دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953125620131122Comparing the Efficacy of Fluvoxamine and Sertraline in Treating Major Depressive Disorder (MDD)بررسی اثر بخشی دو داروی فلوواکسامین و سرترالین در درمان افسردگی اساسی1620162714168FAسید سعید حسنی طباطبائیمربی، گروه علوم تجربی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد یزد، یزد، ایرانحمیدرضا سلطانیپزشک عمومی، انجمن علمی پزشکی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد یزد، یزد، ایرانناصر دشتیاستادیار، گروه روانپزشکی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد یزد، یزد، ایرانابوالقاسم رحیمدلاستادیار، گروه مغز و اعصاب، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی، یزد، ایرانJournal Article20121213Background: Major depressive disorder (MDD) is a common psychiatric disorder that 16.2 of population in developed countries experience it at least once in their lifetime; it is a major cause of social disability according to WHO reports. This study was designed to compare the efficacy of fluvoxamine and sertraline in treating major depressive disorder.Methods: During this randomized clinical trial, 110 patients with certain diagnosis of major depressive disorder were divided in two parallel groups: fluvoxamine 200 mg daily and sertraline 100 mg daily. Beck test was done before and after intervention and the data were analyzed by chi-square and independent-sample t tests.Findings: 58 patients (52.72%) received fluvoxamine and 52 (47.28%) received sertraline. Fluvoxamine had better therapeutic effects than sertraline (P = 0.002). Although, women (P = 0.007) and age group of 43-67 years (P = 0.015) had better response to fluvoxamine.Conclusion: According to current findings, it is recommended that gender and age group be noticed in administrating the selective serotonin re-uptake inhibitors (SSRI) drugs in patients with major depressive disorder.مقدمه: اختلال افسردگی اساسی یک اختلال روانپزشکی شایع و ناتوان کننده میباشد که تلاش برای یافتن رژیمهای دارویی کارامد برای درمان این بیماری همواره مورد نظر پژوهشگران قرار داشته است. این مطالعه با هدف مقایسه اثربخشی دو داروی فلوواکسامین و سرترالین و نقش آنها در بهبود علایم افسردگی اساسی طراحی شد.روشها: در این مطالعهی کارآزمایی بالینی موازی، 110 بیمار مبتلا به افسردگی اساسی به طور تصادفی در دو گروه دستهبندی شدند. گروه اول داروی فلوواکسامین به صورت 200 میلیگرم روزانه و گروه دوم نیز داروی سرترالین به صورت 100 میلیگرم روزانه دریافت نمودند. قبل و بعد از درمان دارویی، از نمونهها آزمون Beck به عمل آمد. در نهایت، دادههای این مطالعه با استفاده از آزمونهای آماری 2χ و Independent-sample t آنالیز آماری شد.یافتهها: داروی فلوواکسامین از اثرات درمانی بهتری نسبت به داروی سرترالین برخوردار بود (002/0 = P). همچنین، فلوواکسامین در مقایسه با سرترالین در زنان (007/0 = P) و در گروه سنی 43 تا 78 سال (015/0 = P) به طور معنیداری از اثربخشی بالاتری برخوردار بود.نتیجهگیری: پیشنهاد میشود تا در انتخاب رژیم دارویی مؤثر در بیماران با تشخیص قطعی افسردگی، جنسیت و سن جهت انتخاب داروهای SSRI (Selective serotonin re-uptake inhibitors) مناسب در نظر گرفته شود.https://jims.mui.ac.ir/article_14168_e69639cef84e8f12b005d7fd340b9cc4.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953125620131122Changes in speed, Endurance and Balance in Women with Multiple Sclerosis after 4 and 8 weeks of Aquatic Exercise Trainingتغییرات تعادل، سرعت و استقامت راه رفتن در بیماران زن مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس پس از 4 و 8 هفته ورزش در آب1628163914169FAمهدی کارگرفرددانشیار، گروه فیزیولوژی ورزش، دانشکدهی تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایرانجهانگیر حمیدی تهرانیاستادیار، گروه تربیت بدنی، دانشگاه صنعتی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0002-9205-799Xمریم مهرابیکارشناس ارشد، گروه فیزیولوژی ورزش، دانشکدهی تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایرانرضا روزبهانیمتخصص پزشکی اجتماعی، پژوهشگر، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}Journal Article20120710Background: It has been shown that adults with multiple sclerosis (MS) have less leg strength than their peers, as well as impaired balance, which led to an increased prevalence of falling in this population. The purpose of this study was to assess the effects of 8-weeks aquatic exercise training in balance, walking endurance and speed in women with MS.Methods: Twenty-one women patient with clinically-definite relapsing-remittent MS who were registered through the Isfahan MS Association (Iran) participated in this randomized clinical trial. Patients were randomized into two groups: exercise training (n = 10) or control (n = 11). The exercise training group participated in an 8-weeks aquatic exercise program of 45-60 minutes sessions, 3 days per week on alternate days; while the controls received standard medical care and follow-up. Balance, walking speed and walking endurance were measured by using the Berg Balance Scale, the 6-minute walk test (6MWT) and 6-minute walk time at baseline and after 4 and 8 weeks. The obtained data were analyzed using analysis of variance with repeated measures.Findings: After 2 months period, walking speed and endurance improved significantly in the exercise group compared with the controls (P < 0.05). The exercise group showed significant improvement in balance, walking speed and endurance during all of the aquatic exercise periods compared with baseline (P < 0.05). The difference in balance scores between the exercise and control groups was not significant after exercise-based water program (P > 0.05).Conclusion: The results showed that aquatic exercise training in women with MS improves balance, walking speed and endurance. However, aquatic exercise training may lead to additional benefit beyond optimal medical treatments and should be a cornerstone in the management of all patients with MS.مقدمه: نشان داده شده است که افراد بزرگسال مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (Multiple sclerosis یا MS) در مقایسه با همسالان خود، دارای قدرت کمتری در پاها هستند و اختلال تعادل نیز دارند که منجر به افزایش شیوع افتادن در این جمعیت میشود. هدف از این تحقیق، ارزیابی اثر هشت هفته تمرین در آب بر تعادل و سرعت و استقامت راه رفتن در زنان مبتلا به MS بود.روشها: در این مطالعهی کارآزمایی بالینی، 21 بیمار زن مبتلا به بیماری MS از نوع Relapsing-remitting (RR) با 5/3 > EDSS (Expanded Disability Status Scale) مراجعه کننده به انجمن MS شهرستان اصفهان شرکت کردند. بیماران به صورت تصادفی در دو گروه تمرین ورزشی (10 نفر) و شاهد (11 نفر) قرار گرفتند. گروه تمرین در یک برنامهی 8 هفتهای ورزش در آب شامل 3 جلسه تمرین در هفته و هر جلسه به مدت 60-45 دقیقه در روزهای متغیر شرکت کردند؛ در حالی که گروه شاهد فقط پیگیری شدند و مراقبتهای پزشکی استاندارد را دریافت نمودند. متغیرهای تعادل با استفاده از آزمون تعادلی Berg و سرعت و استقامت راه رفتن با استفاده از آزمون مسافت 6 دقیقه راه رفتن، در ابتدای مطالعه و بعد از 4 و 8 هفته، در هر دو گروه ارزیابی گردید. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانسها با اندازههای تکراری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافتهها: پس از 2 ماه دورهی تمرینی، استقامت و سرعت راه رفتن در گروه تمرین در مقایسه با گروه شاهد به طور معنیداری بهبود یافت (05/0 > P). تعادل، استقامت و سرعت راه رفتن در گروه تمرین در تمام دورههای تمرین ورزش در آب در مقایسه با حالت پایه به طور معنیداری بهبود پیدا کرد (05/0 > P). بین میانگین نمرهی تعادل در گروههای تمرین و شاهد پس از برنامهی ورزش در آب تفاوت معنیداری مشاهده نشد (05/0 < P).نتیجهگیری: نتایج نشان داد که تمرین ورزشی در آب تعادل، سرعت و استقامت راه رفتن در بیماران مبتلا به MS را بهبود میبخشد. با این حال، تمرین ورزشی در آب ممکن است منجر به سود اضافی فراتر از درمان مناسب پزشکی گردد و باید سنگ بنایی در کنترل تمام بیماران مبتلا به MS باشد.https://jims.mui.ac.ir/article_14169_d8cff122966772a0f38c0a73ce88f0ca.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953125620131122Effect of Exposure to Chronic Heterogeneous Sequential Stress during Prenatal on Formalin-Induced Nociceptive Behaviour in Adult Offspring in Ratsاثر مواجهه با استرس مزمن ناهمگن ترتیبی در مادران باردار بر رفتار درد ناشی از آزمون فرمالین در فرزندان بالغ موش صحرایی1640164814170FAفرزاد رجاییاستاد، مرکز تحقیقات سلولی و ملکولی، دانشگاه علوم پزشکی قزوین، قزوین، ایرانالهه ارمیمربی، دانشکدهی پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی تربت حیدریه، تربت حیدریه، ایرانحسن اژدری زرمهریاستادیار، مرکز تحقیقات سلولی و ملکولی، دانشگاه علوم پزشکی قزوین، قزوین، ایرانJournal Article20121218Background: There are different kinds of stress on mothers during prenatal period. The present study investigated the effects of exposure to chronic heterogeneous sequential stress during prenatal period on formalin-induced nociceptive behavior in adult offspring.Methods: In the present study, animals were divided in stressed and non-stressed groups and their offspring divided in male and female groups. Heterogeneous sequential stress including food deprivation, water deprivation, restraint, restraint at room temperature, restraint at 4◦C, forced swimming and social isolation were applied during days 9 to 19 of gestation. Formalin test as chemical model and hot-plate as thermal pain model were used in rats.Findings: Chronic heterogeneous sequential stress increased the nociceptive behaviors in male rats in first part and in female rats in second part of phase 2 of formalin test compared with controls.Conclusion: The result of this study showed that chronic heterogeneous sequential stress in rats increased the nociceptive behaviours in second phase of formalin test in a gender-dependent order; which suggested chronic heterogeneous sequential stress may be useful in evaluating the basic mechanism of exposure to chronic heterogeneous sequential stress during prenatal period on in adult offspring.مقدمه: استرسهای گوناگون موجود در طبیعت بر مادر باردار موجب تأثیراتی بر فرزند وی خواهد شد. استرسهای ناهمگن ممکن است به طور بهتری اثرات استرس مزمن را بر رفتار دردی در فرزندان نشان دهد. در این تحقیق، اثر استرس ناهمگن مزمن در دورهی بارداری بر رفتارهای دردی فرزندان در موش صحرایی با استفاده از آزمون فرمالین مطالعه شد.روشها: در این پژوهش، حیوانات در دوگروه با و بدون استرس ناهمگن مزمن تقسیم بندی شدند و فرزندان آنها در هر گروه، به دو گروه نر و ماده تقسیم گردیدند. استرس ناهمگن مزمن شامل محرومیت غذایی، محرومیت از آب، استرس بیحرکتی، بیحرکتی در دمای 4 درجهی سانتیگراد، شنای اجباری و استرس اجتماعی برای گروههای استرسی از روز 9 تا 19 بارداری اعمال شد و از آزمون فرمالین روی فرزندان، به عنوان مدل درد التهابی استفاده شد.یافتهها: استرس ناهمگن مزمن، در موشهای صحرایی نر باعث افزایش رفتارهای دردی در بخش ابتدایی و در موشهای صحرایی ماده، باعث افزایش رفتارهای دردی در بخش انتهایی فاز 2 آزمون فرمالین شد.نتیجهگیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان میدهد که قرار گرفتن در معرض استرس ناهمگن مزمن در موش نر و ماده سبب افزایش وابسته به جنس رفتارهای دردی آزمون فرمالین میشود. پیشنهاد میگردد که مدل استرس ناهمگن ترتیبی میتواند در شبیه سازی و ارزیابی مکانیسمهای پایهی استرس در دوران بارداری بر رفتارهای درد فرزندان مفید باشد.https://jims.mui.ac.ir/article_14170_42e5d48e5cb371cae6601d2032d2ba4e.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953125620131122Depressive Symptoms and Glycemic Control in Patients with Type 2 Diabetes: Is There Any Relationship?علائم افسردگی و کنترل قند خون در بیماران مبتلا به دیابت نوع دوم: آیا ارتباطی وجود دارد؟1649165614171FAمحمود پرهامفوق تخصص غدد، واحد توسعهی تحقیقات بالینی، دانشگاه علوم پزشکی قم، قم، ایرانفاطمه حسین زادهکارشناس ارشد، واحد توسعهی تحقیقات بالینی، دانشگاه علوم پزشکی قم، قم، ایرانجلال حاجی زادهپزشک عمومی، دانشگاه علوم پزشکی قم، قم، ایرانغلامحسین نوروزی نژادمتخصص روانپزشکی، واحد توسعهی تحقیقات بالینی، دانشگاه علوم پزشکی قم، قم، ایرانJournal Article20130416Background: Type 2 diabetes is one of the most common chronic diseases. Prevalence of depression in patients with diabetes is higher than the general population and can affect the prognosis of diabetes and glycemic control. As physical and mental diseases could be influenced by each other, we planned this study to evaluate the relationship of depression and glycemic control in patients with type 2 diabetes.Methods: In this cross-sectional study, patients with type 2 diabetes referring to diabetic clinic of Kamkar Hospital of Qom, Iran, from March to June 2012 were evaluated. Blood samples were taken to measure fasting blood sugar (FBS) and HbA1c. Then, the patients completed the Beck Depression Inventory and the relationship of depression and glycemic control was studied.Findings: From 116 studied patients, 36 (31%) were men and others were women. 29.3% did not have depression and 70.7% were depressed. Also, 17.6% of depressed patients and 35.5% of non-depressed patients had FBS < 130 mg/dl (P = 0.099) and 17.1% of depressed patients and 17.6% of non-depressed patients had HbA1c < 7% (P = 0.940). Mean FBS was 190.57 ± 70.98 mg/dl in depressed patients and 179.88 ± 66.27 mg/dl in non-depressed patients (P = 0.453). Mean HbA1c was 8.64 ± 1.63 percent in depressed and 8.44 ± 1.41 percent in non-depressed patients (P = 0.530).Conclusion: Regarding the results of this study, it can be concluded that depression has no effect on glycemic control of patients with type 2 diabetes, especially in long-term period.مقدمه: دیابت یکی از بیماریهای مزمن شایع است. شیوع افسردگی در بیماران مبتلا به دیابت بالاتر از جمعیت عادی است و از آن جایی که بیماریهای جسمی و روانی تحت تأثیر یکدیگر هستند، این مطالعه با هدف بررسی رابطهی بین علایم افسردگی و کنترل قند خون در بیماران مبتلا به دیابت انجام شد.روشها: در این مطالعهی مقطعی، بیماران مبتلا به دیابت نوع دوی مراجعه کننده به درمانگاه دیابت بیمارستان کامکار قم از فروردین تا تیر 1391 مورد مطالعه قرار گرفتند. از آنها نمونهی خون جهت تعیین میزان قند خون ناشتا (Fasting blood sugar یا FBS) و HbA1c اخذ شد. سپس بیماران پرسشنامهی افسردگی Beck را تکمیل کردند و رابطهی بین علایم افسردگی با کنترل قند خون مورد بررسی قرار گرفت.یافتهها: از 116 بیمار مورد مطالعه، 31 درصد مرد و بقیه زن بودند. 3/29 درصد بیماران فاقد علایم افسردگی و 7/70 درصد دارای آن علایم بودند. 6/17 درصد از بیماران با علایم افسردگی و 3/35 درصد از بیماران غیر افسرده، FBS کمتر از 130 میلیگرم در دسیلیتر داشتند (099/0 = P). همچنین، 1/17 درصد از بیماران با علایم افسردگی و 6/17 درصد از بیماران غیر افسرده، 7 درصد > HbA1c داشتند (940/0 = P). میانگین FBS در بیماران با علایم افسردگی 98/70 ± 57/190 و در بیماران غیر افسرده 27/66 ± 88/179 میلیگرم در دسیلیتر بود (453/0 = P). همچنین، میانگین HbA1c در بیماران با علایم افسردگی 63/1 ± 64/8 و در بیماران غیر افسرده 41/1 ± 44/8 درصد بود (530/0 = P).نتیجهگیری: با توجه به نتایج این مطالعه میتوان چنین نتیجه گرفت که افسردگی، به خصوص در دراز مدت، تأثیری بر کنترل قند خون بیماران مبتلا به دیابت ندارد.https://jims.mui.ac.ir/article_14171_db077d49c62bcc68083fa3b71171825e.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953125620131122Effect of Acute Resistance Training on Plasma Irisin Protein Level and Expression of Muscle FNDC5 and Adipose Tissue UCP1 Genes in Male Ratsتأثیر حاد تمرین مقاومتی بر میزان پروتئین آیریزین پلاسما و بیان ژنهای FNDC5 عضلانی و UCP1 بافت چربی موشهای صحرایی نر1657166614172FAجلیل رئیسیدانشجوی دکتری، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکدهی تربیت بدنی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران0000-0002-6569-431Xحمید رجبیدانشیار، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکدهی تربیت بدنی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایرانکامران قائدیدانشیار، گروه زیستشناسی، دانشکدهی علوم، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران0000-0002-2609-5808سید محمد مرندیدانشیار، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکدهی علوم ورزشی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایرانمحمد رضا دهخدادانشیار، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکدهی تربیت بدنی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایرانJournal Article20130708Background: Change in adipose tissue phenotype caused by exercise training is the new theory raised recently. However, the identification of cellular and molecular mechanisms by which exercise training exert its benefits are being investigated. The purpose of this study was to determine the effect of resistance training on plasma irisin protein level and expression of soleus muscle FNDC5 and subcutaneous adipose tissue UCP1 genes in male rats.Methods: 16 Sprague dolly male rats (mean weight = 221.00 ± 2.31 g; age: 8 weeks) divided in 2 groups, resistance training and control, randomly. Training group exercised on a special ladder (1.2 meters height) and carried a weight with 50% of their body weight, which was closed to their tails, 3 sets of 5 reps with 3 minutes rest between training sessions and one minute rest between repetitions was done. The enzyme-linked immunosorbent assay (ELISA) method for measuring plasma irisin levels and real-time polymerase chain reaction (real-time PCR) method for the relative expression of mRNA of UCP1 and FNDC5 genes were used. Independent t-test was used to compare group differences.Findings: Irisin protein levels after resistance training significantly increased (P < 0.001). Besides, the relative expression of mRNA of FNDC5 (P < 0.001) and UCP1 (P < 0.001) genes significantly increased after exercise.Conclusion: Although research on this theory is a beginning pathway, it can be concluded from the present results that the resistance training through secretion of myokin-like irisin improves body composition possibly through increased energy expenditure in white adipose tissue.مقدمه: تغییر فنوتیپ بافت چربی بر اثر تمرین، تئوری جدیدی است که به تازگی مطرح شده و شناسایی ساز و کار سلولی ملکولی آن در حال بررسی است. هدف از تحقیق حاضر، تعیین تأثیر حاد تمرین مقاومتی بر میزان پروتئین آیریزین پلاسما و بیان ژنهای FNDC5 عضلهی نعلی و UCP1 بافت چربی زیر جلدی شکمی در موشهای صحرایی نر بود.روشها: 16 سر موش صحرایی با میانگین وزن 31/20 ± 00/221 گرم و در سن 8 هفتگی به طور تصادفی به دو گروه شاهد و تمرینی تقسیم شدند. گروه تمرینی روی نردبانهای مخصوص به ارتفاع 2/1 متر با حمل یک وزنه به میزان 50 درصد وزن بدن که به دم آنها بسته شد، تمرین را در 3 نوبت 5 تکراری با 3 دقیقه استراحت بین نوبتها و یک دقیقه بین تکرارها انجام دادند. جهت اندازهگیری میزان آیریزین پلاسما از روش ELISA (Enzyme-linked immunosorbent assay) و برای بررسی بیان نسبی mRNA ژنهای FNDC5 و UCP1از روش Real-time polymerase chain reaction (Real-time PCR) استفاده شد. از آزمون آماری t مستقل به منظور بررسی تفاوت گروهها استفاده گردید.یافتهها: میزان پروتئین آیریزین پلاسما پس از یک جلسه تمرین مقاومتی افزایش معنیدار یافت (001/0 > P، 42/9 = t). همچنین، میزان بیان نسبی mRNA ژنهای FNDC5 (001/0 > P، 62/4 = t) و UCP1 (001/0 > P، 43/10 = t) پس از تمرینات افزایش معنیدار یافت.نتیجهگیری: گرچه مطالعه بر روی این تئوری در آغاز راه است اما از نتایج حاضر میتوان چنین نتیجه گرفت که احتمال دارد، تمرینات مقاومتی از طریق ترشح مایوکاینهایی مانند آیریزین باعث بهبود ترکیب بدنی از طریق افزایش هزینهی انرژی بافت چربی سفید گردد. https://jims.mui.ac.ir/article_14172_53d3ddc6d09eb026784de5433b5b542b.pdf