دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75952913920110622The Mutation of Dual Oxidase 2 (DUOX2) Gene among Patients with Permanent and Transient Congenital Hypothyroidismموتاسیون ژن Dual Oxidase 2 در بیماران مبتلا به کمکاری مادرزادی تیرویید دایمی و گذرا58859513431FAنوشین رستمپوردستیار فوق تخصصی غدد و متابولیسم، گروه کودکان، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانمحمد حسن تاجالدینیدانشجوی کارشناسی ارشد، کمیتهی تحقیقات دانشجویی، گروه بیوشیمی بالینی، مرکز تحقیقات دارویی، دانشکدهی داروسازی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانمهین هاشمیپوراستاد، مرکز تحقیقات غدد و متابولیسم، مرکز تحقیقات ارتقای سلامت کودکان، گروه کودکان، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانمنصور صالحیدانشیار، گروه ژنتیک و بیولوژی ملکولی، دانشکدهی پزشگی، دانشگاه علوم پزشگی اصفهان، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}آوات فیضیاستادیار، گروه اپیدمیولوژی و آمار زیستی، دانشکدهی بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0002-5965-4485شقایق حقجوی جوانمرداستادیار، گروه فیزیولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانرویا کلیشادیاستاد، مرکز تحقیقات ارتقای سلامت کودکان، گروه کودکان، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانحسین صانعیاناستادیار، گروه کودکان، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانسیلوا هوسپیانپزشک عمومی، پژوهشگر، مرکز تحقیقات ارتقای سلامت کودکان، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانمسعود امینیاستاد، مرکز تحقیقات غدد و متابولیسم، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانJournal Article20110615Background: Considering the high prevalence of congenital hypothyroidism (CH) in Isfahan and its different etiologies comparing with other countries, the high rate of parental consanguinity and the role of DUOX2 gene in transient CH and permanent CH due to dyshormonogenesis, the aim of this research was to investigate the mutations of DUOX2 gene in patients with transient or permanent CH due to dyshormonogenesis.Methods: In this descriptive prospective study, patients diagnosed with transient CH and permanent CH due to dyshormonogenesis during CH screening program, were selected. Venous blood sample was obtained to determine the 3 mutations Q36H, R376W, D506N of DUOX2 gene using PCR method by specific primers and complementary methods such as Restriction fragment length polymorphism (RFLP) and Single-strand conformation polymorphism (SSCP).Finding: In this study 25 and 33 CH patients with transient CH and permanent CH due to dyshormonogenesis were studied respectively. 30 children studied as control group. We did not find any mutation of the mentioned three mutations of DUOX2 gene. Conclusion: Considering the findings of current study, it seems that further studies with other methods and also with considering other gene mutations such as pendrin, NIS and thyroglobulin is needed for more accurate conclusion. مقدمه: با در نظر گرفتن شیوع بالای CH تیرویید در ایران و متفاوت بودن اتیولوژی بیماری در مقایسه با سایر جوامع، فراوانی بالای ازدواجهای فامیلی و نقش ژن Dual Oxidase 2 (DUOX) در بروز کمکاری مادرزادی گذرای تیرویید و کمکاری مادرزادی دایمی تیرویید با اتیولوژی دیسهورمونوژنز، این مطالعه برای بررسی موتاسیونهای ژن DUOX2 در بیماران مبتلا به کمکاری مادرزادی تیرویید دایمی با اتیولوژی دیسهورمونوژنز و گذرا، در شهر اصفهان انجام شد.روشها: در این مطالعهی توصیفی آیندهنگـر، کودکان مبتلا به کمکاری مادرزادی گذرا و یا کمکاری مادرزادی دایمی تیرویید با اتیولوژی دیسهورمونوژنز طی طرح غربالگری انتخاب و نمونهی خون وریدی به منظور بررسی موتاسیون سه ژن Q36H، R376W، D506N و DUOX2 با استفاده از تکنیک Real-time polymerase chain reaction high resolution melt یا Real-time PCR HRM با پرایمرهای اختصاصی و آزمایشات مولکولی تکمیلی نظیر Sequencingمورد مطالعه قرار گرفتند.یافتهها: در این مطالعه به ترتیب 25 و 33 کودک مبتلا به کمکاری مادرزادی گذرا یا دایمی تیرویید با اتیولوژی دیسهورمونوژنز و 30 کودک به عنوان گروه شاهد مورد مطالعه قرار گرفتند. در بررسی سیتوژنتیکی بیماران از لحاظ دارا بودن سه موتاسیون Q36H، R376W و D506N هیچ موردی از موتاسیون گزارش نشد.نتیجهگیری: با توجه به یافتههای حاصل از این پژوهش به نظر میرسد مطالعات دیگری با استفاده از سایر روشهای بررسی ژنی و نیز بررسی موتاسیونهای سایر ژنهای دخیل در اتیولوژی کمکاری مادرزادی گذرا و دیسهورمونوژنز تیرویید شامل ژنهای کانال غشایی سدیم ید، تیروگلوبولین و پندرین ضروری باشد، تا بتوان بدین طریق به اساس ژنتیکی این بیماری شایع در منطقه پی برد.https://jims.mui.ac.ir/article_13431_3794529dbd52755ceec0be5f25f2016e.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75952913920110622Effects of Carnitine Supplement on Dyslipidemia and Anemia in Hemodialysis Patientsتأثیر کارنیتین بر دیسلیپیدمی و آنمی در بیماران همودیالیزی59660513432FAافسون امامینائینیدانشیار، مرکز تحقیقات بیماریهای کلیوی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}مهناز مرادیدستیار، گروه داخلی، دانشکدهی پزشکی و کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانمژگان مرتضویاستادیار، مرکز تحقیقات بیماریهای کلیوی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانمهدی هادی زادهپژوهشگر، مرکز تحقیقات بیماریهای کلیوی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانفرهاد شیرانیدستیار، گروه طب اورژانس، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایرانعلی غلامرضاییپزشک، مؤسسهی تحقیقاتی پورسینای حکیم، اصفهان، ایرانحامد بصیر غفوریاستادیار، گروه طب اورژانس، بیمارستان سینا، دانشگاه علوم پزشکی تهران،تهران، ایرانJournal Article20110206Background: Carnitine deficiency is a common condition in patients on maintenance hemodialysis that contributes to dyslipidemia, anemia, and poor general health in these patients. We evaluated the effect of oral L-carnitine supplementation on lipid profile, anemia, and quality of life in hemodialysis patients.Methods: This randomized, double-blinded, placebo-controlled, trial was conducted on dyslipidemic patients on maintenance hemodialysis. Patients in the intervention group (n = 24) received 1 g/d of L-carnitine and the placebo group (27 patients) were similarly taking placebo for 16 weeks. Concentrations of plasma triglycerides, total cholesterol, HDL (High density lipoprotein), LDL (Low density lipoprotein), hemoglobin, erythropoietin dose, and quality of life (QOL or Quality of life, using Short-Form Health Survey) were measured at baseline and 8 and 16 weeks after the beginning of the intervention.Finding: After the intervention, there was a significant decrease in triglyceride (-31.1 ± 38.7 mg/dl, P = 0.001) and a significant increase in HDL (3.7 ± 2.8 mg/dl, P < 0.001) and hemoglobin (0.7 ± 1.7 g/dl, P = 0.037) concentrations in the carnitine groop. Decrease in total cholesterol concentration in the carnitine group was not statistically significant (-6.6 ± 16.0 mg/dl, P = 0.055). No significant change was seen in LDL concentration in any group (P > 0.05). Erythropoietin dose was significantly decreased in both the carnitine (-4750 ± 5772 mg, P = 0.001) and the placebo (-2000 ± 4296 mg, P = 0.033) groups. No improvement was observed in QOL scores or its domains in any group. Conclusion: In patients on maintenance hemodialysis, oral L-carnitine supplementation has significant beneficial effects on lipid profile. Also, it can increase hemoglobin concentration and subsequently reduce needed erythropoietin dose, but has no considerable effect on quality of life in hemodialysis patients. مقدمه: فقدان کارنیتین یک مشکل شایع در بیماران تحت همودیالیز است که در ایجاد و پیشرفت دیسلیپیدمی، آنمی و کاهش سلامت عمومی این بیماران دخیل است. در این مطالعه اثر مکمل خوراکی ال-کارنیتین بر پروفایل لیپید، آنمی و کیفیت زندگی بیماران تحت همودیالیز بررسی شد.روشها: این کارآزمایی بالینی تصادفی و کنترل شده با پلاسبو بر روی بیماران تحت همودیالیز مداوم و مبتلا به دیسلیپیدمی انجام شد. بیماران در گروه مداخله (24 نفر) روزانه 1 گرم ال-کارنیتین را به صورت 500 میلیگرم 2 بار در روز و بیماران گروه دارونما (27 نفر) به طور مشابه پلاسبو مصرف کردند. غلظت تریگلیسیرید، کلسترول تام، لیپوپروتئین با غلظت بالا (HDL یا High density lipoprotein)، لیپوپروتئین با غلظت پایین (LDL یا Low density lipoprotein) و هموگلوبین، دوز دریافتی اریتروپویتین و کیفیت زندگی (پرسشنامهیSF-36 ) در ابتدای مطالعه، و سپس هفتههای 8 و 16 اندازهگیری شد.یافتهها: در پایان مطالعه، غلظت تریگلیسرید به طور معنیداری کاهش داشت. غلظت HDL و هموگلوبین در گروه کارنیتین به طور معنیداری افزایش داشت در حالی که تغییرات معنیداری در گروه دارونما دیده نشد. کاهش غلظت کلسترول در گروه کارنیتین معنیدار نبود. تغییر معنیداری در غلظت LDL در هیچ گروهی دیده نشد. دوز اریتروپویتین در هر دو گروه کارنیتین و دارونما به طور معنیداری کاهش داشت. در هیچ یک از دو گروه مورد مطالعه بهبودی در کیفیت زندگی مشاهده نشد.نتیجهگیری: در بیماران تحت همودیالیز مداوم، مکمل خوراکی ال-کارنیتین اثرات مفید قابل توجهی بر پروفایل لیپید دارد. همچنین، مکمل ال-کارنیتین میتواند باعث افزایش هموگلوبین و متعاقب آن کاهش دوز مورد نیاز اریتروپویتین شود، با این وجود، اثر قابل توجهی بر کیفیت زندگی بیماران ندارد.https://jims.mui.ac.ir/article_13432_d1dd29dd82dc657714f8d0c41c27f77c.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75952913920110622Abnormal Liver Enzymes in Coal Tar Refinery Workers of Isfahanاختلال آنزیمهای کبد در کارگران پالایشگاه قطران اصفهان60651413433FAحمید توکلیدانشیار، گروه گوارش، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانزهرا قائم مقامیدستیار، گروه داخلی، دانشکدهی پزشکی و کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانمحمد حسن امامیدانشیار، گروه گوارش، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0001-5868-0182پیمان ادیبیدانشیار، گروه گوارش، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}حمید گله داریپزشک، واحد طب صنعتی، مجتمع ذوب آهن اصفهان، اصفهان، ایرانمهشید حقیقیدانشیار، گروه رادیولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانعلی غلامرضاییپژوهشگر، مرکز تحقیقاتی-درمانی پورسینای حکیم، اصفهان، ایرانJournal Article20110208Background: The effects of occupational exposure on liver function in oil refinery workers are not well known. In this study we evaluated the liver enzyme abnormalities among coal tar refinery workers.Methods: The oil refinery workers in central part of Iran (Isfahan city) underwent routine annual medical examination from 2006 to 2007. A total of 66 cases with abnormal levels of aminotransferases were included in this cross-sectional study. Liver diseases including viral, metabolic and autoimmune hepatitis were excluded by detailed investigations. The relationships of different findings and liver enzymes were evaluated through inferential statistics.Finding: All patients were male with the mean age of 36.7 ± 4.8 years. Thirty eight subjects had dyslipidemia (61.3%). There were significant correlations between triglyceride or cholesterol concentrations and aminotransferases levels. From 40 cases, 35 cases (87.5%) demonstrated ultrasonographic fatty livers. Also, significant correlations were found between cholesterol and Gamma-glutamyl transpeptidase (GGT) levels. There were not significant differences in levels of aminotransferases among different type of work (P > 0.05).Conclusion: Direct occupational exposure to oil refinery products may play an important role in liver enzyme abnormalities. Exposure to coal tar components such as phenols, poly aromatic hydrocarbons chemicals may be a risk factor for NASH (Non-alcoholic Steato-hepatitis). Liver biopsy and long term follow-up can be helpful for definite diagnosis and determination of prognosis. مقدمه: اثرات مواجهه با ترکیبات شیمیایی بر عملکرد کبد در کارگران صنایع به طور کامل شناخته نشده است. در این مطالعه، اختلال در آنزیمهای کبدی در کارگران پالایشگاه قطران بررسی شد.روشها: این مطالعه در پالایشگاه قطران اصفهان طی سالهای 1386 تا 1387 اجرا شد و طی آن کارگرانی که در آزمایشات دورهای افزایش آنزیمهای کبد داشتند، بررسی شدند. افرادی که مبتلا به اختلالات کبدی شامل هپاتیت ویروسی، متابولیک و خودایمنی و مصرف داروهای هپاتوتوکسیک بودند از مطالعه خارج شدند. کارگران مورد مطالعه تحت معاینهی فیزیکی، بررسی پروفایل لیپید، و سونوگرافی کبد قرار گرفتند. به افراد مبتلا به کبد چرب با شاخص تودهی بدنی (Body mass index یا BMI) بیشتر از 25، کاهش وزن و برنامهی ورزشی منظم توصیه شد. افراد مورد مطالعه 6 تا 8 ماه به طور مجدد بررسی شدند.یافتهها: از 380 نفر کارگر پالایشگاه، 66 نفر (3/17 درصد) در آزمایشات دورهای افزایش آنزیمهای کبد داشتند. چهار نفر با سایر علل اختلال کبدی از مطالعه خارج و 62 نفر با میانگین سنی 8/4 ± 7/36 سال وارد مطالعه شدند. BMI در 5/87 درصد کارگران بیش از 25 بود. 2/61 درصد افراد دیسلیپیدمی داشتند. در یافتههای سونوگرافی 86 درصد از آنها کبد چرب دیده شد. کارگران واحدهای مختلف از نظر BMI، آنزیمهای کبد، دیسلیپیدمی، و کبد چرب اختلاف معنیداری نداشتند (05/0 < P). بررسی 6 ماه بعد نشان داد که در افرادی که کاهش وزن و برنامهی ورزشی به آنها توصیه شده بود، BMI به طور معنیداری کاهش یافت (03/0 = P) و در 15 نفر آنزیمهای کبد به محدودهی طبیعی بازگشت.نتیجهگیری: مواجهه با ترکیبات شیمیایی موجود در پالایشگاه قطران ممکن است باعث افزایش آنزیمهای کبد و کبد چرب شود. کاهش آنزیمهای کبد به دنبال کاهش وزن بیانگر نقش عوامل خطر، نظیر چاقی، در کاستن اثرات سمی کبدی ناشی از تماس با ترکیبات شیمیایی است. مطالعات بیشتر و بررسی دقیقتر مواجهه با ترکیبات شیمیایی توصیه میشود.https://jims.mui.ac.ir/article_13433_7659b485330af69df201d6d69fd02b5b.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75952913920110622Hepatits C and B in Blood Transfusion Recipients Indentified at Isfahan Provinceهپاتیتهای C و B در گیرندگان فاکتورهای خونی مبتلا به تالاسمی و هموفیلی61562013434FAحمید کلانتریدانشیار، گروه گوارش، مرکز تحقیقات کبد، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایراناحمد میرزاباقیدستیار، گروه داخلی، دانشکدهی پزشکی و کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانمجتبی اکبریاپیدمیولوژیست، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0002-5777-9612مریم کلانتریمهندس معماری، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان، باشگاه پژوهشگران جوان، اصفهان، ایرانزهرا شهشهاندانشیار، گروه زنان و زایمان، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانJournal Article20110620Background: This study was conducted to assess the prevalence of Hepatitis C virus (HCV), Hepatitis B virus (HBV) and Human Immunodeficiency virus (HIV) among hemophilia and thalassemia patients.Methods: This cross-sectional study was conducted from October 2008 to December 2010 in Isfahan, Iran. 1160 adult multi-transfused patients suffering from beta-thalassemia (n = 545) and hemophilia (n = 615) were enrolled in the study. Blood samples were obtained from the patients and were tested for HBs Ag, Anti-HCV Ab and Anti- HIV Ab. Patients with HCV positive underwent genotype determination.Finding: 822 males and 338 females (mean age 22.7 ± 11.5 years, range 1-76 years) were investigated in this study.312 males (57.2%) and 233 (42.8%) females had thalassemia. 511 (83%) males and 104 (17%) females were in hemophilia group. Of the 505 (82.1%) persons with chronic hepatitis in hemophilia patients, 495 (98%) patients were HCV antibody positive and 10 (2%) patients had HBs positive. There were 56 (11%) patients with chronic hepatitis in patients with thalassemia. Of them, 50 (89.2%) patients were HCV antibody positive and 6 (10.8%) patients had HBs positive. None of the thalassemia and hemophilia patients was positive for HIV Ab. HCV genotype 1 was the major genotype among patients. Conclusion: HCV is a major virus of concern in the multi-transfused patients. The strategies for prevention of HBV and safety of blood products in this respect have indeed been successful. Family History of hepatitis is the major risk factors among patients. مقدمه: این مطالعه به منظور بررسی شیوع هپاتیت C، هپاتیت B و ویروس نقص ایمنی انسانی (Human immunedeficiency virus یا HIV) در بین بیماران مبتلا به تالاسمی و هموفیلی انجام شد.روشها: این مطالعهی توصیفی از مهر ماه 1387 تا آذرماه 1389 در اصفهان، ایران، انجام شد و 1160 بیمار مبتلا به تالاسمی و هموفیلی مورد بررسی قرار گرفتند. برای کلیهی بیماران آنتیژن هپاتیت B (Hepatitis B antigen یا HBs Ag) و آنتیبادیهای ضد هپاتیت C (Anti hepatitis C antibody یا Anti HCV Ab) و ویروس نقص ایمنی انسانی (Anti human immunodeficiency virus antibody یا Anti HIV Ab) اندازهگیری شد. در بیمارانی که از نظر HCV مثبت بودند تعیین ژنوتیپ نیز انجام شد.یافتهها: مرد و 338 زن، با متوسط سنی 5/11 ± 7/22 سال مورد بررسی قرار گرفتند. از این تعداد 545 نفر مبتلا به تالاسمی و 615 نفر مبتلا به هموفیلی بودند. در گروه بیماران هموفیلی 505 نفر (1/82 درصد) مبتلا به هپاتیت مزمن بودند که 495 نفر (98 درصد) از آنها Anti HCV Ab مثبت و 10 نفر (2 درصد) HBSAg مثبت بودند. 56 نفر (11 درصد) در گروه تالاسمی هپاتیت مزمن داشتند که از بین آنها 50 نفر (2/89 درصد) دارای Anti HCV Ab مثبت و 6 نفر (8/10 درصد) دارای HBS Ag مثبت بودند. هیچ کدام از بیماران تالاسمی و هموفیلی مبتلا به HIV نبودند. ژنوتیپ یک شایعترین ژنوتیپ در بیماران مبتلا به HCV بود.نتیجهگیری: HCV مهمترین ویروس در بیماران دارای انتقال متعدد خون و فرآوردههای خونی بود. اقدامات انجام شده در خصوص پیشگیری از هپاتیت B و ارتقای سلامت خون و فرآوردههای حاصل از آن از نظر این ویروس موفقیتآمیز بوده است. سابقهی هپاتیت در خانواده از عوامل خطر مهم در بین بیماران بود.https://jims.mui.ac.ir/article_13434_34b6d59b989a0026e2e31e8a4f616831.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75952913920110622Hormonal Receptors Evaluation in Breast Cancerبررسی پراکندگی گیرندههای هورمونی در سرطان پستان62162513435FAفرشته کمانیاستادیار، گروه جراحی عمومی، بیمارستان آیه ا... طالقانی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.افشین فتحیدستیار، جراحی عمومی، بیمارستان آیه ا... طالقانی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.Journal Article20101121Background: Breast cancer is the most common site-specific cancer in women and is of the major leading causes of death from cancer for women aged 20 to 59 years. This study aimed to demonstrate certain biological, clinical and pathological characteristics and to evaluate the breast receptors of patients with this disease.Methods: In this retrospective and descriptive study, 54 patients with breast cancer were selected to participate. All the cases were treated by modified radical mastectomy (MRM). Data was gathered from patients’ records.Finding: The mean age at which breast cancer was first diagnosed, was 50.23 years (Range: 32-75, SD = 11.00 years) and 86.8% of tumors were invasive ductal carcinoma. The mean tumor size was 4.95 cm (Range: 1-11, SD = 2.64 cm). 39 cases were estrogen receptor positive (72.22%) that 19 of them were in patients with right breast tumor. 12 patients (80%) of 15 cases with negative estrogen receptor, had tumor in right breast. In 33 cases which were progesteron receptor positive, 17 had right breast tumor. 14 patients, of 21 cases with negative progesterone receptor, had tumor in right breast.Conclusion: Most of the patients with negative estrogen or progesterone receptor, had tumors in right breast. So, it may be an important proposition in breast cancer world to discover more about it.مقدمه: سرطان پستان شایعترین بدخیمی در زنان است و از علل اصلی مرگ در اثر سرطان در زنان محسوب میشود. وجود گیرندههای هورمونی از جمله عوامل خطرساز بروز این سرطان است. هدف از این مطالعه، بررسی ویژگیهای بالینی و پاتولوژی سرطان پستان و الگوی پراکندگی گیرندههای هورمونی آن بود.روشها: در این مطالعهی گذشتهنگر، 54 بیمار مبتلا به سرطان پستان، که تحت عمل جراحی ماستکتومی رادیکال اصلاح شده (MRM یا Modified radical mastectomy) قرار گرفته بودند، بررسی شدند.یافتهها: میانگین سنی کل بیماران (00/11) 23/50 سال (بازهی 75-32 سال) و میانگین اندازهی تومور پستان آنها (64/2) 95/4 سانتیمتر (بازهی 11-1 سانتیمتر) بود. 46 بیمار (6/86 درصد) دچار کارسینوم مهاجم مجرایی پستان بودند. 40 مورد (1/74 درصد) بیشتر از 44 سال داشتند. 39 مورد (22/72 درصد) دارای گیرندهی استروژنی بودند که 19 مورد در پستان راست، 19 مورد در پستان چپ و یک مورد در هر دو پستان درگیری مشاهده شد. از 15 مورد گیرندهی استروژنی منفی، در 12مورد (80 درصد) سمت راست و فقط در 3 مورد (20 درصد) سمت چپ درگیر بود. از 33 مورد گیرندهی پروژسترون مثبت، 17مورد در سمت راست و 16 مورد در سمت چپ و از 21 مورد پروژسترون منفی، 14 مورد در سمت راست، 6 مورد در سمت چپ و یک مورد در دو پستان درگیری داشتند.نتیجهگیری: نتایج این مطالعه حاکی از تفاوت در پراکندگی گیرندههای هورمونی در پستان سمت راست و چپ بود. به نوعی، بیماران بدون گیرندههای هورمونی (رسپتور منفی)، بیشتر دچار سرطان در پستان سمت راست میشوند. شاید با پژوهشهای سلولی- مولکولی و ژنتیکی بیشتر دربارهی این دو گروه، افقی تازه در شناخت، پیشگیری و درمان این بیماری به دست آید.https://jims.mui.ac.ir/article_13435_515b64468a8b1e7d35e28e10a443ae40.pdf