت باکتریولوژیکی مطلوب آب استخرهای شنا میباشد. واژگان کلیدی: استخرهای شنا، کیفیت آب، شاخصهای میکروبی، استاندارد.
https://jims.mui.ac.ir/article_12947_5102c132642762f3d44a18b6b678bba0.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
28
108
2010
07
23
Seroepidemiology of Hepatitis B in Multiple Sclerosis Patients: A Case-Control Study
سرواپیدمیولوژی هپاتیت B در بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس در مقایسه با گروه شاهد: یک مطالعهی مورد شاهدی
12948
FA
حسن
صالحی
استاد، گروه بیماریهای عفونی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران.
0000-0002-8592-2447
احمد
چیت ساز
دانشیار، گروه داخلی اعصاب، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران.
شاهرخ
مردانی
دستیار، گروه بیماریهای عفونی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران.
مرضیه
صالحی
اینترن، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران.
مجتبی
اکبری
فوق لیسانس اپیدمیولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران.
0000-0002-5777-9612
حشمت اله
شاکری
دستیار، گروه بیماریهای عفونی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران.
Journal Article
2010
11
07
Background: The etiology of multiple sclerosis (MS) is still not fully understood. Infectious agents are believed to play a role in the development of this multifactorial disease. The aim of this study was comparison of HBsAg and HBsAb in multiple sclerosis patients and control group. Methods: We conducted a case-control study within the Multiple Sclerosis Database in Isfahan. Forty multiple sclerosis patients and forty people of their neighbors (as control group) were include in the study. We evaluate the plasma levels of HBsAg and HBsAb in both groups. Statistical analysis was performed by SPSS16 using Independent sample t-test and chi-square test. We considered P < 0.05 as significance. Findings: Plasma levels of HBsAb were positive in 25% of all multiple sclerosis subjects vs 15% of subjects in control group (P > 0.05). Conclusion: The findings indicate no association between plasma levels of HBsAg and multiple sclerosis. Keywords: Seroepidemiology, Hepatitis B, Multiple Sclerosis.
مقدمه: هنوز علت واقعی بیماری Muliple Sclerosis (MS) مشخص نشده است. اعتقاد بر این است که شاید عفونتها در گسترش این بیماری مالتی فاکتوریال نقش دارند. هدف از انجام این مطالعه، بررسی میزان HBsAb (Hepatitis B surface Antibody) و HbsAg (Hepatitis B surface Antigen) در بیماران مالتیپل اسکلروزیس و مقایسهی آن با گروه شاهد بود. روشها: در یک مطالعهی مورد شاهدی (Case-Control Study) 40 بیمار مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس به همراه 40 نفر از همسایگان غیرخویشاوند آنها وارد مطالعه شدند. افراد گروه مورد از بین افراد مبتلا به بیماری مالتیپل اسکلروزیس تأیید شده توسط انجمن MS اصفهان انتخاب شدند. سطح سرمی HBsAb و HbsAg در بیماران با گروه شاهد مقایسه گردید. دادهها در نرمافزار SPSS نسخهی 16 وارد و توسط آزمونهای آماری t-test و 2χ مورد ارزیابی قرار گرفت. سطح معنیداری آماری 05/0 در نظر گرفته شد. یافتهها: سطح سرمی HBsAb در 25 درصد از افراد مالتیپل اسکلروزیس در مقایسه با 15 درصد از افراد گروه شاهد مثبت بود (05/0 < P). نتیجهگیری: نتایج مطالعهی حاضر ارتباطی بین هپاتیت B و مالتیپل اسکلروزیس نشان نداد. واژگان کلیدی: سرواپیدمیولوژی، هپاتیت B، مالتیپل اسکلروزیس.
https://jims.mui.ac.ir/article_12948_67fa581c6bdecd67ac8beb29e0a81e05.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
28
108
2010
07
23
The Role of Infectious Agents in Etiology of Multiple Sclerosis
نقش عوامل عفونی در بیماری مالتیپل اسکلروزیس
12942
FA
سید حمید
زرکش اصفهانی
استادیار، گروه زیست شناسی، دانشکدهی علوم، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران.
حمید
زاهد نسب
دانشجوی کارشناسی، گروه زیست شناسی، دانشکدهی علوم، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران.
محمد رضا
جبل عاملی
دانشجوی کارشناسی، گروه زیست شناسی، دانشکدهی علوم، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران.
آرش
بابایی
PhD Student, Department of Biology, School of Sciences, University of Isfahan, Isfahan, Iran
احسان
بهرامی
MSc Student, Department of Biology, School of Sciences, University of Isfahan, Isfahan, Iran
Journal Article
2010
11
07
Multiple Sclerosis (MS) is a chronic, inflammatory demyelinating disorder of the central nervous system. In this disease, the immune system attacks myelin sheath in the areas of the brain and spinal cord known as the white matter. Despite extensive researches, the etiology of disease is still unknown. Epidemiological evidences and high levels of immunoglobulin G in the cerebrospinal fluid of patients suggest a role for infectious disease in the etiology of multiple sclerosis. In this paper, we review the recent findings regarding the most extensively studied bacteria and viruses in the etiology of multiple sclerosis.Keywords: Multiple Sclerosis, Myelin, Immunoglobulin G, Infectious agents.
بیماری مالتیپل اسکلروزیس (Multiple Sclerosis یا MS) بیماری ناتوان کنندهای است که سیستم عصبی مرکزی را درگیر میکند. از خصوصیات بارز این بیماری فعالیت سیستم ایمنی علیه غلاف میلین (Myelin sheath) سلولهای عصبی بخش ماده سفید مغز و نخاع و ایجاد التهاب است. شواهد اپیدمیولوژی و نیز غلظت بالای ایمونوگلوبولین G (Immunoglobulin G یا IgG) در مغز و مایع مغزی- نخاعی (Cerebrospinal fluid یا CSF) بیماران مبین نقش عوامل عفونی در ایجاد این بیماری است. این مقاله به مرور عوامل ویروسی و باکتریایی میپردازد که تاکنون بیشترین مطالعات سبب شناسی (Etiology) بیماری را به خود اختصاص دادهاند.واژگان کلیدی: مالتیپل اسکلروزیس، میلین، ایمونوگلوبولین G، عوامل عفونی.
https://jims.mui.ac.ir/article_12942_2391c67cd57f29bea4786664ae8a37d8.pdf