دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
30
193
2012
07
22
Investigation of Prognostic Factors in Breast Cancer and their Relationship with Age and Cancer Stage
بررسی فراوانی فاکتورهای پیشآگهی دهنده در سرطان پستان و ارتباط آنها با سن و مرحلهی تظاهر بیماری
13822
FA
فریبرز
مکاریان
دانشیار، گروه داخلی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
0000-0002-9874-298X
فریبا
هاشمی
دانشجوی پزشکی، دانشکدهی پزشکی و کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
ندا
معتمدی
متخصص پزشکی اجتماعی، معاونت درمان، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
محمد آرش
رمضانی
متخصص پزشکی اجتماعی، عضو مرکز پیشگیری و کنترل سرطان استان اصفهان، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
محمدرضا
مهاجری
پاتولوژیست، اصفهان، ایران
ندا
عبدیزدان
دانشجوی پزشکی، دانشکدهی پزشکی و کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
پرنیان
تابش
دانشجوی پزشکی، دانشکدهی پزشکی و کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
شیرین
مکاریان
دانشجوی پزشکی، دانشکدهی پزشکی و کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
مائده
عباسی
دانشجوی پزشکی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد، شهرکرد، ایران
Journal Article
2012
01
03
Background: Breast cancer is the most common cancer and the second cause of mortality in women. It is also the main cause of death among 45-55 year-old women. Several predictive and prognostic factors have been detected until now. Some of these factors, such as steroid hormone receptors and human epidermal growth factor receptor 2 (HER2) and P53, have been proved. The aim of this study was to investigate these factors in women with breast cancer in Isfahan, Iran. Methods: During 1999-2009, this descriptive study was conducted on patients with pathologically confirmed breast cancer who referred to Seyed-Al-Shohada Cancer Clinic and doctors' offices in Isfahan. Data was extracted from patient files. The collected data was then entered into SPSS16 and analyzed using descriptive statistics like frequencies and mean values, and chi-square and non-parametric tests. Findings: In this study, 685 patients with breast cancer were investigated during 10 years. The mean age of patients was 47.39 ± 11.07 years. While 22 patients were in stage 1, 327, 60, and 38 subjects were in stages 2-4, respectively. In this study, the frequency of estrogen receptor, progesterone receptors, P53 protein, and HER2 was 39.4%, 36.9%, 49.9%, and 23.3%, respectively. Significant differences were detected between positive and negative estrogen receptor in stage 4, progesterone receptor in stages 2 and 4, P53 in all stages, and HER2 in stage 2. Stages of cancer were not significantly different in terms of frequency of these factors. A relation was found between estrogen and progesterone receptors and patients' age. However, such a relation could not be established in case of HER2 and P53. Conclusion: Assessments of hormone receptors and HER2 and P53 after the diagnosis of breast cancer seem necessary in identifying the best treatment choice. However, population differences should not be ignored in this process. Keywords: Breast cancer, Prognostic factors, Iran
مقدمه: تاکنون فاکتورهای پیشآگهی دهندهی متعددی برای سرطان پستان شناسایی شده است که گیرندههای هورمونهای استروییدی و فاکتور رشد اپیدرمال انسانی 2 (Human epidermal growth factor receptor 2 یا HER2) و پروتئین P53 از جملهی آنها هستند. در این مطالعه، فراوانی بروز این فاکتورها و ارتباط آنها با سن و مرحلهی بروز بیماری در زنان مبتلا در شهر اصفهان بررسی شد. روشها: این مطالعه به صورت توصیفی در مقطع زمانی بین سالهای 1378 تا 1388 بر روی خانمهای مبتلا به سرطان پستان با روش نمونهگیری سرشماری انجام گردید. اطلاعات بیماران از پروندههای آنان استخراج و در نرمافزار SPSS نسخهی 16وارد شد. سپس این اطلاعات با کمک آمارهای توصیفی مانند فراوانی، میانگین، 2χ و آزمونهای غیر پارامتری تجزیه و تحلیل گردید. یافتهها: در این مطالعه ۶۸۵ بیمار بررسی شدند که میانگین سنی آنها 07/11 ± 39/۴۷ سال بود. از میان بیماران بررسی شده در زمان مراجعه، 22 نفر در مرحلهی 1، 372 نفر در مرحلهی 2، 60 نفر در مرحلهی 3 و 38 نفر در مرحلهی 4 بیماری قرار داشتند. فراوانی گیرندهی استروژن 4/39 درصد، گیرندهی پروژسترون 9/36 درصد، پروتئین P53 9/49 درصد و HER2 3/23 درصد بود. بین مثبت یا منفی بودن گیرندهی استروژن در مرحلهی 4 بیماری، گیرندهی پروژسترون در مرحلهی 2 و 4 بیماری، P53 در تمام مراحل بیماری و HER2 در مرحلهی 2 بیماری، تفاوت معنیداری وجود داشت. فراوانی فاکتورها بین مراحل مختلف بیماری اختلاف معنیداری نداشت. به علاوه گیرندههای استروژن و پروژسترون بر خلاف HER2 و P53، با سن بیماران ارتباط داشت. نتیجهگیری: به نظر میرسد که بررسی اختصاصی وضعیت این فاکتورها در زمان تشخیص بیماری برای گرفتن تصمیم درمانی مناسب و پیگیریهای بعدی در طول بیماری لازم است، اما در نظر گرفتن تفاوتهای جمعیتی در این موضوع نیز ضروری میباشد. واژگان کلیدی: سرطان پستان، فاکتورهای پیشآگهی دهنده، ایران
https://jims.mui.ac.ir/article_13822_2841fd00e3bf68dfd03e1e34dabb23c9.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
30
193
2012
07
22
The Relation of Microalbuminuria and Helicobacter Pylori cagA Gene in Patients with Type 2 Diabetes
ارتباط میکروآلبومینوری و ژن cagA هلیکوباکتر پیلوری در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو
13823
FA
زهرا
ملاباشی
کارشناس ارشد، گروه میکروبیولوژی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد قم، قم، ایران
a:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}
محمدرضا
ذوالفقاری
استادیار، گروه میکروبیولوژی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد قم، قم، ایران
مسعود
امینی
استاد، مرکز تحقیقات غدد و متابولیسم، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
رسول
صالحی
دانشیار، گروه علوم تشریحی و بیولوژی مولکولی، دانشکدهی پزشکی، مرکز تحقیقات بیماریهای ارثی کودکان، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
Journal Article
2012
02
16
Background: Diabetes mellitus is the most prevalent metabolic disorder worldwide with many subsequent medical complications. An important complication of diabetes is microalbuminuria which is an important indication for development of diabetic nephropathy. The prevalence of diabetic nephropathy in patients with type 2 diabetes has been estimated to be 47%. Since the disorder initiates with microalbuminuria, early detection and prevention are of vital importance. Helicobacter pylori infection is more prevalent in diabetic patients due to their low immune tolerance. The cagA positive genotype is reported to be effective in microalbuminuria development in type 2 diabetic patients. In this study, we investigated the relation of H. pylori cagA virulence factor with microalbuminuria in patients with type 2 diabetes.Methods: This study included 88 patients with type 2 diabetes. Microalbuminuria was present in 60 subjects and absent in the other 28. Stool samples were collected from all patients and DNA was extracted using QIAamp DNA Stool Mini Kit. In order to detect H. pylori infection, a nested polymerase chain reaction (PCR) protocol was developed and all H. pylori positive samples were genotyped for cagA positivity.Findings: Overall, 16 patients (18.2%) were detected to be H. pylori positive out of whom 12 had microalbuminuria (75%) and 4 (25%) did not. CagA positivity was detected in 3 subjects who belonged to the group with microalbuminuria. Conclusion: In the population studied and the sample size used, no correlation was found between cagA gene and microalbuminuria in patients with type 2 diabetes.Keywords: Helicobacter pylori, CagA genotype, Microalbuminuria, Type 2 diabetes, Stool DNA
مقدمه: یکی از مهمترین مشکلات در مبتلایان به دیابت میکروآلبومینوری است. در واقع میکروآلبومینوری سادهترین و حساسترین فاکتور برای ارزیابی خطر و مشخص کردن بیماری کلیوی در مبتلایان به دیابت است و اگر در مراحل اولیه تشخیص داده شود، میتوان از بروز و پیشرفت نفروپاتی دیابتی جلوگیری به عمل آورد. هلیکوباکتر پیلوری یکی از عوامل عفونتزا در کل جامعه و به خصوص در بیماران مبتلا به دیابت، به دلیل سطح ایمنی پایینتر، میباشد. بر مبنای بعضی از گزارشها ژنوتیپ cagA مثبت از هلیکوباکتر پیلوری به عنوان عامل مؤثر در ایجاد میکروآلبومینوری قلمداد شده است. هدف مطالعهی حاضر، بررسی ارتباط ژن ویرولانس cagA هلیکوباکتر پیلوری با میکروآلبومینوری در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو بود.روشها: در این مطالعه 88 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه کننده به مرکز تحقیقات غدد و متابولیسم اصفهان بررسی شدند که 60 نفر از آنها بیماران دچار دیابت نوع دو مبتلا به میکروآلبومینوری و 28 نفر بیماران مبتلا به دیابت نوع دو بدون میکروآلبومینوری بودند. نمونههای مدفوع از بیماران و افراد شاهد جمعآوری گردید و پس از استخراج DNA برای بررسی نمونهها از لحاظ عفونت با هلیکوباکتر پیلوری Nested PCR و سپس ژنوتایپینگ با پرایمرهای اختصاصی cagA انجام شد.یافتهها: از کل نمونهها 16 نفر(2/18 درصد) آلوده به هلیکوباکتر پیلوری بودند که 12 نفر (75 درصد) از گروه بیماران دچار دیابت نوع دو مبتلا به میکروآلبومینوری و 4 نفر (25 درصد) از گروه بیماران مبتلا به دیابت نوع دو بدون میکروآلبومینوری بودند. 3 نمونه (8/18 درصد) دارای ژن cagA بودند که هر سه نفر از گروه افراد دچار دیابت نوع دو مبتلا به میکروآلبومینوری بودند. ارتباط بین ژن cagA هلیکوباکتر پیلوری و میکروآلبومینوری در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو از نظر آماری معنیدار نبود (08/0 = P).نتیجهگیری: در این مطالعه اگر چه شیوع میکروآلبومینوری در افراد با ژنوتیپ cagA+ هلیکوباکترپیلوری بیش از افرادی بود که از لحاظ ژنوتیپ هلیکوباکتر پیلوری -cagA بودند، اما در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو ارتباط معنیداری بین ژن cagA هلیکوباکتر پیلوری و میکروآلبومینوری نبود.واژگان کلیدی: هلیکوباکتر پیلوری، cagA، میکروآلبومینوری، دیابت نوع دو، Stool DNA
https://jims.mui.ac.ir/article_13823_d6673f7b3c303ac00224d1752692b9ed.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
30
193
2012
07
22
Optimization of the Production and Purification of Taq Polymerase Enzyme Containing N666E Mutation in its O-Helix Region
بهینهسازی تولید و خالصسازی آنزیم Taqپلیمراز موتاسیون یافته در ناحیهی N666E
13824
FA
حمید
میرمحمدصادقی
استاد، گروه بیوتکنولوژی دارویی، دانشکدهی داروسازی و علوم دارویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
محمد
ربانی
استاد، گروه فارماکولوژی، دانشکدهی داروسازی و علوم دارویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
سمانه
عصارزاده
دانشجوی دکترای داروسازی، دانشکدهی داروسازی و علوم دارویی و کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
فاطمه
مؤذن
کارشناس ارشد، گروه بیوتکنولوژی دارویی، دانشکدهی داروسازی و علوم دارویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
Journal Article
2012
05
28
Background: The aim of this project was to isolate and purify the highly active recombinant Taq DNA polymerase from the strain of Escherichia coli BL21. This enzyme, with a molecular weight of about 94 kDa, is widely used in polymerase chain reaction (PCR). In PCR, the activity and fidelity of Taq polymerase can significantly influence the results. One of the active regions of Taq polymerase has been suggested to be the O-helix region. In previous studies, an expression vector containing mutated Asn 666 Glu Taq polymerase gene was designed. In order to investigate the effects of this mutation on the function of the enzyme, Taq polymerase needs to be purified first. Methods: In this study, after transformation of competent cells, enzyme expression was induced by isopropyl β D thiogalactopyranoside (IPTG) method. Modified Desai protocol with DNase and RNase, nickel-nitrilotriacetic acid (Ni-NTA) resin, trichloroacetic acid (TCA), and refolding protocols were subsequently used for purification of this enzyme. These protocols were finally compared. Findings: Using Desai protocol resulted in the production of a sharp band in the expected region (94 kDa) and several other visible bands. After further modification of Desai protocol, only the desirable band was observed. In protocols using TCA and Ni-NTA resin, the expected bands were weak. Refolding protocol caused a band in an undesirable region (66 kDa). Conclusion: From the different purification techniques that were used in this study, the modified method of Desai containing RNase and DNase worked best. Addition of TCA can precipitate proteins that had not been affected by heat. Using Ni-NTA resin resulted in elimination of unwanted bands. However, the amount of Taq polymerase was also decreased. The extra band that was observed in refolding protocol was probably due to the presence of proteases that were isolated with inclusion body and could digest Taq polymerase. Keywords: Taq polymerase recombinant, Purification, Desai protocol, O-helix mutation
مقدمه: آنزیم Taq پلیمراز به صورت گسترده در واکنش زنجیرهای پلیمراز (Polymerase chain reaction یا PCR) کاربرد دارد. یکی از قسمتهای مهم دخیل در فعالیت این آنزیم، منطقهی O-helix آنزیم میباشد. طی تحقیقات قبلی یک وکتور بیانی شامل موتاسیون Asn-666-Glu بر روی ژن آنزیم طراحی شده است. به منظور بررسی تأثیر این موتاسیون بر روی فعالیت آنزیم در ابتدا باید به خالصسازی آنزیم Taq پلیمراز پرداخت. هدف از این پروژه، جداسازی و خالصسازی آنزیم Taq پلیمراز نوترکیب از گونهی باکتری اشرشیاکلی Bl21 بود. روشها: در این مطالعه پس از ترانسفورم کردن سلولهای پذیرا با پلاسمید حاوی ژن Taq پلیمراز موتانت شده در ناحیهی N666E و القای بیان آنزیم با ایزوپروپیل بتا تیوگالاکتوزید (Isopropyl β-D thiogalactopyranoside یا IPTG) از روشهای خالصسازی Desai، پروتکل Desai بهینهسازی شده، رزین- نیکل (Ni-NTA His.Bind Resins)، تری کلرو استیک اسید (Trichloroacetic acid یا TCA) و رفولدینگ (Refolding) به منظور تخلیص آنزیم Taq پلیمراز استفاده گردید و در نهایت به مقایسهی این روشها با یکدیگر پرداخته شد. یافتهها: در مقایسهی نتایج با یکدیگر، استفاده از پروتکل Desai علاوه بر این که باندی شارپ در ناحیهی مورد انتظار (94 کیلودالتون) ایجاد نمود، در سایر نواحی نیز باندهایی دیده شد؛ اما پس از بهینهسازی پروتکل Desai تنها باند مورد نظر قابل مشاهده بود. با استفاده از تری کلرو استیک اسید و رزین- نیکل باندهای دیده شده در ناحیهی 94 کیلودالتون ضعیف بود و گاهی باندهای دیگری در سایر نواحی دیده شد. با رفولدینگ آنزیم، باند ایجاد شده در ناحیهی 66 کیلودالتون مشاهده شد. نتیجهگیری: روش خالصسازی Desai که با استفاده از RNase و DNase بهینهسازی شده انجام شد، باعث ایجاد باندی واضح و مناسب در ناحیهی 94 کیلودالتون گردید. استفاده از تری کلرو استیک اسید به منظور رسوب پروتئینهایی که با حرارت از بین نرفتهاند و استفاده از رزین- نیکل باعث حذف تقریبی باندهای ناخواسته شد، هر چند مقدار آنزیم مورد نظر را نیز در ناحیهی 94 کیلودالتون کاهش داد. در مورد باند 66 کیلودالتون ایجاد شده در فرایند رفولدینگ آنزیم، این احتمال وجود دارد که در حین جداسازی اینکلوژن بادیها از سلول، باقی ماندن آنزیم پروتئاز باعث شکست آنزیم در این ناحیه شده باشد. واژگان کلیدی: آنزیم Taq پلیمراز نوترکیب، خالصسازی Desai، O-helix mutation
https://jims.mui.ac.ir/article_13824_d2cdfc5228aa5ffea4095701a865989b.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
30
193
2012
07
22
Evaluating the Feasibility of Prescribing Hyper-CVAD Regimen in Adult Acute Lymphoblastic Leukemia
بررسی امکانسنجی تجویز رژیم Hyper-CVAD در بیماران مبتلا به لوکمی یا لنفوم حاد لنفوبلاستیک
13825
FA
صالح
آزادبخت
دستیار، گروه داخلی، دانشکدهی پزشکی و کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
فیروزه
معین زاده
دستیار، گروه داخلی، دانشکدهی پزشکی و کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
ولی الله
مهرزاد
استادیار، گروه داخلی هماتولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
مژگان
اعلم صمیمی
استادیار، گروه داخلی هماتولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
مهدی
تذهیبی
استادیار، گروه آمار زیستی و اپیدمیولوژی، دانشکدهی بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
فرزانه
اشرفی
استادیار، گروه داخلی هماتولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
Journal Article
2012
06
07
Background: Hyper cyclophosphamide, vincristine, Adriamycin, and dexamethasone (CVAD) regimen is considered as an effective regimen in treatment of adult acute lymphoblastic leukemia (ALL), with complete remission (CR) rate of 90% in previous studies. The aim of this research was to evaluate the feasibility of this regimen in ALL patients in Seyed-Al-Shohada Hospital, Isfahan, Iran.Methods: Eleven adults with newly diagnosed ALL received therapy with hyper-CVAD regimen consisting of 8 courses of alternative intensive chemotherapy with growth factor support and intrathecal chemotherapy prophylaxis followed by oral maintenance chemotherapy. CR was evaluated 2 and 4 weeks after the first courses of chemotherapy.Findings: The mean age of patients was 25 years. After the first course of treatment, 9 patients (82%) achieved CR while 2 patients (18%) relapsed. Overall survival (OS) at 6 and 12 months was 91% and 81%, respectively. Disease free survival (DFS) at 6 and 12 months was 91% and 60% respectively. Febrile neutropenia was seen in 88% of patients in Induction. No death was seen in Induction. Conclusion: Induction/Consolidation with hyper-CVAD in ALL patients was feasible in our institution and had low mortality.Keywords: Acute lymphoblastic leukemia, Hyper-CVAD regimen, Remission Induction
مقدمه:در مطالعات قبلی میزان بهبودی کامل لوکمی لنفوبلاستیک حاد (Acute lymphocytic leukemia یا ALL) بالغین توسط رژیم Hyper-CVAD حدود 90 درصد عنوان شده است. مطالعهی حاضر امکانسنجی تجویز رژیم Hyper-CVAD و تعیین بهبودی کامل (CR یا Complete remission) را در بیماران مبتلا به ALL در بیمارستان سیدالشهدای (ع) اصفهان بررسی کرده است.روشها:11 بیمار جدید تشخیص داده شدهی ALL، 8 دوره رژیم Hyper-CVAD را به طور متناوب همراه با حمایت فاکتور محرک گرانولوسیتی (Granulocyte colony-stimulating factor یا GCSF) و کموپروفیلاکسی داخل نخاعی دریافت کردند. سپس بیماران وارد درمان نگهدارندهی شیمیدرمانی شدند. میزان CR 2 و 4 هفته پس از اولین دورهی شیمیدرمانی بررسی شد.یافتهها: میانگین سنی بیماران 25 سال بود. در این مطالعه 9 بیمار (82 درصد) به فاز CR رفتند و 2 بیمار (22 درصد) عود داشتند. بقای کلی (Overall survival یا OS) شش و دوازده ماهه به ترتیب 91 و 80 درصد و بقای عاری از بیماری (Disease free survival یا DFS) شش و دوازده ماهه به ترتیب 91 و 60 درصد بود. با وجود تب و نوتروپنی در 88 درصد بیماران در فاز Induction هیچ مرگی دیده نشد.نتیجهگیری:القا و تحکیم درمان با رژیم Hyper-CVAD در بیماران ALL امکانپذیر است و مرگ و میر پایین دارد.واژگان کلیدی: لوسمی حاد لنفوپلاستیک، رژیم Hyper-CVAD، القای بهبودی
https://jims.mui.ac.ir/article_13825_18e90d8d00bcdb97dbca241d5a6bd820.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
30
193
2012
07
22
Effect of High Protein Diet on Cardiovascular Disease Risk Factors
اثر رژیم غذایی پرپروتئین بر عوامل خطر بیماریهای قلبی-عروقی
13821
FA
وجیهه
ایزدی
دانشجوی کارشناسی ارشد، مرکز تحقیقات امنیت غذایی و گروه تغذیهی جامعه، دانشکدهی تغذیه و علوم غذایی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
لیلا
آزادبخت
دانشیار تغذیه، مرکز تحقیقات امنیت غذایی و گروه تغذیهی جامعه، دانشکدهی تغذیه و علوم غذایی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
a:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}
Journal Article
2012
04
16
Background: Overweight and obesity are worldwide problems which are also associated with diabetes, metabolic syndrome, and cardiovascular disease risk factors. High protein diets are one of the approaches in weight loss that emphasize on the improvement of the cardiovascular risks. The aim of the present study was reviewing the evidences regarding the effects of high protein diet on cardiovascular disease risk factors. Methods: We searched in PubMed search engine from 2002 to October 2011, by limiting the title using the following key words: weight loss, lipid profile, triglyceride, high or low density lipoprotein, total cholesterol, cardiovascular risk, glucose level, and high protein diet. Totally, 25 clinical trials (parallel or crossover) were recruited in this review. Findings: Consumption of high protein diet (22-35 percent) affects weight loss, reducing serum glucose level, and improving lipid profile [low density lipoprotein (LDL), high density lipoprotein (HDL), triglyceride (TG), and total cholesterol]. High protein diet may have useful effects on weight loss more than diet with the normal amount of protein. Serum triglyceride and total cholesterol levels may improve more in high protein diet with low fat animal protein sources and vegetable proteins. Conclusion: High protein diet positively improve cardiovascular disease risk factors such as body mass index (BMI), lipid profile, and serum glucose level. Keywords: High protein diet, Weight loss, Lipid profile, Low density lipoprotein (LDL), High density lipoprotein (HDL), Blood glucose, Cardiovascular disease, Risk factors
مقدمه: اضافه وزن و چاقی به عنوان یک مشکل مهم در دنیا مطرح است که مرتبط با دیابت، سندرم متابولیک و بیماریهای قلبی-عروقی میباشد. رژیمهای غذایی پرپروتئین به عنوان یکی از راههای کاهش وزن، در بهبود عوامل خطر بیماریهای قلبی-عروقی مورد توجه است. هدف مطالعهی حاضر، مروری بر شواهد موجود در ارتباط با اثر رژیمهای غذایی پرپروتئین بر عوامل خطر بیماریهای قلبی-عروقی بود. روشها: پس از جستجو در موتور PubMed و استفاده از واژگان کلیدی weight loss، lipid profile، triglyceride، high or low density lipoprotein، total cholesterol، cardiovascular risk،glucose level و high protein diet و محدود کردن آنها به عنوان و نیز جستجو بین سالهای 2002 تا اکتبر 2011، در کل 25 مقاله با طراحی کارآزمایی بالینی از نوع موازی و متقاطع مورد بررسی قرار گرفتند. یافتهها: دریافت رژیم غذایی پرپروتئین (22 تا 35 درصد) منجر به کاهش وزن، کاهش سطح گلوکز خون و بهبود سطح لیپیدهای خون از جمله HDL (High density lipoprotein)، LDL (Low density lipoprotein)، کلسترول تام و تریگلیسیرید میگردد. به نظر میرسد، رژیم غذایی پرپروتئین نسبت به رژیم غذایی با پروتئین با مقدار استاندارد سبب کاهش وزن بیشتری گردد. احتمال دارد سطح تریگلیسیرید و کلسترول نیز در رژیمهای غذایی پرپروتئین که از منابع حیوانی کم چرب و منابع گیاهی استفاده شده است، بهبود بیشتری یابد. نتیجهگیری: رژیمهای غذایی پرپروتئین در بهبود عوامل خطر بیماریهای قلبی-عروقی از جمله کاهش نمایهی تودهی بدنی، بهبود سطح لیپیدهای سرم و گلوکز خون مؤثر است. واژگان کلیدی: رژیم غذایی پرپروتئین، کاهش وزن، سطح لیپیدهای سرم، لیپوپروتئین با دانسیتهی کم، لیپوپروتئین با دانسیتهی زیاد، سطح گلوکز خون، عوامل خطر بیماریهای قلبی-عروقی
https://jims.mui.ac.ir/article_13821_9df5d3ec3dcdc16349778da76cffbd4e.pdf