دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
30
203
2012
10
22
The Association between the C(-1562)T Polymorphism of Type IV Collagenase Gene and Reduced Age of Onset of Lung Cancer
ارتباط پلیمورفیسم 1562 در ژن کلاژناز نوع IV با کاهش سن بیماری در بیماران مبتلا به سرطان ریه
13871
FA
مجید
متولی باشی
استادیار، گروه زیستشناسی، دانشکدهی علوم، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
0000-0003-4380-0166
سمیه
تقوایی
دانشجوی کارشناسی ارشد، گروه زیستشناسی، دانشکدهی علوم، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
سیمین
همتی
استادیار، گروه رادیوتراپی و تومورشناسی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
a:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}
Journal Article
2011
11
29
Background: Type IV collagenase gene is capable of degrading type IV collagen which is the major structural component of basement membrane. It also increased the bioavailability of pro-angiogenic factors including vascular endothelial growth factor and transforming growth factor-β. A cytosine (C) thymine (T) single nucleotide polymorphism (SNP) at position 1562 of the type IV collagenase promoter has been reported to affect gene expression. The purpose of this study was to investigate the association between the C(-1562)T polymorphism and risk of lung cancer in different age groups in Iran population. Methods: Genotyping of C(-1562)T polymorphism in type IV collagenase gene was performed by taking out genomic DNA from blood samples of 120 patients with lung cancer and 100 age-matched controls by restriction fragment length polymorphism-polymerase chain reaction (RFLP-PCR). Chi-square test was used to calculate adjusted odds ratio (OR) and 95% confidence interval (95% CI). All analyses were performed in SPSS. Findings: Distribution of C(-1562)T genotype in type IV collagenase promoter was significantly associated with the risk of lung cancer in the age group of < 60 years (OR = 19.89; 95% CI = 3.21-120.60). Conclusion: Our results indicated that C(-1562)T polymorphism in type IV collagenase gene affects the risk of lung cancer in different age groups, i.e. aging less than 60 years was significantly related with initiation of lung cancer. Keywords: Type IV collagenase gene, Restriction fragment length polymorphism-polymerase chain reaction, Promoter polymorphism, Lung cancer
مقدمه: کلاژناز نوع IV میتواند کلاژن نوع IV را که جزء ساختاری اصلی غشای پایه است، تجزیه کند و سبب افزایش قابلیت دسترسی فاکتورهای پروآنژیوژنیک شامل فاکتور رشد اندوتلیال رگی و فاکتور رشد تغییردهندهی β شود. طبق گزارشها پلیمورفیسم تک نوکلئوتیدی سیتوزین به تیمین در موقعیت 1562 در پروموتور کلاژناز نوع IV بر بیان ژن اثر میگذارد. هدف از این مطالعه، جستجوی ارتباط بین پلیمورفیسم 1562-C/T با خطر سرطان ریه در گروههای سنی بود. روشها: در 120 بیمار مبتلا به سرطان ریه و 100 فرد مشابه آنها از لحاظ سنی به عنوان شاهد تعیین ژنوتیپ پلیمورفیسم 1562-C/T ژن کلاژناز IV انجام شد. این کار توسط استخراج DNA ژنومی از نمونههای خونی و با استفاده از تکنیک چند شکلی طولی قطعات DNA با آنزیمهای محدودالاثر- واکنش زنجیرهای پلیمراز (Restriction fragment length polymorphism-Polymerase chain reaction یا RFLP-PCR) صورت گرفت. افراد مبتلا به سرطان در دو گروه سنی کمتر از 60 سال و مساوی یا بیشتر از 60 سال بررسی شدند. محاسبهی خطر نسبت افزاینده (Odds ratio یا OR) با فاصلهی اطمینان (Confidence interval یا CI) 95 درصد توسط نرمافزار SPSS انجام شد. یافتهها: توزیع ژنوتیپ 1562-C/T در پروموتور کلاژناز نوع IV به میزان قابل ملاحظهای با خطر سرطان ریه در گروه سنی کمتر از 60 سال مرتبط بود (89/19 = OR، 60/120-21/3 = CI). نتیجهگیری: پلیمورفیسم 1562- C/Tدر ژن کلاژناز نوع IV بر افزایش خطر بروز سرطان ریه در افراد کمتر از 60 سال اثر دارد. واژگان کلیدی: کلاژناز نوع IV، واکنش زنجیرهای پلیمراز، پروموتور، پلیمورفیسم، سرطان ریه
https://jims.mui.ac.ir/article_13871_7f104940931b5aaeeccd15a5b8f3c6bf.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
30
203
2012
10
22
Effects of Glutaraldehyde and Montmorillonite Percentage on Physicochemical Properties of Agar/Montmorillonite/Xanthan Nano-Composite Scaffolds in Bone Delivery of Alendronate
تأثیر میزان درصد گلوتارآلدهید و مونت موریلونیت بر ویژگیهای داربست نانوکامپوزیتی آگار/ مونت موریلونیت/گزانتان در دارورسانی آلندرونات به سلولهای مزانشیمی
13872
FA
ژاله
ورشوساز
استاد، گروه فارماسیوتکس، دانشکدهی داروسازی، مرکز تحقیقات سیستمهای نوین دارورسانی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
0000-0001-9333-5798
ناصر
توکلی
دانشیار، گروه فارماسیوتکس، دانشکدهی داروسازی، مرکز تحقیقات سیستمهای نوین دارورسانی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
شهناز
رضوی
استاد، گروه آناتومی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
0009-0002-7684-1853
بهاره
فاتح برومند
گروه فارماسیوتکس، دانشکدهی داروسازی، مرکز تحقیقات سیستمهای نوین دارورسانی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
مجید
شاکری
گروه فارماسیوتکس، دانشکدهی داروسازی، مرکز تحقیقات سیستمهای نوین دارورسانی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
Journal Article
2012
04
18
Background: Glutaraldehyde (G) is used in cross-linking. Silica clays, like montmorillonite (MMT), enhance the mechanical strength of polymeric nano-composites. The aim of the present study was to determine the effects of G and MMT content on physicochemical properties of alendronate loaded agar/MMT/xanthan nano-composite scaffolds which are useful in regenerating bones in osteoporosis and other defects caused by trauma. Methods: Thirteen different formulations were designed by a three-level factorial design. The effects of two variables, i.e. G and MMT content, on drug loading, release efficiency percentage, swelling, and biodegradation of nano-composites were studied. The morphology of the optimized scaffold and its capability to grow the mesenchymal cells were evaluated by scanning electron microscopy (SEM) and 3-(4,5-Dimethylthiazol-2-yl)-2,5-diphenyltetrazolium bromide (MTT) assay, respectively. Findings: Changing the concentration of G and MMT had no significant effects on drug loading in scaffolds. Unlike MMT, increasing the concentration of G increased drug release. Increasing the concentration of both studied variables decreased the swelling and biodegradation of the nano-composites. The scaffolds significantly enhanced the growth of mesenchymal cells. Conclusion: The optimum concentrations of MMT and G for preparing three dimensional scaffolds of agar/MMT/xanthan were 3% and 1%, respectively. These concentrations caused significant growth of mesenchymal cells. Keywords: Scaffold, Glutaraldehyde, Montmorillonite, Mesenchymal cells
مقدمه: گلوتارآلدهید با ایجاد اتصالات عرضی و ترکیبات مختلف سیلیکا باعث استحکام داربستهای نانوکامپوزیتی پلیمری میشوند. هدف از مطالعهی حاضر، تعیین تأثیر مقدار گلوتارآلدهید و مونت موریلونیت بر خصوصیات فیزیکوشیمیایی داربستهای آگار/مونت موریلونیت/گزانتان گام بارشده با آلندرونات بود که جهت بازسازی موضعی بافت استخوان در آسیبهای ناشی از استئوپروز و سایر شکستگیها به کار میروند. روشها: 13 فرمولاسیون با استفاده از روش طراحی فاکتوریال سه سطحی تهیه شد. اثر دو متغیر غلظتهای گلوتارآلدهید و مونت موریلونیت بر بارگیری دارو، آزادسازی، بیودگرادسیون و تورم پذیری نانوکامپوزیت مطالعه گردید. مورفولوژی داربست بهینه توسط Scanning electron microscope (SEM) بررسی شد و توانایی آن برای رشد سلولهای مزانشیمی به روش MTT اندازهگیری گردید. یافتهها: تغییر غلظت گلوتارآلدهید و مونت موریلونیت اثر قابل توجهی بر میزان داروی بارگیری شده در داربست نداشت. بر خلاف مونت موریلونیت افزایش میزان گلوتارآلدهید، میزان آزادسازی دارو را افزایش داد. افزایش غلظت هر دو متغیر مورد مطالعه تورمپذیری و بیودگرادسیون نانوکامپوزیتها را کاهش داد. داربستها به صورت بارز، رشد سلولهای مزانشیمی را نسبت به گروه شاهد بیشتر کردند. نتیجهگیری: مونت موریلونیت 3 درصد و گلوتارآلدهید 1 درصد بهترین نسبت برای ساخت داربستهای سه بعدی آگار/مونت موریلونیت/گزانتان هستند و به طور معنیدار سبب رشد سلولهای مزانشیمی میشوند. واژگان کلیدی: داربست، مونت موریلونیت، گلوتارآلدهید، سلولهای مزانشیمی
https://jims.mui.ac.ir/article_13872_6b9e252ae3550f41a0da62c225d9a3d8.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
30
203
2012
10
22
Comparison of Performance and Pain Intensity after Total Knee Arthroplasty Using General or Regional Anesthesia
بررسی مقایسهی کیفیت عملکرد و میزان درد پس از تعویض مفصل زانو به دنبال آرتروپلاستی زانو در دو روش بیهوشی عمومی و اسپاینال
13873
FA
مهرداد
مسعودیفر
استادیار، گروه بیهوشی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
0000-0002-4360-5507
نهال
نوریان
دانشجوی پزشکی، دانشکدهی پزشکی و کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
مهدی
مطیعیفر
دانشیار، گروه ارتوپدی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
مجتبی
رحیمی
استادیار، گروه بیهوشی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
a:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}
سید محمود
نوریان
دانشیار، گروه جراحی و اعصاب، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
محمدامین
نوریان
دانشجوی پزشکی، دانشکدهی پزشکی و کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
Journal Article
2012
04
21
Background: This study aimed to compare postoperative outcomes in patients having primary total knee arthroplasty receiving general or regional anesthesia. Methods: This randomized prospective trial study was performed in Kashani Hospital (Isfahan, Iran). Sixty patients undergoing primary total knee replacement were randomized to either general anesthesia followed by postoperative intravenous patient-controlled analgesia with morphine, or combined spinal-epidural anesthesia. Pain intensity was evaluated using a verbal rating scale (VRS) at the 30th and 60th minutes in the recovery room, 6, 12, 24, and 48 hours after surgery, at discharge, and two and four weeks after the operation. Pain was also measured at discharge and two and four weeks after the operation. The amount of morphine was also determined during the first 48 postoperative hours. Range of motion was assessed according to the Knee Society Score at discharge and two and four weeks after surgery. All information was recorded in a questionnaire and analyzed by t-test and Mann-Whitney test. Findings: Median pain scores in patients who had received regional anesthesia were consistently lower at 1 (P < 0.001), 6 (P = 0.080), 12 (P = 0.003), 24 (P = 0.140), and 48 hours (P = 0.007) after the operation. Although there was a trend towards fewer complications in the mentioned group, there were no statistically significant differences between the two groups with respect to the incidence of postoperative blood loss, hemodynamic instability, pruritus, nausea, vomiting, urinary retention, or other surgical/medical complications. Patients who had been under regional anesthesia resumed meals earlier (P < 0.001) and showed a trend towards earlier ambulation and hospital discharge. Conclusion: Patients undergoing total knee arthroplasty with regional anesthesia enjoyed better postoperative pain relief and resumed meals earlier than those who received general anesthesia with intravenous patient-controlled analgesia. The former also showed trends towards less adverse effects and postoperative complications. Keywords: Regional anesthesia, General anesthesia, Complication
مقدمه: هدف از اجرای این مطالعه، تعیین و مقایسهی کیفیت عملکرد و میزان درد پس از عمل تعویض مفصل زانو متعاقب عمل آرتروپلاستی در دو روش بیهوشی عمومی و اسپاینال بود. روشها: این مطالعهی کارآزمایی بالینی بر روی 60 بیمار 20 تا 80 سال که کاندید عمل جراحی الکتیو تعویض مفصل زانو در بیمارستان آیتاله کاشانی اصفهان بودند، انجام شد. میزان درد در مفصل با استفاده از روش کلامی (Verbal rating scale یا VRS) در حالت بدون حرکت 30 و 60 دقیقه پس از ورود به ریکاوری و 6، 12، 24 و 48 ساعت پس از عمل جراحی و میزان درد در مفصل در حال حرکت هنگام ترخیص، 2 و 4 هفته پس از عمل ارزیابی شد. میزان مصرف مورفین در 48 ساعت اول پس از عمل و وضعیت فلکسیون زانوی تعویضی و دامنهی حرکت (Range of motion یا ROM) در روز ترخیص (یک هفته بعد از عمل) و در هفتهی 2 و 4 توسط جراح بررسی گردید. تجزیه و تحلیل دادهها توسط آزمونهای Student-t، ANOVA و Mann-Whitney انجام شد. یافتهها: در این مطالعه 60 بیمار شامل 55 زن (7/91 درصد) و 5 مرد (3/8 درصد) بررسی شدند. تفاوت معنیداری بین میانگین نمرهی ROM در مفصل تعویضی، در زمان ترخیص، 2 و 4 هفته پس از عمل در دو گروه وجود نداشت (1/0 = P). میانگین نمرهی VRS در مفصل بیحرکت 30 و 60 دقیقه پس از ورود به ریکاوری در بیماران تحت بیهوشی عمومی به ترتیب 5/1 ± 2/7 و 3/1 ± 4/6 بود. این اعداد در بیماران تحت بیهوشی اسپاینال به ترتیب 2/1 ± 9/6 و 7/1 ± 1/6 بود. اختلاف بین دو گروه بیماران در این دو زمان معنیدار بود (05/0 > P)، ولی در سایر زمانها تفاوت معنیداری دیده نشد (05/0 < P). نتیجهگیری: طبق نتایج به دست آمده به نظر میرسد نوع بیهوشی روی درد بلافاصله بعد از عمل اثرگذار است، ولی پس از 6 ساعت اثری بر میزان درد ندارد؛ بنابراین نوع بیهوشی در این بیماران باید با در نظر گرفتن عوارض کمتر بیهوشی اسپینال و رضایت بیشتر بیماران، انجام شود. واژگان کلیدی: بیهوشی عمومی، بیهوشی اسپاینال، عوارض پس از عمل
https://jims.mui.ac.ir/article_13873_d34ee498eab157453a8aff23263a9d3a.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
30
203
2012
10
22
Assessment of PI3K/AKT Signaling Pathway in Activated Human T Lymphocytes In Vitro
بررسی اثر سیلیمارین بر مسیر سیگنالینگ PI3K-AKT در سلولهای T فعال شدهی انسانی در شرایط In vitro
13874
FA
الهه
نوری جاوید
کارشناس ارشد، گروه ایمونولوژی، دانشکدهی پزشکی،دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اطفهان، ایران
a:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}
مرجان
قراگوزلو
استادیار، گروه ایمونولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
Journal Article
2012
07
17
Background: Silymarin is a complex flavonolignan from milk thistle (Silybum marianum) plant. It exhibits cytoprotective, anticarcinogenic, and anti-inflammatory effects. Although its hepatoprotective effect has been well documented, its effects on T cells have not been thoroughly investigated. In this study, the effects of silymarin on phosphatidylinositol-3-kinase (PI3K)/protein kinase B (AKT) signaling pathway of human activated T lymphocytes were investigated in vitro. Methods: Peripheral blood mononuclear cells (PBMCs) from healthy volunteers were isolated and activated with phytohaemagglutinin (PHA) and 2 µg/ml of monoclonal antibody [anti-cluster of differentiation 28 (CD28)]. Cells were incubated for 72 hours in a Roswell Park Memorial Institute (RPMI-1640) complete medium with 100 mM silymarin and dimethyl sulfoxide (DMSO) as control. Then, cell lysate was prepared with lysis buffer and cell signaling was assessed using enzyme-linked immunosorbent assay (PathScan® Cell Growth Multi-Target Sandwich ELISA Kit, Cell Signaling Technology, USA). Findings: Treatment with 100 μM silymarin for 72 hours could partially decrease the cellular levels of phosphorylated-AKT (Ser473/Thr308) and AKT. In addition, silymarin significantly decreased the cellular expression of phosphorylated-S6 (Ser235/236). Conclusion: Silymarin significantly decreased the cellular level of Ser235/236 but had no significant effects on cellular levels of other molecules such as AKT and Ser473/Thr308. Therefore, the inhibitory effects of silymarin on T lymphocytes proliferation, that have been observed in previous studies, might have been the result of inhibition of some molecules in the PI3K/AKT pathway which are necessary for cell cycle entrance. Keywords: Silymarin, Signaling, Phosphatidylinositol-3-kinase, Protein kinase B, Interleukin 2, T cells
مقدمه: سیلیمارین (Silymarin) یک کمپلکس فلاونولیگنان مشتق از گیاه خار مریم (Milk thistle) با نام علمی Silybum marianum است که اثرات حفاظت کبدی، ضد التهابی و ضد سرطانی از خود نشان میدهد. اگر چه اثرات حفاظت کبدی سیلیمارین به خوبی شناخته شده است، ولی اثرات آن بر روی لنفوسیتهای T تا حد زیادی ناشناخته مانده است. در این مطالعه، اثر سیلیمارین بر مسیر سیگنالینگ PI3K-AKT (Phosphatidylinositol 3 kinase) در سلولهای T فعال شدهی انسانی در شرایط In vitro بررسی شد. روشها: سلولهای تک هستهای خون محیطی (Peripheral blood mononuclear cells یا PBMCs) از خون افراد داوطلب سالم جداسازی شد و با فیتوهماگلوتینین (Phytohemagglutinin یا PHA) و آنتیبادی مونوکلونال anti-CD28 با غلظت 2 میکروگرم در میلیلیتر تحریک شد. سپس سلولها در محیط کشت کامل RPMI 1640 با غلظت 100 میکرومول سیلیمارین و شاهد DMSO (Dimethyl sulfoxide) به مدت 72 ساعت در 37 درجهی سانتیگراد انکوبه شدند. پس از آن عصارهی سلولی تحت آزمایش ELISA قرار گرفت. یافتهها: سیلیمارین با غلظت 100 میکرومول به مدت 72 ساعت، باعث کاهش قابل توجه سطح داخل سلولی مولکول (Ser235/236) Phosphorylated-S6 که در مسیر سیگنالینگ نقش دارد، شد؛ این کاهش از لحاظ آماری معنیدار بود (024/0 = P)، ولی تغییر قابل توجهی در سطح سلولی سایر مولکولهای مؤثر در این مسیر مانند Akt و Phospho-Akt مشاهده نشد.نتیجهگیری: در این مطالعه اثر سیلیمارین بر مسیر سیگنالینگ PI3K/AKT با ارزیابی سطح مولکولهایی که در این مسیر نقش دارند، بررسی شد. نتایج نشان داد که سیلیمارین به طور قابل توجهی سطح سلولی Phospho-S6 را کاهش داد. همچنین ممکن است سیلیمارین اثر مهاری خود را بر تکثیر لنفوسیتهای T، از طریق مهار برخی از مولکولهای مسیر PI3K/AKT اعمال کند. واژگان کلیدی: سیلیمارین، سیگنالینگ PI3K-AKT، سلولهای T
https://jims.mui.ac.ir/article_13874_1d0c08bb84878c0caaa8569a20c3e80e.pdf
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهان
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
1027-7595
30
203
2012
10
22
Effects of Testosterone on the Number of Circulating Endothelial Progenitor Cells in Wistar Rats
بررسی اثر تستوسترون بر روی تعداد سلولهای پیشساز اندوتلیال در گردش خون رتهای نر ویستار
13875
FA
سعیده
بحرانی
کمیتهی تحقیقات دانشجویی و مرکز تحقیقات فیزیولوژی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
شقایق
حق جوی جوانمرد
دانشیار، مرکز تحقیقات فیزیولوژی و گروه فیزیولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
زهراالسادات
مرتضوی
کمیتهی تحقیقات دانشجویی و مرکز تحقیقات فیزیولوژی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
مریم
موتمر
کمیتهی تحقیقات دانشجویی و مرکز تحقیقات فیزیولوژی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
فرید
نصر اصفهانی
کمیتهی تحقیقات دانشجویی و مرکز تحقیقات فیزیولوژی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
Journal Article
2012
09
16
Background: Cardiovascular diseases (CVDs) are the main cause of mortality worldwide. The fact that men are more affected than women supports the hypothesis that testosterone is a risk factor of CVD. Endothelial progenitor cells (EPC) have an important role in vascular repair and angiogenesis. However, the effects of androgens on these cells are still unclear. In this study, we aimed to determine the effects of testosterone on the number of circulating EPCs. Methods: In this experimental study, 24 male Wistar rats were randomly allocated to four groups of six. The first group underwent sham operation and received 0.1 ml of subcutaneous sesame oil (as placebo) every day for three weeks. The other three groups underwent orchidectomy and received different concentrations of subcutaneous testosterone for three weeks. Finally, the number of EPCs was measured by flow cytometry. Findings: The number of circulating EPCs in the sham group decreased significantly. The number of EPCs in castrated groups that received 5 mg/kg/day testosterone increased significantly in comparison with castrated groups that received vehicle and 1 mg/kg/day testosterone (P < 0.05). Conclusion: Our findings suggest endogenous and exogenous testosterone to affect the number of circulating EPCs. Keywords: Endothelial progenitor cells, Testosterone
مقدمه: بیماریهای قلبی- عروقی در سراسر جهان سبب مرگ و میر افراد زیادی میشوند. این مشکل در مردان نسبت به زنان همسن، تا قبل از سن یائسگی، بیشتر است و فرضیهی اثر منفی تستوسترون بر روی سیستم قلبی– عروقی را تقویت میکند. سلولهای پیشساز اندوتلیال در رگزایی و ترمیم آسیبهای عروقی نقش مهمی دارند. اثر آندروژنها بر روی عملکرد این سلولها هنوز نامشخص است. در این مطالعه، هدف ما تعیین اثر تستوسترون بر تعداد سلولهای پیشساز اندوتلیال در خون بود. روشها: در این مطالعهی تجربی تعداد 24 رت نر ویستار به طور تصادفی به 4 گروه ششتایی تقسیم شدند. گروه اول عمل جراحی Sham و 3 گروه دیگر تحت عمل جراحی Orchidectomy قرار گرفتند. گروه شم با روغن کنجد به عنوان دارونما تیمار شدند. سایر گروهها با غلظتهای مختلف تستوسترون زیرجلدی به مدت 21 هفته تیمار شدند. سپس در خون رتها تعداد سلولهای پیشساز اندوتلیال با فلوسایتومتری اندازهگیری گردید. یافتهها: میانگین تعداد سلولهای پیشساز اندوتلیال در گروه شاهد (گروه عقیم تیمار شده با دارونما) به صورت معنیداری کمتر از میانگین آن در گروه شم و گروه نر عقیم دریافتکنندهی تستوسترون با دوز 1 میلیگرم بر حسب کیلوگرم وزن بدن بود. میانگین تعداد سلولهای پیشساز اندوتلیال در رتهای نر عقیم دریافتکنندهی تستوسترون با دوز 5 میلیگرم بر حسب کیلوگرم وزن بدن تفاوت معنیداری با این میانگین در گروه شم نداشت، در حالیکه به طور معنیداری بیشتر از این میانگین در گروه شاهد و رتهای نر عقیم دریافتکنندهی تستوسترون با دوز 1 میلیگرم بر حسب کیلوگرم وزن بدن بود. نتیجهگیری: نتایج ما پیشنهاد میکند که تستوسترون چه به صورت اندوژن و چه به صورت اگزوژن در حیوانات نر در حفظ تعداد سلولهای پیشساز اندوتلیال نقش دارد. واژگان کلیدی: تستوسترون، سلولهای پیشساز اندوتلیال
https://jims.mui.ac.ir/article_13875_b597814f2ba121db2c4871b4f9fcac9d.pdf