دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953125920131222Effect of Cholesterol, Iron and Vitamin E on Protamine Deficiency and DNA Fragmentation of Male Rabbit Spermبررسی اثر کلسترول، ترکیبات محتوی آهن و ویتامین E، بر فراگمنتاسیون DNA و کمبود پروتامین اسپرم در خرگوش1769177814183FAناظم قاسمیدانشجوی دکتری، گروه علوم تشریحی و بیولوژی مولکولی، دانشکدهی پزشکی و کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانغلامرضا دشتیدانشیار، گروه علوم تشریحی و بیولوژی مولکولی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}فاطمه آموزگارکارشناس آزمایشگاه، گروه علوم تشریحی و بیولوژی مولکولی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانسید احمد واعظدانشجوی کارشناسی ارشد، گروه علوم تشریحی و بیولوژی مولکولی، دانشکدهی پزشکی و کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانJournal Article20130611Background: The role of vitamin E as an antioxidant and iron-containing compounds on DNA is not well defined. So, recent study was carried out to determine the role of vitamin E and iron, as both separate and combined effect on sperm protamine deficiency and DNA fragmentation in male rabbits.Methods: This study included 42 male rabbits which were randomly divided into seven groups each containing six rabbits.They were all treated under special diets for 6 weeks. After this period the animals were anesthetized and sacrificed .The epididymis duct and vas deferens were dissected and their sperms were extracted from it by Ham's f10 solution. Sperm DNA fragmentation and protamine deficiency were evaluated by the acridine orange and chromomycin A3 staining, respectively.Findings: The mean values of protamine deficiency and DNA fragmentation were significantly higher in group that concomitant use of cholesterol and iron. In addition, Vitamin E as an antioxidant agent has a significant effect in reducing these damages.Conclusion: Vitamin E as an antioxidant, decrease sperm DNA damage resulting from the consumption of foods high in cholesterol and iron.مقدمه: نقش ویتامین E به عنوان یکی از آنتی اکسیدانها و اثر ترکیبات محتوی آهن بر روی DNA به خوبی شناخته شده نیست. از این رو، مطالعهی حاضر جهت تعیین نقش ویتامین E و آهن، به عنوان دو عامل مؤثر به صورت جداگانه و ترکیبی بر فراگمنتاسیون DNA و کمبود پروتامین اسپرم در خرگوش انجام گرفت.روشها: تعداد 42 عدد خرگوش نر بالغ به صورت تصادفی به هفت گروه 6 تایی تقسیم شدند و به مدت 6 هفته تحت رژیم غذایی مخصوص قرار گرفتند. برای گروه شاهد از غذای معمولی، گروه دوم از غذای معمولی حاوی ویتامین E (mg/kg 50)، گروه سوم از غذای معمولی حاوی آهن (mg/kg 50)، گروه چهارم از غذای معمولی حاوی آهن (mg/kg 50) و ویتامین E (mg/kg 50)، گروه پنجم از غذای حاوی 1 درصد کلسترول، گروه ششم از غذای حاوی 1 درصد کلسترول و ویتامین E (mg/kg 50) و گروه هفتم از غذای حاوی 1 درصد کلسترول و آهن (mg/kg 50) استفاده شد. پس از طی شدن زمان لازم، خرگوشها بیهوش و قربانی شدند و مجاری اپیدیدیم و دفران آنها تشریح شد و اسپرمهای این مجاری به کمک محلول 10Hams f خارج گردید. میزان آسیب DNA اسپرم توسط رنگآمیزی آکریدین اورنج و کمبود پروتامین اسپرم با رنگآمیزی 3CMA (3Chromomycin A) مورد ارزیابی قرار گرفت.یافتهها: مصرف همزمان غذاهای محتوی کلسترول و آهن، آسیب معنیداری را در DNA اسپرم ایجاد نمود. به علاوه، مصرف ویتامین E به عنوان یک عامل آنتی اکسیدان، اثر قابل توجهی در کاهش این آسیب دارد. بررسی وضعیت کروماتین اسپرم نشان داد که مصرف ترکیبات محتوی آهن و کلسترول به تنهایی و یا به شکل همزمان، باعث افزایش قابل توجهی در میانگین درصد کمبود پروتامین اسپرم میشود. استفاده از ویتامین E، میانگین درصد کمبود پروتامین اسپرم را به صورت متفاوت در گروهها تغییر دادنتیجهگیری: مصرف ویتامین E به عنوان نوعی آنتی اکسیدان، آسیب DNA اسپرم ناشی از مصرف غذاهای پر کلسترول و آهن را کاهش میدهد.https://jims.mui.ac.ir/article_14183_dfbeb014cea891254570c8f1216f7bc5.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953125920131222Genetically Engineered Mouse Embryonic Stem Cell-Derived Cardiomyocytes as a Suitable Model on Drugs Toxicity Assessment in Vitroکاردیومیوسیتهای مشتق از سلولهای بنیادی ترانسفکتشدهی جنینی موش: مدلی مناسب برای بررسی توکسیسیتهی داروها1779178614184FAلیلا دهقانیمربی، گروه نورولوژی، مرکز تحقیقات علوم اعصاب، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0001-6544-9501محبوبه فرخپوراستادیار، گروه سلولهای بنیادی، مرکز تحقیقات علوم سلولی جهاد دانشگاهی، پژوهشکدهی رویان، پایگاه تحقیقاتی اصفهان، اصفهان، ایرانعلی حائری روحانیدانشیار، گروه زیستشناسی، دانشکدهی علوم، دانشگاه تهران، تهران، ایرانالهه پور عزیزیاستادیار، گروه علوم پزشکی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد نجفآباد، اصفهان، ایرانمحمد حسین نصر اصفهانیاستادیار، گروه سلولهای بنیادی، مرکز تحقیقات علوم سلولی جهاد دانشگاهی، پژوهشکدهی رویان، پایگاه تحقیقاتی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0003-1983-3435حسین بهارونددانشیار، گروه سلولهای بنیادی، مرکز تحقیقات علوم سلولی جهاد دانشگاهی، پژوهشکدهی رویان، تهران، ایرانJournal Article20130526Background: Doxorubicin (DOX) is a powerful chemotherapeutic agent used in the treatment of solid tumors and malignant hematological diseases. However, cardiac toxicity limits the clinical usefulness of this drug. Previous reports have shown that corticosteroids induce a cytoprotective effect on cardiomyocytes. Mouse transgenic embryonic stem cell-derived pure cardiomyocytes may be considered as a model for assessment pharmacological and toxicological effects of drugs in vitro.Methods: Mouse transgenic embryonic stem cell-derived pure cardiomyocytes were treated by different concentrations of doxorubicin to determine median lethal dose (LD50). Pure cardiomyocytes were evaluated in two groups: treatment by 10 µM dexamethasone (DEX) 24 hours before or before and in continuation with doxorubicin. The percentage of cardiomyocyte viability by MTS assay, the percentage of beating, and quantitative real-time polymerase chain reaction (RT-PCR) for cardiac gene expression (β-MHC) were evaluated in each group.Findings: 5 µM doxorubicin was determined as drug concentration that leads to 50% cardiomyocyte mortality. Cardiotoxicity on mouse transgenic embryonic stem cell-derived pure cardiomyocytes could be ameliorated by treatment with dexamethasone (DEX) when administrated before doxorubicin. The effect of dexamethasone appeared to be mediated via glucocorticoid receptors. Dexamethasone increased cardiomyocyte gene expression and decreased apoptosis.Conclusion: Transgenic embryonic stem cell-derived cardiomyocytes are a model for evaluation of doxorubicin toxicity. Additionally, this model provides us with a clinical suggestion, which proposes that the beneficial effect of dexamethasone is obtained when added only before doxorubicin. In addition, the results of present study were consistent with in vivo result in mice.مقدمه: دوکسوروبیسین در درمان انواع سرطانها مصرف میگردد. اما سمیت قلبی، مصرف آن را محدود ساخته است. برخی مطالعات نشان دادهاند که کورتیکواستروییدها باعث محافظت قلبی میگردند. در این مطالعه با استفاده از کاردیومیوسیتهای مشتق از سلولهای بنیادی جنینی ترانسژنیک موش اثرات دگزامتازون در کاهش توکسیسیتهی ناشی از دوکسوروبیسین بررسی شد.روشها: سلولهای قلبی خالصشدهی مشتق از سلولهای بنیادی جنینی ترانسژنیک موش (RB1-αMHC) با غلظتهای مختلف دوکسوروبیسین به مدت 24 ساعت تیمار شدند، تا غلظتی که باعث کاهش 50 درصد حیات سلولهای قلبی میشود برای استفاده در مراحل بعدی به دست بیاید. سلولها در 3 گروه قرار گرفتند: گروه شاهد، گروه دوکسوروبیسین 5 میکرومولار به مدت 24 ساعت و گروه دگزامتازون 10 میکرومولار به مدت 24 ساعت قبل از دوکسوروبیسین 5 میکرومولار به مدت 24 ساعت. گروهها از نظر ضربان با میکروسکوپ فاز کنتراست و درصد حیات با MTS Assay و از نظر بیان ژن با استفاده از تکنیک RT-PCR (Real time- polymerase chain reaction) ارزیابی شدند.یافتهها: غلظت 5 میکرومولار دوکسوروبیسین به عنوان حداقل غلظتی که باعث مرگ 50 درصد از این سلولها میگردد، به دست آمد. در گروه اول تیمارشده با دوکسوروبیسین و غلظت 10 میکرومولار دگزامتازون اثر محافظتکننده بر حیات سلولهای و بیان ژنهای قلبی دیده شد. در گروه دوم اثر محافظتکنندگی قابل توجهی مشاهده نشد.نتیجهگیری: تیمار سلولهای قلبی حاصل از سلولهای بنیادی جنینی ترانسژنیک موش با دگزامتازون 24 ساعت قبل از تیمار با دوکسوروبیسین باعث پیشگیری از مرگ سلولهای قلبی ناشی از دوکسوروبیسین میگردد. نتایج این مطالعه مطابق نتایج مطالعه بر روی سلولهای قلبی موش بود. بنابراین این سلولها میتوانند به عنوان مدل آزمایشگاهی مناسبی برای بررسی آثار درمانی و یا سمی داروها مورد استفاده قرار گیرند.https://jims.mui.ac.ir/article_14184_1bb7dcf08473563f65d7f70b544588ac.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953125920131222Improving Speech Intelligibility Using Ideal Binary Maskبهبود وضوح گفتار در نویز با استفاده از الگوریتم ماسک باینری ایدهآل1787179614185FAنادر ناصریدانشجوی کارشناسی ارشد، گروه فیزیک و مهندسی پزشکی، دانشکدهی پزشکی و کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانسعید کرمانیاستادیار، گروه فیزیک و مهندسی پزشکی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانJournal Article20131029Background: The application of the ideal binary mask (IBM) for speech signal processing provides remarkable intelligibility improvements in both normal-hearing and hearing-impaired listeners. Binary mask widely applies to the time-frequency (T–F) representation of a noisy signal and eliminates units of a signal below a signal-to-noise-ratio (SNR) threshold while retains others.Methods: The factors underlying intelligibility of ideal binary-masked speech were examined and evaluated in the present study. The effects of the local SNR threshold, input SNR level, masker type, and ideal mask-estimator were examined. New estimators including weighted Euclidean and COSH were proposed in which, the human perceptual auditory masking effect and perceptual perception were incorporated.Findings: High-performance plateau for SNR thresholds ranging from −20 to 5 dB was observed. Findings could be used for hearing-aid and cochlear-implant designs.Conclusion: Intelligibility of speech was high even at −10 dB SNR for all maskers tested. Performance assessment shows that our proposed estimators can achieve more significant noise estimation as compared to the Wiener estimator.مقدمه: کاربرد ماسک باینری ایدهآل برای پردازش سیگنال گفتاری، بهبود قابل ملاحظهای در وضوح گفتار هم در افراد با شنوایی طبیعی و هم افراد مبتلا به کم شنوایی نشان داده است. این ماسک به بخشهای زمان- فرکانس سیگنال نویزی اعمال میگردد و بخشهایی از سیگنال پایینتر از سطح آستانهی SNR (Signal-to-noise ratio) حذف میگردد و سایر بخشها را عبور میدهد.روشها: در این مطالعه عوامل مؤثر بر روی الگوریتم ماسک باینری ایدهآل مورد مطالعه و بررسی قرار گرفتند. تأثیر سطح آستانه SNR، سطح SNR ورودی، نوع ماسک کننده و تخمینگر نویز، بررسی و ارزیابی شد. تخمینگرهای جدیدی شامل وزنی Euclidean و COSH معرفی شدند. این تخمینگرها مبتنی بر درک سیستم شنوایی و ماسک شنیداری میباشند.یافتهها: عملکرد بالای ماسک باینری در ناحیهی 15-5 دسیبل مشاهده شد. یافتهها میتواند برای پیشرفت طراحی سمعک و پروتز کاشت حلزون مفید باشد.نتیجهگیری: یافتههای ما مؤید مطالعات پیشین در زمینهی وضوح گفتار قابل توجه است؛ حتی زمانی که SNR، ۱۰- دسیبل باشد. ارزیابی عملکرد این الگوریتم نشان داد که تخمینگرهای جدید در مقایسه با تخمینگر Wiener میتوانند حذف نویز بهتری داشته باشند.https://jims.mui.ac.ir/article_14185_073b4a73839c7e9411878792203ab204.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953125920131222The Effect of Neck Physical Examination and Signing Thyroid Nodules by Lead Marker on 99mTcO4 Thyroid Scan Resultsبررسی تأثیر معاینهی فیزیکی گردن و علامتگذاری ندول تیروییدی احتمالی به وسیلهی مارکر سربی بر تفسیر نتیجهی اسکن تیرویید به وسیلهی 99mTcO41797180514186FAمسعود مصلحیاستادیار، گروه فیزیک و مهندسی پزشکی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}معصومه رحیمیپزشک عمومی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانبیتا مرادی خانیآبادیکارشناس ارشد آمار، اصفهان، ایرانداریوش شهبازی گهروییاستاد، گروه فیزیک و مهندسی پزشکی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0002-8538-1898Journal Article20131120Background: Thyroid nodules are of the most common thyroid diseases found in about half of adults. Diagnosis of nodules is clinically important because of the risk of cancer. Thyroid gland radionuclide scanning with 99mTcO4 helps the physician to choose better approach to the disease, knowing the activity of the nodule. Neck physical examination before scintigraphy and using a piece of lead marker specifies the location of the nodule in the scintigram to give a more distinct interpretation of the report of the scan.Methods: 117 patients with thyroid nodules referred to Seyyed Alshohada Hospital Nuclear Medicine Center (Isfahan, Iran) during 2012-2013 were studied. The patients underwent scanning with 99mTcO4 once; the next time, physical examination of the neck was done and then, scanning was applied; and for the last time, we put a lead marker on the palpated nodule in physical examination, then did the radionuclide scanning. The reports of three scanning tests were compared together.Findings: Regarding chi-square test, physical examination of neck and using a lead marker on the palpated thyroid nodule affected the reporting of the scintigram and caused reduction of the false-positive results in both cold and warm nodules (P < 0.05). Also regarding to Wald test, using both mentioned methods resulted in less mistakes in interpretations of the reports of the thyroid scanning.Conclusion: This study showed that, as a simple cost effective method, physical examination of thyroid gland and using lead marker through scintigraphy may be useful in diagnosis of thyroid nodules.مقدمه: ندولهای تیروییدی از شایعترین بیماریهای تیرویید هستند که در نیمی از جمعیت بالغین یافت میشوند. روشهای تشخیصی متعددی برای ارزیابی بیماران به کار میرود. اسکن رادیونوکلیید غدهی تیرویید توسط 99mTcO4 فعالیت بافت ندول را مشخص میکند. معاینهی فیزیکی گردن و علامتگذاری ندول با مارکر سربی پیش از انجام سنتیگرافی میتواند با تعیین مکان ندول در هنگام تفسیر سنتیگرام از اشتباهات در گزارش فعالیت ندولها بکاهد.روشها: 117 بیمار مبتلا به ندول تیروییدی که جهت اسکن رادیونوکلیید از غدهی تیرویید به مرکز پزشکی هستهای سیدالشهدا (ع) اصفهان ارجاع شده بودند، در فاصلهی زمانی مهر ماه 1392-1391 مورد مطالعه قرار گرفتند. پس از اخذ شرح حال عدم مصرف داروها و مواد مداخلهگر با اسکن، تکنسیوم رادیواکتیو به بیمار تزریق شد و بیمار مورد اسکن قرار گرفت. سپس غدهی تیرویید بیمار معاینه شد و به طور مجدد اسکن انجام شد. در مرحلهی سوم بعد از معاینهی تیرویید بیمار، ندول لمسشده توسط مارکر سربی علامتگذاری شد و سپس اسکن تکرار شد. در آخر نتایج حاصل از تفسیر هر سه تصویربرداری مقایسه گردید.یافتهها: طبق آزمون 2χ معاینهی فیزیکی گردن و علامتگذاری ندول تیروییدی لمسشده با مارکر سربی، بر تفسیر نتیجهی اسکن تیرویید مؤثر بود و باعث کاهش نتایج مثبت کاذب در ندولهای گرم و سرد شد (05/0 > P). وطبق آزمون Wald استفاده از روش معاینهی فیزیکی و نیز علامتگذاری ندول تیروییدی با مارکر سربی پس از معاینه، باعث کاهش خطای تشخیص در تفسیر نتیجهی اسکن تیرویید میشود.نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که با افزودن معاینهی فیزیکی که روشی ساده و مقرون به صرفه است، با اسکن رادیونوکلیید، میتوان در راستای تشخیص ندولهای تیروییدی سود جست.https://jims.mui.ac.ir/article_14186_238ebb1cab052c61b26a062e1f6cfaf4.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953125920131222Evaluation of Hip Fracture in Patients with and without Diabetes Mellitusارزیابی شکستگی هیپ در افراد مبتلا و غیر مبتلا به دیابت1806181114187FAناصر جانمحمدیدانشیار، مرکز تحقیقات اختلالات حرکت، دانشگاه علوم پزشکی بابل، بابل، ایرانفاطمه ایزدپناهدانشجوی پزشکی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی بابل، بابل، ایرانبتول استادزادهدانشجوی پزشکی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی بابل، بابل، ایرانسمیرا طهماسبیپورکارشناس پژوهشی، واحد توسعهی تحقیقات بالینی، بیمارستان شهید بهشتی، دانشگاه علوم پزشکی بابل، بابل، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}ندا امانیکارشناس پژوهشی، واحد توسعهی تحقیقات بالینی، بیمارستان شهید بهشتی، دانشگاه علوم پزشکی بابل، بابل، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}Journal Article20130818Background: Hip fracture is one of the most serious problems and the second cause of hospitalization in elderly people. The aim of this study was evaluation of hip fracture in patients with and without diabetes mellitus and its complications.Methods: In this cross-sectional study, all patients with hip fracture referred to Yahyanejad and Shahid Beheshti hospitals (Babol, Iran) were enrolled. A checklist including demographic data, site of fracture, type of treatment, duration of hospitalization, complications during and after surgery was filled for each patient. Data were analyzed using t and chi-square tests.Findings: From 195 patients, 116 (59.5%) were men and 79 (40.5%) were women. 155 patients (79.4%) were non-diabetic with a mean age of 53.17 ± 25.63 years and 40 (20.5% ) were diabetics with a mean age of 67.67 ± 12.25 years. 1 patient (2.5%) had type I and 39 patients (97.5%) had type II diabetes mellitus. In patients without diabetes mellitus, the fracture location was neck of femur in 56.8%, intertrochanter in 21.9%, and head of femur in 18.1%. In patients with diabetes mellitus, 50% was in neck of femur, 35% in intertrochanter and 15% in head of femur. Blood transfusion volume was significantly higher in patients with diabetes mellitus (3.30 ± 1.30 units of packed cell) compared to those without diabetes mellitus (2.43 ± 1.52 units of packed cell) (P = 0.029).Conclusion: According to the high incidence of hip fractures, awareness and care of the patients with diabetes mellitus, especially the elderly, would reduce the incidence of complications.مقدمه: شکستگی هیپ یکی از جدیترین مسایل و دومین علت بستری در جمعیت مسن میباشد. این مطالعه با هدف ارزیابی شکستگی لگن در مبتلایان به دیابت و عوارض آن نسبت به افراد غیر مبتلا به این بیماری انجام شد.روشها: این مطالعهی مقطعی روی تمامی بیمارانی که از سال 1387 تا سال 1391 با شکستگی هیپ در بیمارستان شهید بهشتی و یحیینژاد بابل بستری شدند، انجام گرفت. چک لیست در بر دارندهی اطلاعات دموگرافیک، محل شکستگی، نوع درمان، طول مدت بستری، عوارض حین و بعد از عمل جراحی برای همهی بیماران تکمیل شد. اطلاعات به وسیلهی نرمافزار SPSS نسخهی 20 و آزمونهای آماری Student-t و 2χ تجزیه و تحلیل شد.یافتهها: از 195 بیمار، 116 (5/59 درصد) مرد و 79 نفر (5/40 درصد) زن بودند. 155 نفر (4/79 درصد) غیر مبتلا به دیابت با میانگین سنی 53/17 ± 25/63 سال و 40 بیمار (5/20 درصد) مبتلا به دیابت با میانگین سنی 12/25 ± 67/67 سال بودند. در بین مبتلایان به دیابت 1 نفر (5/2 درصد) به دیابت نوع یک و 39 نفر (5/97 درصد) مبتلا به دیابت نوع دو مبتلا بودند. محل شکستگی در بیماران غیر مبتلا، 8/56 درصد گردن ران، 9/21 درصد اینترتروکانتریک، 1/18 درصد سر ران و در مبتلایان به دیابتی 50 درصد گردن ران، 35 درصد اینترتروکانتریک و 15 درصد سر ران بود. حجم خون تزریقی بعد از عمل در افراد مبتلا و غیر مبتلا به ترتیب 49/1 ± 30/3 و 52/1 ± 43/2 سی سی به صورت Packed Cell بود که به طور معنیداری در مبتلایان به دیابت بیشتر بود (029/0 = P).نتیجهگیری: با وجود شیوع بالای شکستگی هیپ و تأثیر دیابت در بروز شکستگی هیپ شاید بتوان با افزایش آگاهی و مراقبت از مبتلایان به دیابت به خصوص سالمندان از ایجاد این صدمات کاست.https://jims.mui.ac.ir/article_14187_274830f9ca1c475f51d879f1d90a3163.pdf