دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953332920150522Indexایندکس14600FAJournal Index0000-0003-0874-1906Journal Article20151004Click to download the index of this issue.لطفا برای دانلود ایندکس این شماره کلیک نمایید.https://jims.mui.ac.ir/article_14600_5f67fa644a909660dd51220c96a55842.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953332920150522A Study on the Evaluation of Relationship between the Predisposing Factors and Practice and Demographic Variables in Caregivers of Patients with Alzheimer's Diseaseبررسی ارتباط بین عوامل مستعد کننده با عملکرد و برخی متغیرهای دموگرافیک در مراقبین بیماران مبتلا به آلزایمر42944114601FAسید سعید مظلومی محمودآباداستاد، گروه آموزش بهداشت، دانشکدهی بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی یزد، یزد، ایرانشکیبا زاهددانشجوی دکتری، گروه آموزش بهداشت و ارتقای سلامت، دانشکدهی بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانمریم امامیدستیار، گروه روانپزشکی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سنندج، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}مجید برکتیندانشیار، گروه روانپزشکی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}حسین شهنازیاستادیار، گروه آموزش بهداشت، دانشکدهی بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}بهزاد مهکیاستادیار، گروه اپیدمیولوژی و آمار زیستی، دانشکدهی بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}Journal Article20141004Background: Alzheimer's disease is known to be a serious burden in all communities throughout the world. It affects both interpersonal and social relations. Since the disease has usually a long and progressive course, the need for caregivers is increasing. The aim of our study was to evaluate the relationship between the predisposing factors and practice and demographic variables in caregivers of patients with Alzheimer's disease.Methods: In this descriptive, cross-sectional and analytical study, the data were collected using a researcher-made questionnaire. Validity of the questionnaire was approved by experts and its reliability was checked via Cronbach's alpha. Predisposing factors were studied with 30 questions on knowledge, 14 on attitude and 15 on practice. The relationship between independent variables and predisposing factors were examined using multiple regressions test.Findings: 92 percent of all caregivers were females between the 41-60 years of age. Most of them did not complete their secondary school trainings, were married and were already house wives. The caregivers’ knowledge was rated as good while their attitude and practice were assessed as moderate. The difference between mean scores for caregivers' knowledge and their education level were shown to be significant (P = 0.009). There were significant differences between the mean caregivers' attitude scores and their sex (P < 0.001), age (P = 0.001), level of education (P = 0.001), marital status (P = 0.006) and duration of caregiving (P = 0.002). There was no significant difference between the mean caregivers' practice scores and variables (P > 0.050). The caregivers' knowledge scores showed a correlation with their practice scores.Conclusion: Since the majority of caregivers were shown to be women who were not usually skilled workers, social support especially in terms of physical and mental health for such women, and also for the patients’ family members are of high priority.مقدمه: بیماری آلزایمر مشکلی بزرگ برای سلامت جامعه محسوب میشود و بر روابط بین فردی و نیز اجتماعی اثر میگذارد. به خاطر طولانی شدن دورهی مراقبت، نیاز به داشتن مراقبت کنندگان در حال افزایش است. هدف از این مطالعه، بررسی ارتباط بین عوامل مستعد کننده با عملکرد و برخی متغیرهای دموگرافیک در مراقبین بیماران مبتلا به آلزایمر بود.روشها: در این پژوهش توصیفی- تحلیلی و مقطعی، جمعیت مورد مطالعه شامل 56 مراقب بیماران مبتلا به آلزایمر در شهر اصفهان در سال 1392 بود. عوامل مستعد کننده شامل آگاهی با 30 سؤال، نگرش با 14 سؤال و نحوهی عملکرد مراقبین با 15 سؤال در قالب پرسشنامهی محققساخته و به روش مصاحبه سنجیده شد. روایی پرسشنامهها توسط متخصصان آموزش بهداشت و روانپزشک و پایایی آن با استفاده از ضریب Cronbachs alpha مورد تأیید قرار گرفت. سنجش ارتباط عوامل مستعد کننده و نحوهی عملکرد با متغیرهای مستقل، با استفاده از آزمون Regression چندگانه انجام شد.یافتهها: حدود 92 درصد مراقبین را زنان تشکیل میدادند، اکثر مراقبین در محدودهی سنی 60-41 سال قرار داشتند و اغلب آنها دارای تحصیلات زیر دیپلم، متأهل و خانهدار بودند. وضعیت آگاهی مراقبین، خوب و وضعیت نگرش و عملکرد آنان، متوسط ارزیابی شد. نمرهی آگاهی با متغیر تحصیلات (009/0 = P) و نمرهی نگرش با متغیرهای جنس (001/0 > P)، سن (001/0 = P)، تحصیلات 001/0 = P)، وضعیت تأهل (006/0 = P) و ماه مراقبت (002/0 = P) دارای ارتباط معنیدار بود. نحوهی عملکرد مراقبین فقط با آگاهی آنان ارتباط مستقیم داشت.نتیجهگیری: از آن جایی که بیشتر مراقبین را زنان تشکیل میدادند و از طرف دیگر اکثر مراقبین، خانوادگی بودند، و با توجه به ماهیت پیشرونده و طولانی مراقبت از این گونه بیماران و به دلیل ارتباط مستقیم آگاهی مراقبین در مورد آلزایمر با نحوهی عملکرد آنان، آموزش و نیز ایجاد حمایتهای اجتماعی با رویکردهای سلامت جسمی، روانی و اجتماعی از مراقبین زن، خانواده بیماران و مراقبین غیررسمی در اولویت قرار میگیرد.https://jims.mui.ac.ir/article_14601_4e1dbe82a2d199c7cc91e5e22611927e.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953332920150522Efficacy of Memory Specificity Training (MEST) on Underlying Mechanisms of Overgeneral Autobiographical Memory (OGM) in People with Major Depression and Childhood Traumatic Experienceتأثیر آموزش اختصاصیسازی خاطرات (MEST) بر مکانیسمهای زیربنایی کلیتگرایی افراطی حافظهی سرگذشتی در بیماران افسردهی دارای تجربهی ترومای کودکی44245614602FAعلیاکبر ارجمند نیادانشیار، گروه روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی، دانشکدهی روانشناسی، دانشگاه تهران، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}سارا نامجوکارشناس ارشد، گروه روانشناسی بالینی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد کرمانشاه، کرمانشاه، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}Journal Article20141021Background: Overgeneral autobiographical memory (OGM) is a persistent factor in depression that correlates with ruminative thinking, functional avoiding and pathological executive control. Depression is one of mental health problems that tend to be chronic and recurrent. In this way, the study of the history of life is the most important point that is forgotten in previous researches. The aim of this study was to measure the effectiveness of efficacy of memory specificity training (MEST) on overgeneral autobiographical memory changing and to improve the psychological aspects associated with depression regarding to childhood history.Methods: Among 64 patients with major depression and childhood traumatic experience, 24 patients were selected and randomly assigned to two groups. The intervention group received five weekly sessions and control group remained in the waiting list. At baseline, both groups completed Childhood Trauma Questionnaire (CTQ), Persian version of Autobiographical Memory Test (AMT), Beck Depression Inventory-II (BDI-II), Brief Hospice Inventory (BHI), Acceptance and Action Questionnaire-II (AAQ-II), Social Problem-Solving Inventory-Revised (SPSI-R) and Ruminative Response Scale (RRS). Repeated measures and partial correlation tests were implemented.Findings: Depression scores reduced from 27.83 ± 4.82 (in pre-test) to 17.00 ± 6.07 in post-test and 12.91 ± 4.18 in follow-up (P = 0.01). Specific memory means was elevated from 3.5 in pre-test to 5.5 in post-test and 7.0 in follow-up (P = 0.01 for all).Conclusion: Memory specificity training treatment can, with reducing the overgeneral autobiographical memory and enhancing the memory specificity, redound to improvement of depression and associated psychological variables as instance rumination, avoidance and avoidance-based problem-solving.مقدمه: کلیتگرایی افراطی حافظهی سرگذشتی یک عامل آسیبزای پایدار در افسردگی است که با تفکر نشخواری، اجتناب کارکردی و کنترل اجرایی پاتولوژیک همبسته است. افسردگی، از جمله مشکلات ناتوان کنندهی حیطهی بهداشت روان است که تمایل به مزمن شدن و عود دارد. در این مسیر، مطالعهی تاریخچهی زندگی افراد از مهمترین نکاتی است که در پژوهشهای پیشین نادیده گرفته شده است. هدف پژوهش حاضر، تعیین اثر درمان آموزش اختصاصیسازی خاطرات (MEST یا Memory specificity training) بر کلیتگرایی افراطی حافظهی سرگذشتی و ارتقای جنبههای روانشناختی مرتبط با بهبود افسردگی با در نظر گرفتن تاریخچهی کودکی افراد بود.روشها: در این مطالعه، که در سالهای 93-1392 در مرکز شبانهروزی حمایت از نوجوانان محروم، وابسته به ادارهی بهزیستی استان کرمانشاه انجام شد، از بین 64 فرد افسرده، دارای تجارب تروماتیک دورهی کودکی، 24 نفر با استفاده از مصاحبهی تشخیصی مبتنی بر DSM-IV (Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders-IV) و نتایج مقیاس افسردگی Beck، انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه اختصاص داده شدند. گروه آزمایش 5 جلسهی هفتگی تحت مداخله قرار گرفتند. گروه شاهد نیز در لیست انتظار قرار گرفته، در 5 جلسهی ملاقات گروهی شرکت کردند. پرسشنامههای روانشناختی AMT (Autobiographical memory test)، RRS (Ruminative responses scale)، AAQ-II (Acceptance and Action questionnaire-II) و SPSI-R (Social problem-solving inventory-revised) اجرا شد. آزمونهای اندازهگیری مکرر، همبستگی Pearson و همبستگی پارهای به کار بسته شدند.یافتهها: قبل از اجرای مداخله، میانگین نمرات افسردگی 82/4 ± 83/27 بود که پس از مداخله، به 07/6 ± 00/17 و در پیگیری، به 18/4 ± 91/12 تقلیل یافت و تغییرات معنیدار بود (01/0 = P). میانگین حافظهی سرگذشتی اختصاصی، قبل از مداخله 5/3 بود که پس از مداخله، به 5/5 و در پیگیری، به 0/7 ارتقا یافت و تغییرات در هر مرحله، معنیدار بود (01/0 = P برای همه). نتایج، کاهش معنیدار اجتناب و نشخوار را نیز نسبت به گروه شاهد نشان داد.نتیجهگیری: درمان آموزش اختصاصیسازی خاطرات قادر است کلیتگرایی افراطی حافظهی سرگذشتی را کاهش داده، با افزایش حافظهی اختصاصی، به بهبود افسردگی و متغیرهای روانشناختی مرتبط با آن، مانند نشخوار فکری، اجتناب و حل مسألهی اجتنابی بینجامد.https://jims.mui.ac.ir/article_14602_eae76465f00a126fa4d0205d4be36723.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953332920150522Comparing In-Vitro Effects of Two Immunosuppressive Drugs on the Expression of Foxp3 from Naïve CD4+ T Cellsمقایسهی اثر دو داروی سرکوبگر ایمنی بر بیان فاکتورFoxp3+ در آزمایشگاه، پس از تحریک سلولهای T بکر CD4+45746614603FAسرینه شاجانیاندانشجوی کارشناسی ارشد، گروه ایمنیشناسی، دانشکدهی پزشکی و کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}مرجان قراگوزلواستادیار، گروه ایمنیشناسی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}مزدک گنجعلی خانی حاکمیاستادیار، مرکز تحقیقات ایمونولوژی سلولی و مولکولی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}میترا رفیعیدانشجوی دکتری، گروه ایمنیشناسی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}Journal Article20141114Background: Many studies showed that regulatory T cells (Tregs) have immunosuppressive effects on immune responses in transplantation and autoimmune disease. Silymarin (isolated from milk thistle or silybum marianum plant) is a flavolignan complex with anti-inflammatory, hepatoprotective, antioxidant and immunomodulatory activities. Previous studies in our group revealed inhibition effect of silymarin on mammalian target of rapamycin (mTOR) activity in activated T cells. Among immunosuppressive drugs, rapamycin can inhibit mTOR, results in Foxp3 expression, Tregs expansion and conventional T cells inhibition. In this study, the effect of silymarin on in-vitro generation of CD4+Foxp3+ cells, in comparison with rapamycin, was evaluated.Methods: Naïve CD4+ T cells were separated from healthy individuals’ peripheral blood mononuclear cells (PBMCs) and activated with monoclonal antibody anti-CD3 and anti-CD28 for 18 hours in Roswell Park Memorial Institute (RPMI) complete medium. Then, incubation was continued with adding Interlukin-2 (IL-2) and silymarin or its control, dimethyl sulfoxide (DMSO), or cultured in present or absent of rapamycin for 3 days. Cells were harvested and stained with anti-CD4 and anti-FoxP3 antibodies for flow cytometry.Findings: Silymarin increased CD4+Foxp3+ T cells compared with its control, DMSO, and with rapamycin after three days of culture of naïve T cells (P <0.05); while, rapamycin compared to its control (RPMI medium) did not increased CD4+Foxp3+ T cells during three days culture (P > 0.05).Conclusion: Given the importance of replacement less harmful medicine and Tregs role in regulating immune system, silymarin, as aTreg generation drug, can be used in the treatment of autoimmune diseases and even in organ transplantation. مقدمه: در بدن انسان، سلولهای لنفوسیت T تنظیمی (Treg) در کنترل بیماریهای خودایمن و ساماندهی به پاسخهای ایمنی در پیوند، سرطان و عفونتها شرکت میکنند. سیلیمارین یک کمپلکس فلاونولیگنان برگرفته از گیاه خار مریم (Milk thistle) با نام علمی Silybum marianum است و دارای اثرات ضد التهابی، آنتیاکسیدانی، محافظت کبدی (Hepatoprotective) و تعدیل سیستم ایمنی (Immunomodulatory) میباشد. در میان داروهای سرکوب کنندهی سیستم ایمنی، راپامایسین میتواند mTOR (Mammalian target of rapamycin) را مهار کرده، باعث بیان Foxp3، تکثیر Tregs و مهار سایر سلولهای T گردد. در این تحقیق، به مقایسهی اثر سیلیمارین با راپامایسین بر تولید سلولهای CD4+Foxp3+ در خون محیطی پرداختیم.روشها: سلولهای تکهستهای خون محیطی (Peripheral blood mononuclear cell یا PBMC) با استفاده از فایکول، از خون هپارینهی داوطلبان سالم جدا شد. سپس، سلولهای CD4+ بکر از سلولهای تکهستهای خون محیطی، با استفاده از ستون آهنربای ایمنی، خالصسازی گردید. سلولهایT بکر CD4+ با آنتیبادیهای مونوکلونال Anti-CD3 و Anti-CD28 در محیط 1640-RPMI(Sigma) (Roswell Park Memorial Institute) برای مدت 18 ساعت فعال شدند و کشت آنها در حضور سیلیمارین یا کنترلش، DMSO (Dimethyl sulfoxide) یا در حضور یا عدم حضور راپامایسین و با اضافه کردن اینترلوکین 2 (IL-2) به مدت 3 روزانجام شد؛ سپس، درصد سلولهای TCD4+Foxp3+ از طریق رنگآمیزی با آنتیبادیهای نشاندار و بررسی آنها توسط فلوسایتومتری انجام پذیرفت.یافتهها: سیلیمارین در مقایسه با کنترلش، DMSO، همچنین، راپامایسین، باعث افزایش تولید سلولهای TCD4+Foxp3+ در کشت سه روزهی لنفوسیتهای T بکر خون محیطی شد (05/0 > P)؛ در حالی که راپامایسین، در مقایسه با کنترلش (محیط RPMI) افزایشی در تولید سلولهای TCD4+Foxp3+ در کشت سه روزه نشان نداد (05/0 < P).نتیجهگیری: با توجه به اهمیت جایگزینی داروهای کم ضررتر و نقش سلولهای Treg در تنظیم و ساماندهی سیستم ایمنی، سیلیمارین به عنوان داروی تولیدکنندهی Treg میتواند در درمان بیماریهای خودایمنی و یا حتی در پیوند اعضا مورد استفاده قرار گیرد.https://jims.mui.ac.ir/article_14603_f9ffdebd9a61213e72d125681e4bb3e9.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953332920150522Effects of Gastronomies Kinesio Taping on Postural Control and Spasticity in Patients with Chronic Strokeتأثیر کینزیوتیپینگ عضلهی گاسترکنمیوس روی تعادل و اسپاستیسیته در بیماران مبتلا به سکتهی مغزی مزمن46747814604FAفاطمه جلاییدانشجوی کارشناس ارشد، گروه فیزیوتراپی، دانشکدهی توانبخشی و کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}عباسعلی پورمومنیمربی، گروه فیزیوتراپی، دانشکدهی توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}محمد تقی کریمیدانشیار، گروه ارتوز و پروتز، دانشکدهی توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}حمزه بهارلوییمربی، گروه فیزیوتراپی، دانشکدهی توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}Journal Article20150206Background: Stroke is a neurovascular lesion in the brain. Paralysis of one half of the body is the most important symptom of stroke. Impaired postural control is built by complex interactions of sensory, cognitive and motor disorders. All of these factors can predispose patients to reduce function. The aim of this study was to assess the effect of Kinesio taping on dynamic balance and spasticity in patients with chronic stroke.Methods: In this single-blind randomized controlled trial (RCT) study, 22 patients with stroke, 11 with right-sided and 11 with left-sided hemiplegia, were enrolled. The subjects’ age ranged from 30 to 56 years (mean = 58.7 years). Both groups received Kinesio taping intervention (KT). Kinesio Tex Tape was applied directly to the skin of gastrocnemius muscles and was kept for 1 hour. Timed up and go test (TUG) was used to assess dynamic postural control and Modified Modified Ashworth Scale (MMAS) to evaluate the degree of spasticity of plantar flexor muscles.Findings: There was a statistically significant reduction in spasticity and TUG scores in the pre-taped, taped and retest condition. In repeated measures analysis of variances, there was statistically significant difference between the two groups just for TUG scores, not for spasticity.Conclusion: The results suggest that the use of gastrocnemius taping may be useful in immediately stabilising body posture and reducing spasticity. In addition, the results showed that patients with left-sided hemiplegia have relevant balance disorders and taping improve dynamic postural control in these patients more.مقدمه: سکتهی مغزی یک ضایعهی عصبی- عروقی در مغز است که فلج یک نیمه از بدن از علامتهای شاخص آن میباشد. اختلال در کنترل تعادل توسط تعامل پیچیدهای از اختلالات حسی، حرکتی و شناختی ایجاد میشود و اغلب، بزرگترین تأثیرش را روی بیماران از طریق اختلالات بلند مدت، محدودیت در فعالیتها و کاهش مشارکت در جامعه میگذارد. هدف این مطالعه، بررسی اثر چسب درمانی (کینزیوتیپ) روی تعادل و اسپاستیسیتهی بیماران مبتلا به سکتهی مغزی بود.روشها: در این کارآزمایی بالینی تصادفی یک سو کور، 22 بیمار 30 تا 65 سالهی مبتلا به سکتهی مغزی با فلج یک نیمه از بدن انتخاب و بر اساس نیمهی فلج (راست یا چپ) به دو گروه اختصاص داده شدند. در طول پژوهش، هر دو گروه، کینزیوتیپ را به مدت 1 ساعت روی پوستشان دریافت کردند. از آزمون Timed up and go test (TUG) جهت بررسی کنترل تعادل حین عملکرد حرکتی و از مقیاس Modified Modified Ashworth Scale (MMASH) جهت ارزیابی اسپاستیسیته عضلات پلنتارفلکسور قبل، بلافاصله بعد و 1 ساعت بعد از مداخله استفاده شد.یافتهها: تحلیل نتایج درون گروهی حاکی از کاهش معنیدار نمرهی آزمون TUG و همچنین، تون عضلهی گاسترکنمیوس دو گروه بود. با مقایسهی بین گروهی، چنین مشخص شد که کینزیوتیپ روی بهبود کنترل تعادل بیماران مبتلا به سکتهی مغزی با فلج نیمهی چپ تأثیرگذارتر است.نتیجهگیری: اطلاعات حاصل از تحقیق حاضر نشان دهندهی تأثیر مثبت کینزیوتیپ عضلهی گاسترکنمیوس در بهبود اسپاستیسیته و تعادل حین عملکردهای حرکتی ضد جاذبه میباشد؛ به ویژه در آن دسته از بیماران، که نیمکرهی راست مغزشان آسیب دیده است.https://jims.mui.ac.ir/article_14604_40afb7c890a31aa74dbb80eda73b67a1.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953332920150522A Case Report of Ocular Coloboma in the CT-Scanگزارش یک مورد کولوبومای چشمی در سیتی اسکن47948314605FAامین معینیچشمپزشک، کلینیک چشم پزشکی آبان، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}واله سجادیکارشناس ارشد بیناییسنجی، کلینیک چشم پزشکی پارسیان، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}محمد اشکان نادریانداروساز، پژوهشگر، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}Journal Article20140514Background: This is to report a patient with ocular coloboma presented in optic nerve without microphthalmos and orbital cist. Case Report: A 13-years-old boy with optic disc coloboma was admitted with the best corrected vision of 20/70 and 20/80 in right and left eyes, respectively. In the orbital CT-scan, coloboma was detected in the optic nerve at the retrobulbar portion.Conclusion: This is a case of ocular coloboma in which optic nerve head, surrounded retina and choroid and retrobulbar optic nerve were involved.مقدمه: کلوبوم مادرزادی چشمی به دلیل نارسایی در به هم رسیدن خلفی شکاف جنینی ایجاد میشود و در سر عصب اپتیک، به شکل یک حفره که عصب اپتیک، شبکیه و کوروئید مجاور را درگیر کند، مشاهده میگردد.معرفی بیمار: پسر بچهای 13 ساله با کلوبوم عصب اپتیک مراجعه کرد که دارای دید با بهترین اصلاح چشم راست 70/20 و چشم چپ 80/20 بود. در سیتی اسکن از سر و کاسهی چشم نیز این کلوبوما در عصب اپتیک در ناحیهی خارج از گلوب مشاهده گردید.نتیجهگیری: این یک نمونه از کلوبومای اپتیک دیسک و شبکیه و کوروئید است که در سیتی اسکن اوربیت، قسمت خارج گلوب عصب نیز درگیر است.https://jims.mui.ac.ir/article_14605_ee77091b73f3b59d48537b95e29e8463.pdf