دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75952915520111023Correlation between the Level of the Tumor Markers with the Stage of Liver Fibrosis in Patients with Chronic Hepatitis and Cirrhosisبررسی ارتباط بین سطح سرمی مارکرهای توموری با شدت فیبروز کبد در بیماران مبتلا به هپاتیت مزمن و سیروز1381138813526FAمریم حیدرپوردستیار، گروه بیماریهای داخلی، دانشکدهی پزشکی و کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانحمید توکلیدانشیار، گروه بیماریهای گوارش، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانداوود شفیعیمتخصص قلب و عروق، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایراننوید کلینیدانشجوی پزشکی، کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایراناکبر ارجمندپورفوق تخصص بیماریهای گوارش، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه آزاد اسلامی نجف آباد، ایرانJournal Article20110315Background: Many studies in various populations showed the correlation between the level of CA-125, CA15-3, CA19-9 and a.Fetoprotein with the stage of liver fibrosis in chronic hepatitis and cirrhosis. This study was done to evaluate this correlation in Iranian community.Methods: This cross–sectional study was performed on 30 patients with chronic hepatitis that referred for liver biopsy to the gastroenterology department of Isfahan Alzahra hospital from September 2009 to September 2010. Clinical data and routine laboratory tests at the time of liver biopsy were collected, and serum AST, ALT, CA-125, CA15-3, CA19-9 and a.Fetoprotein levels were assayed. Fibrosis staging was assigned according to the HAI (Histological activity index). Data were analyzed by multivariant logistic regression, Spearman’s Ranke Correlation Coefficient, and generalized linear model tests.Findings: Increased CA15-3, CA19-9 and a.Fetoprotein levels were correlated significantly with liver fibrosis staging (P value was 0.008 and 0.004 and 0.038 respectively). We did not find a significant correlation between serum level of CA125 and liver fibrosis staging (P = 0.079). Conclusion: Our findings suggested that elevated CA15-3, CA19-9 and a.Fetoprotein levels were associated with advanced fibrosis. Because of small sample size, we can not recommend these tumor markers as a tool for diagnosis of liver fibrosis staging. But it should be considered that elevation of mentioned markers in patients with advance cirrhosis necessarily does not mean the presence of concomitant malignant tumor.مقدمه: مطالعات متعدد در جوامع مختلف ارتباط بین سطح سرمی بعضی مارکرهای بیوشیمیایی مانند CA125، CA15-3، a.Fetoprotein و CA19-9 را با شدت فیبروز کبدی نشان دادهاند. مطالعهی حاضر جهت بررسی این ارتباط در بیماران مبتلا به هپاتیت مزمن انجام گرفت.روشها: در این مطالعهی توصیفی- تحلیلی در مجموع 30 بیمار در شهرستان اصفهان بررسی شدند. ابتدا اطلاعات دموگرافیک، قد و وزن کلیهی بیماران ثبت و سپس میزان پلاکت، AST، ALT، CA 19-9، CA15-3، 125CA- و آلفا فیتوپروتئین سرم آنها اندازهگیری شد. آن گاه، بیوپسی کبد انجام و شدت فیبروز با استفاده از روش طبقهبندی شاخص فعالیت بافتی (Histological activity index یا HAI) تعیین شد. دادهها توسط آزمونهای Multivariant logistic regression، ضریب همبستگی Spearman و Generalized linear regression تجزیه و تحلیل شد.یافتهها: سطح سرمی CA15-3، CA19-9 و آلفا فیتوپروتئین با شدت فیبروز کبد ارتباط معنیدار داشت. این ارتباط بین سطح سرمی CA125 و فیبروز کبد یافت نشد (079/0 = P).نتیجهگیری: یافتههای ما ارتباط بین CA15-3، CA19-9و آلفا فیتوپروتئین را با فیبروز کبدی نشان داد. به علت حجم نمونهی کم نمیتوان استفاده از تومور مارکرهای فوق را به عنوان راهی برای تشخیص مرحلهی فیبروز کبدی معرفی کرد اما میتوان بیان کرد که بالا بودن سطح سرمی تومور مارکرها به طور قطع نشانهی بیماری بدخیم در این گروه بیماران نیست.https://jims.mui.ac.ir/article_13526_5a69f6c34fd437776c790e8268fb0155.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75952915520111023Effect of Nutrition Education on Nutritional Behaviors and Glycemic Control Indices Based on BASNEF Model among Elderly with Type 2 Diabetesتأثیر آموزش تغذیه بر اساس مدل BASNEF بر رفتارهای تغذیهای و شاخصهای کنترل قند خون بیماران سالمند مبتلا به دیابت نوع 21389140013527FAآرش نجیمیکارشناس ارشد آموزش بهداشت، گروه آموزش بهداشت و ارتقای سلامت، دانشکدهی بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}غلامرضا شریفیراداستاد، آموزش بهداشت و ارتقای سلامت، دانشکدهی بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}اکبر حسن زادهمربی، گروه آمار و اپیدمیولوژی، دانشکدهی بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانلیلا آزادبختدانشیار، مرکز تحقیقات امنیت غذایی و گروه تغذیهی جامعه، دانشکدهی تغذیه و علوم غذایی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0001-8808-8761Journal Article20110314Background: The purpose of the present study was to determine the effectiveness of nutrition education program based on the BASNEF (Belief, Attitude, Subjective Norm and Enabling Factors) model among elderly subjects above 60 years old with type 2 diabetes.Methods: In this study, 100 diabetic elderly (≥ 60 years) patients were divided into intervention and control groups randomly. Data of control and intervention groups was collected in two stages, before intervention and 12 weeks after intervention. Intervention of nutritional education was performed based on baseline assessment and BASNEF model. Finally, data were analyzed by using χ2, Student’s t and paired t-test.Findings: Our findings indicated that mean scores of knowledge and BASNEF model variables were significantly increased in the intervention group compared to the controls after intervention (P < 0.001). Also, behavioral nutrition improved significantly. The number of serving’s intake, regarding the fruit and vegetable, has been increased significantly in the intervention group (P < 0.001). HbA1c and fasting blood sugar (FBS) levels decreased significantly in the intervention group (-0.36% and 19.5 mg/dl, respectively). Conclusion: BASNEF–based nutrition education intervention led to improve nutritional behaviors in addition to improve knowledge and attitude of diabetic elderly and it led to improve indices of glucose control during 3-month intervention. مقدمه: مطالعهی حاضر با هدف بررسی اثربخشی مدل BASNEF (باورها، نگرشها، هنجارهای انتزاعی و عوامل قادر کننده) در آموزش تغذیه به سالمندان (≥ 60 سال) مبتلا به دیابت نوع 2 انجام پذیرفت.روشها: در این مطالعه 100 نفر سالمند دیابتی به صورت تصادفی در دو گروه مداخله و شاهد تقسیم شدند. اطلاعات هر دو گروه به صورت مشابه و در دو زمان قبل و 3 ماه پس از مداخلهی آموزشی جمعآوری گردید. مداخلهی آموزش تغذیه در گروه مداخله بر اساس نیازسنجی اولیه و سازههای مدل BASNEF انجام شد و نتایج به وسیلهی آزمونهای 2χ، Student-t و Paired-t مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافتهها: میانگین نمرهی آگاهی و متغیرهای اجزای مدل BASNEF در گروه مداخله بهبود معنیداری نشان داد (001/0 > P). علاوه بر آن، مقایسهی رفتارهای تغذیهای 3 ماه پس از مداخلهی آموزشی نیز حاکی از بهبود معنیدار در گروه مداخله بود. میانگین سهم روزانهی دریافت گروه غذایی میوه و سبزیجات در گروه مداخله افزایش یافت (001/0 > P). مقایسهی میزان قند خون ناشتا و هموگلوبین گلیکوزیله در گروه مداخله کاهش معنیداری را (به ترتیب 5/19 میلیگرم در دسیلیتر و 36/0 درصد) نشان داد.نتیجهگیری: مداخلهی آموزش تغذیه بر اساس مدل BASNEF علاوه بر بهبود آگاهی و نگرش سالمندان مبتلا به دیابت نوع 2، سبب بهبود رفتارهای تغذیهای آنان نیز شد که این امر در مدت 3 ماههی مداخلهی آموزشی موجب بهبود در شاخصهای کنترل قند خون نیز گردید.https://jims.mui.ac.ir/article_13527_e1340faaee6d04919e3748e1ca51c7b7.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75952915520111023Homograft Cartilage Tympanoplasty Outcomesبررسی نتایج شنوایی استفاده از غضروف هوموگرافت در جراحی تمپانوپلاستی با غضروف1401140513528FAفرهاد مختاری نژاداستادیار، گروه جراحی سر و گردن، دانشکده‍ی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانسید حمید رضا ابطحیاستادیار، گروه جراحی سر و گردن، دانشکده‍ی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانشبنم نوعی علمداریدستیار، گروه جراحی سر و گردن، دانشکده‍ی پزشکی و کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانJournal Article20110518Background: Tympanoplasty is done to eradicate ear pathology and to restore the conductive hearing mechanism. The relapse of disease is seen after using Temporalis fascia, as graft, in this surgery. Cartilage is of the materials that can be used to enhance graft. This study was done to evaluate hearing after homograft cartilage tympanoplasty.Methods: This clinical trial study conducted in Alzahra hospital in Isfahan, Iran. 40 patients with recurrent perforation, retraction pocket and cholestatoma were operated by homograft cartilage tympanoplasty method. The audiometery was down for all of the patients before and after tympanoplasty. All patients were followed up for at least 6 months. The data was analyzed by SPSS software using Student’s t, paired t and ANOVA tests.Findings: After at least 6 months of surgery, there was not any case of perforation or cholestatoma recurrency. The change in range of 500, 1000, 2000 and 4000 frequency was 5.9 ± 1.9, 5.9 ± 1.6, 4.6 ± 1.6 and 3.8 ± 1.6 respectively and the difference between before and after surgery was statistically significant. In the other word, audiometry revealed improvement at all frequencies. Conclusion: Homograft cartilage tympanoplasty prevents perforation, cholestatoma and retraction paket recurancy after surgery. Hearing results were good. مقدمه: تمپانوپلاستی روش اصلاح مکانیسم شنوایی در آسیبهای گوش است. برای انجام این عمل از فاسیای تمپورالیس استفاده میشود که اغلب منجر به عود بیماری میگردد. غضروف از جمله موادی است که میتواند در تقویت گرافت به کار رود. هدف از این مطالعه بررسی نتایج شنوایی استفاده از غضروف هوموگرافت در جراحی تمپانوپلاستی با غضروف بود.روشها: این کارآزمایی بالینی از سال 1387 تا 1389 بر روی 40 بیمار مبتلا به عفونت مزمن گوش میانی، که در بیمارستان الزهرای (س) اصفهان بستری و تحت جراحی تمپانوپلاستی با غضروف هوموگرافت قرار گرفته بودند، انجام گرفت. بعد از گذشت حداقل 6 ماه از زمان انجام جراحی، معاینهی اتوسکوپی با میکروسکوپ و بررسیهای ادیومتری برای همهی بیماران انجام شد و دادهها به وسیلهی نرمافزار SPSS آنالیز گردید.یافتهها: میانگین آستانهی شنوایی قبل و بعد از عمل در فرکانسهای مختلف در انتقال از طریق هوا و انتقال از طریق استخوان بررسی شد که قبل و بعد از جراحی تفاوت معنیدار نداشت (05/0 > P).نتیجهگیری: با وجود احتمال جذب غضروف هوموگرافت با گذشت زمان به دلیل واکنشهای ایمنی میزبان و در نتیجه عود پارگی و کشیدگی پردهی تمپان و بدتر شدن نتایج شنوایی، که از عوارض استفاده از غضروف هموگرافت است، نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که استفاده از غضروف هوموگرافت در پیشگیری از عود عوارضی همچون کشیدگی پاکت و پارگی مجدد موفقیتآمیز میباشد؛ نتایج شنوایی بعد از گذشت حداقل 6 ماه از جراحی همچنان خوب بود.https://jims.mui.ac.ir/article_13528_0a871bbd66e156f0a64b1efb1c1ed921.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75952915520111023Comparing Pre-operative Single dose and Full Dose Antibiotic Therapy in Burned Patients Required Surgical Debridementمقایسهی اثر آنتیبیوتیک تک دوز با آنتیبیوتیک درمانی کامل در زخم بیماران سوختگی نیازمند به دبریدمان جراحی1406141113529FAسید امیر کاظم وجداناستادیار، گروه جراحی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، بیرجند، ایرانملیحه خسرویدستیار، گروه بیهوشی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایرانJournal Article20110219Background: In conventional methods of surgical debridement for deep burn wounds, application of pre and post-operative antibiotics is a routine prescription in many centers. But, recently some new ideas indicate that decreasing antibiotics prescription has the same or better clinical results. This study evaluates the role of antibiotics in the management of burn wound which require surgical debridement.Methods: In this clinical trial, 214 patients with deep (3rd degree and deep 2nd degree) burn and total body surface area (TBSA) between 35 to 50% were randomly divided in control (105 patients) and intervention (109 patients) groups. In intervention group, only a pre-operative single dose of ceftazidme was prescribed. But in control group, pre and post-operative antibiotics was administered for 7 days. Sign and symptom of infection and tissue culture were compared in 2 groups for detection of wound infection.Findings: The incidence of wound infection was 28% in intervention group and 26.5% in control group (P > 0.05). The other benefits of single dose pre-operative antibiotic therapy were decrease in antibiotic resistant germs, the cost, and the time for nursing care. Conclusion: In deep burn wounds with total body surface area of less than 50%, application of single dose pre-operative antibiotic do not increase the risk of infection and can also decrease the final cost, multi-drug resistant bacteria production, and spent time in nursing care. As a result of this investigation, single dose pre-operative ceftazidme is recommended for all burned patients with less than 50% of total body surface area.مقدمه: در درمانهای رایج زخمهای سوختگی عمیق که نیاز به دبریدمان جراحی دارند، استفاده از آنتیبیوتیک پروفیلاکتیک و ادامهی آن اقدامی رایج برای جلوگیری از ایجاد عفونت است. اما در مطالعات جدید کاهش و حذف آن نه تنها مضر نیست بلکه در برخی موارد نیز مفید میباشد. این مطالعه به بررسی اثر حذف این روش تجویز آنتیبیوتیک در درمان سوختگیها پرداخت.روشها: 214 بیمار با زخمهای سوختگی عمقی که نیاز به دبریدمان داشتند و سوختگی بین 35 تا 50 درصد، برای این مطالعه انتخاب و به دو گروه شاهد (105 نفر) و مورد (109 نفر) تقسیم شدند؛ در گروه مورد، فقط یک دوز آنتیبیوتیک قبل از عمل تجویز شد ولی در گروه شاهد ترکیبی از دو آنتیبیوتیک برای مدت 7 روز با دوز درمانی تجویز گردید. بیماران از نظر ایجاد عفونت بعد از عمل توسط کشت زخم، علایم بالینی و علایم آزمایشگاهی بررسی شدند.یافتهها: فراوانی بروز عفونت در گروه مورد 28 درصد و در گروه شاهد 5/26 درصد بود که تفاوت آنها معنیداری نبود. در گروه مورد، هزینهی پرداخت شده و مقدار وقت پرسنل پرستاری برای تجویز آنتیبیوتیک کاهش معنیداری با گروه شاهد داشت.نتیجهگیری: در سوختگیهای عمیق درجهی دو و سه، که سطحی کمتر از 50 درصد دارند، اگر قبل از عفونی شدن زخم و در زمان مناسب دبریدمان جراحی انجام شود، استفاده از دوز منفرد آنتیبیوتیک قبل از عمل نه تنها منجر به افزایش عوارض و مرگ و میر نمیشود بلکه باعث کاهش هزینهها و کاهش تولید باکتریهای مقاوم خواهد شد.https://jims.mui.ac.ir/article_13529_a9df4e0332417875ea7b39fed163c719.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75952915520111023A Study of CD4+Foxp3+Treg and CD8+Foxp3+Treg Cells in Patients with Rheumatoid Arthritisبررسی سلولهای CD4+Foxp3+Treg و CD8+Foxp3+Treg در مبتلایان به آرتریت روماتویید1412141913530FAمهتاب تاپاککارشناس ارشد، گروه ایمنیشناسی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانعلیرضا عندلیبدانشیار، گروه ایمنیشناسی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0002-2032-6281پیمان متقیدانشیار، گروه داخلی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانشادی بابازادهمتخصص رادیوتراپی و انکولوژی، بیمارستان سیدالشهدا (ع)، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانعباس رضاییاستاد، گروه ایمنیشناسی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانمنصور ثالثیاستادیار، گروه داخلی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0001-7108-6188Journal Article20110828Background: Rheumatoid arthritis (RA) is defines as a Th1 dominant disease. Tregs cell are a rather new group of T cells that regulates other immune cells including Th1 and Th2. Foxp3 is a lineage-determining factor for Treg cells. Several subsets of Foxp3+regulatory T cells are ever identified. In this study we investigated the frequency of CD4+Foxp3+Treg and CD8+Foxp3+Treg cells in patients with rheumatoid arthritis.Methods: Peripheral blood samples were obtained from 31 patients with rheumatoid arthritis and 21 healthy controls. Monoclonal antibodies including anti-CD4 and anti-CD8 and anti-Foxp3 were used and the staining process was performed. Flow cytometry were applied to evaluate the markers.Findings: The percentage of CD4+Foxp3+Treg cells was 1.03% ± 0.28 % in rheumatoid arthritis and 1.25% ± 0.3% in control group (P = 0.010). The percentage of CD8+Foxp3+ Treg cells was 0.79 ± 0.18, and 0.63 ± 0.16 in rheumatoid arthritis and control groups respectively (P = 0.002). The WBC and Lymphocytes population in rheumatoid arthritis group were higher than control group (P = 0.001). Conclusion: These data demonstrate that frequency of Treg cells might be involved in the pathogenesis of rheumatoid arthritis. This may be a contributory factor in the susceptibility to rheumatoid arthritis (Th1 dominant), or it may achieved during the progression of the disease.مقدمه: آرتریت روماتویید به عنوان بیماری Th1 غالب تعریف میشود. سلولهای Tregs گروه جدیدی از سلولهای T هستند که سایر سلولهای اجرایی سیستم ایمنی از جمله Th1 و Th2 را تنظیم میکنند. Foxp3 عامل توسعه و همچنین حفظ فعالیت مهاری سلولهای Treg است. در این مطالعه فراوانی سلولهای CD4+Foxp3+Treg و CD8+Foxp3+Treg را در مبتلایان به آرتریت روماتویید بررسی کردیم.روشها: نمونهی خون محیطی از 31 بیمار مبتلا به آرتریت روماتویید و 21 فرد سالم گرفته شد. نمونهها برای رنگآمیزی با آنتیبادیهای ضد CD4، CD8 و Foxp3 آماده شد و شمارش سلولها به روش فلوسیتومتری طبق پروتکلهای استاندارد انجام گرفت.یافتهها: میانگین سلولهای واجد بروز Foxp3 در جمعیت سلولهای TCD4+ در گروه شاهد برابر 3/0 ± 25/1 و در گروه مبتلایان به RA 28/0 ± 03/1 درصد محاسبه گردید (01/0 > P). فراوانی سلولهای واجد بروز Foxp3 در جمعیت سلولهای TCD8+ در گروه شاهد و بیمار به ترتیب 16/0 ± 63/0 و 18/0 ± 79/0 درصد بود (002/0 > P). گلوبولهای سفید و لنفوسیتها در گروه بیماران مبتلا به آرتریت روماتویید به طور معنیداری بیشتر از افراد سالم بود (001/0 > P).نتیجهگیری: نتایج این بررسی نشان داد که فراوانی سلولهای Treg در روند پاتوژنز بیماران مبتلا به آرتریت روماتویید نقش قابل سنجشی دارند. این تغییرات ممکن است عامل مؤثری در زمینهی استعداد ابتلا به این بیماریها باشد و یا در روند بیماری به تغییرات قابل توجهی منجر شود. هدف قرار دادن سلولهای Treg میتواند از اهداف روشهای نوین درمانی ایمونولوژیک در این بیماران باشد.https://jims.mui.ac.ir/article_13530_aff5ec949ed59cb4d74291d32a6df4d1.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75952915520111023Comparison of Serum Selenium Levels in Patients with Hodgkin's Disease and Healthy Peopleسطح سلینیوم سرم خون بیماران مبتلا به بیماری هوچکین و مقایسهی آن با افراد سالم1420142513531FAطالب آزرماستاد، گروه داخلی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانهدی آزرمکارشناس ارشدزیست شناسی گیاهی، اصفهان، ایرانآرزو آزرمکارشناس ارشدزیست شناسی مولکولی، اصفهان، ایرانمهدی تذهیبیاستادیار، گروه آمار، دانشکدهی بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانJournal Article20111122Background: Selenium is important in preventing the production of oxidants and free radicals within active cells of our body, particularly immune system cells and T-cells. It also prevents the incidence of neoplastic mutation. We thus tried to investigate serum selenium levels in patients with Hodgkin's disease.Methods: This study was conducted on 43 patients with Hodgkin's disease before implementing any treatment and in staging steps of the disease as the case group. In addition, the control group included 30 healthy individual from the siblings of the patients with similar age range, place, climate, and nutritional conditions.Findings: The mean selenium levels in patients with Hodgkin's disease and healthy individuals were 50.914 and 72.120 micrograms per liter, respectively. The 2 groups were hence significantly different (P = 0.0001). The mean selenium levels in patients with Hodgkin's disease were significantly different among different types of pathology (subtype) and advanced stages of the disease (staging) (P = 0.001). Conclusion: The results showed that decreased serum selenium was clearer in advanced stages of disease (staging) or in more malignant pathology subtypes.مقدمه: نظر به اهمیت سلنیوم در پیشگیری از تولید مواد اکسیدان و رادیکالهای آزاد در داخل سلولهای فعال بدن بالاخص سلولهای سیستم دفاعی و T cellها و پیشگیری از بروز موتاسیون نئوپلاسیک اقدام به بررسی سطح سلنیوم در بیماران مبتلا به هوچکین نمودیم.روشها: این مطالعه بر روی 43 مورد بیمار مبتلا به بیماری هوچکین قبل از هر گونه درمان و در مراحل Staging بیماری به عنوان گروه مورد و 30 فرد سالم از برادران و خواهران بیماران در محدودهی سنی و شرایط مکانی، تغذیهای و آب و هوایی مشابه به عنوان گروه شاهد انجام شدیافتهها: متوسط سطح سلینیوم سرم بیماران هوچکینی 914/50 میکروگرم در لیتر و متوسط سطح سلنیوم در گروه شاهد 12/72 میکروگرم در لیتر بود و تفاوت آماری معنیداری بود (001/0 > P). متوسط میزان سلنیوم بیماران هوچکینی بر حسب نوع پاتولوژی (Subtype) و بر حسب مرحلهی پیشرفت بیماری Staging)) مورد بررسی آماری قرار گرفت (001/0 (P =نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد که در مراحل پیشرفتهی بیماری و یا پاتولوژی بدخیمتر بیماری، کاهش سلنیوم سرم واضحتر است.https://jims.mui.ac.ir/article_13531_81c2c4b7b7eafe2eb5db0bde60a47384.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75952915520111023Effects of 12 Weeks of Endurance Training on Soluble Intercellular Adhesion Molecule-1 (sICAM-1) (Cardiovascular Inflammation Factor) and Lipid Profiles of Elderly Menاثر 12 هفته تمرین استقامتی بر مولکول چسبان بین سلولی sICAM-1 (عامل التهاب عروقی) و نیمرخ لیپیدی مردان سالمند1426143413532FAعلی اکبر مرادیکارشناس ارشد فیزیولوژی ورزش، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات فارس، شیراز، ایرانمهدی مقرنسیدانشیار، فیزیولوژی ورزش، گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایراناسکندر رحیمیاستادیار، گروه تربیت بدنی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات فارس، شیراز، ایرانJournal Article20111130Background: Soluble intercellular adhesion molecule-1 (sICAM-1) has been identified as a biomarker of cardiovascular diseases and atherosclerosis. The purpose of this study was to examine the effects of 12 weeks of endurance training on sICAM-1, as a cardiovascular inflammation factor, and lipid profiles of elderly men.Methods: Among elderly men who volunteered to participate in this study, 24 persons were randomly selected and divided into two groups of control (n = 12) and intervention (n = 12). Training was performed 3 sessions a week for 12 weeks. The time and intensity (50-75% of maximum heart rate) of exercises were fixed. Blood sampling was conducted after 14 hours of fasting and 24 hours after the last session of training both in similar conditions. The commercial kit of Diaclone (France) was used for biochemical analysis and evaluation of sICAM-1 values. In order to evaluate lipid profiles, an enzyme-linked immunosorbent assay (ELISA) reader (Hyperion, Pars Azmoon Co., Iran) was used. The resulting data was analyzed in SPSS15 using Kolmogorov-Smirnov, paired-t, and student's-t tests at a significance level of α ≤ 0.05.Findings: The results of this study revealed that 12 weeks of endurance training significantly reduced sICAM-1 values (P ≤ 0.05) as a new biomarker for the prediction of cardiovascular accidents. However, no significant reduction (P ≥ 0.05) was observed in lipid profile values (total cholesterol, triglyceride, low-density lipoprotein cholesterol, and high-density lipoprotein cholesterol) of elderly men.Conclusion: By noticing significant reductions in inflammatory biomarker of sICAM-1, despite the absence of significant reductions in lipid profile values, caused by endurance training, perhaps sICAM-1 biomarker can be introduced as a more sensitive and accurate marker for the prediction of cardiovascular diseases.مقدمه: مولکول چسبان بین سلولی sICAM-1 به عنوان یکی از شاخصهای بیماریهای قلبی-عروقی و آترواسکلروز شناخته شده است. هدف این پژوهش مطالعهی اثر 12 هفته تمرین استقامتی بر مولکول چسبان بین سلولی sICAM-1 (عامل التهاب عروقی) و پروفایل لیپید مردان سالمند بود.روشها: بدین منظور از بین افراد سالمند داوطلب شرکت در این پژوهش، تعداد 24 نفر به طور تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند و به دو گروه شاهد (12 نفر) و تجربی (12 نفر) تقسیم شدند. برنامهی تمرینی به مدت 12 هفته و هفتهای 3 جلسه، با مدت و شدت مشخص (بین 50 تا 75 درصد ضربان قلب حداکثر) اجرا شد. پس از 14 ساعت ناشتا بودن و 24 ساعت پس از آخرین جلسهی تمرین و با شرایط مشابه از هر دو گروه نمونهی خون گرفته شد. برای آنالیز بیوشیمیایی و سنجش مقادیر sICAM-1 از کیت تجاری DiacLone ساخت کشور فرانسه و برای سنجش میزان پروفایل لیپید از کیتهای آزمایشگاهی شرکت پارس آزمون توسط دستگاه Elisa Reader مدل Hyperion استفاده شد. دادههای حاصل با استفاده از آزمونهای kolmogorov-smirnov، Paired-t و Student-t در سطح معنیداری 05/0≥α با نرمافزار SPSS نسخهی 15 تجزیه و تحلیل شدند.یافتهها: نتایج این پژوهش نشان داد، 12 هفته تمرین استقامتی کاهش معنیداری در مقادیر sICAM-1 (05/0 >P ) ایجاد کرد. اگر چه در مقادیر پروفایل لیپید مردان سالمند (کلسترول، تریگلیسرید، LDL، HDL)) تغییر معنیداری دیده نشد (05/0 ≤P ).نتیجهگیری: بنابراین، با توجه به کاهش معنیدار شاخص التهابی sICAM-1 در مقابل عدم تغییرات معنیدار پروفایل لیپیدی در نتیجهی تمرین استقامتی، شاید بتوان sICAM-1 را به عنوان شاخصی حساستر و دقیقتر برای پیشگویی بیماریهای قلبی-عروقی معرفی کرد.https://jims.mui.ac.ir/article_13532_f7730c256ccb0364a4793c31c0576490.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75952915520111023A Comparative Study on Mean Levels of Amylase in Pleural and Peritoneal Effusions and Ratio of Pleural Peritoneal Fluid Amylase to Serum Amylase in Patients with Malignant Effusion and Reactive Effusionمقایسهی آمیلاز مایع افیوژنهای پلور و پریتوئن و نسبت آمیلاز مایع پلور و پریتوئن به آمیلاز سرم در بیماران مبتلا به افیوژنهای بدخیم و افیوژنهای واکنشی1435144313533FAنوشین افشار مقدمدانشیار، گروه پاتولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}پویا اکبریدانشجوی پزشکی، دانشکدهی پزشکی و مرکز تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانرضا سلوکیدانشجوی پزشکی، دانشکدهی پزشکی و مرکز تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانJournal Article20111130Background: Routine measurement of pleural and peritoneal fluid amylase is frequently recommended. However, the efficiency of this method is still unknown.Methods: In order to find out the practical value of routine measurements of pleural and peritoneal amylase and serum fluid in the evaluation of pleural and peritoneal effusions, amylase level was measured in the fluids and serum by the kinetics method (amyloclastic) and an alpha-amylase kit in 176 patients undergoing thoracentesis and peritoneocentesis during an 18-month period (from March 2010 to September 2011). These patients were divided into a group with malignant effusion and another group with reactive effusion. There were 122 patients with effusions after malignancy, 44 with effusions following benign diseases, and 10 with effusions of unknown origin. Infectious and inflammatory effusions were excluded from our study.Findings: Measurement of amylase levels in serous and serum fluid was not effective in determining the origin of effusions in any of the patients. Amylase levels greater than 160 IU/L (upper than normal level) existed only in 12 patients out of 176 subjects (6%) with 13.6% being in the malignant effusion group. Moreover, there was no correlation between malignant effusion and serum amylase level (P = 0.73).Conclusion: Routine measurement of amylase levels in pleural and peritoneal fluid is not clinically important because although the average amylase level of serous fluid in the malignant effusion group was higher than the normal level in the reactive effusion group, it was not statistically significant (P = 0.08).مقدمه: اندازهگیری روتین آمیلاز مایع پلور و پریتوئن، به طور مکرر توصیه شده است، اما کارآیی این روش ناشناخته است.روشها: برای به دست آوردن ارزش کاربردی اندازهگیری روتین آمیلاز مایع پلور و پریتوئن و سرم در ارزیابی افیوژنهای پلور و پریتوئن، سطح آمیلاز در این مایعات و سرم توسط روش کینتیک (Amylocastic) و با کیت Alpha-Amylase Ls، در 176 بیمار که تحت توراسنتز و پریتوئنوسنتز قرار گرفته بودند، در طول یک دورهی 18ماهه (بین فروردین 1389و مهر ١٣٩٠) اندازهگیری شد. این بیماران در دو گروه بیماران با افیوژن بدخیم و بیماران با افیوژن واکنشی (عدم وجود شواهدی از بدخیمی در ارزیابی سیتولوژی افیوژنها) تقسیم شدند. از این تعداد، ١٢٢نفر افیوژن پس از بدخیمی،٤٤ نفر افیوژن به دنبال بیماریهای خوشخیم و ١٠ افیوژن با منشأ ناشناخته وجود داشت. افیوژنهای عفونی و التهابی از مطالعهی ما حذف شدند.یافتهها: اندازهگیری آمیلاز مایعات سروزی و سرم در تعیین منشأ افیوژنها در هیچ یک از بیماران مؤثر نبود. سطح آمیلاز بیشتر از ١٦٠ واحد در لیتر (حد بالای سطح طبیعی) فقط در ١٢ نفر از ١٧٦ فرد مورد مطالعه )٦ درصد( و 6/13درصد در گروه افیوژن بدخیم وجود داشت. همچنین هیچ ارتباطی بین وجود افیوژن بدخیم و سطح آمیلاز سرم وجود نداشت (73/0 = P).نتیجهگیری: اندازهگیری روتین سطح آمیلاز مایع پلور و پریتوئن از نظر بالینی ارزشمند نیست، زیرا اگر چه سطح متوسط آمیلاز مایعات سروزی در گروه افیوژن بدخیم بالاتر از سطح متوسط آمیلاز مایعات سروزی در گروه افیوژن واکنشی بود اما از لحاظ آماری معنیدار نبود.https://jims.mui.ac.ir/article_13533_aaee09e1e79d5f71a99ad4cec06f3505.pdf