دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953336120160121Indexایندکس14800FAJournal Index0000-0003-0874-1906Journal Article20160607Click to download the index of this issue.لطفا برای دانلود ایندکس این شماره کلیک نمایید.https://jims.mui.ac.ir/article_14800_266b1ca5dc76dde0f4dea47857a0b87e.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953336120160121Epidemiology and Trend of Incidence of the Leukemia in Iranاپیدمیولوژی و روند تغییرات بروز سرطان خون در ایران2055206114801FAفاطمه کوهیدانشجوی کارشناسی ارشد، گروه اپیدمیولوژی، دانشکدهی بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایرانمهشید غنچهدانشجوی کارشناسی ارشد، گروه اپیدمیولوژی و آمار زیستی، دانشکدهی بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی همدان، همدان، ایرانحمید صالحینیااپیدمیولوژیست، مرکز تحقیقات جراحیهای کمتهاجمی، دانشگاه علوم پزشکی ایران و دانشجوی دکتری اپیدمیولوژی، گروه اپیدمیولوژی و آمار زیستی، دانشکدهی بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}Journal Article20150718Background: Leukemia makes up about 8% of all cancers. Understanding the epidemiology of leukemia is very effective in planning for this cancer. According to lack of information in the field, the present study aimed to investigate the epidemiology and trend of incidence of leukemia in Iran during 2003 to 2010.Methods: This cross-sectional study was conducted using the analysis data from the Iranian National Cancer Registration System and Disease Management Center, Ministry of Health and Medical Education during the years 2003 to 2010. The incidence rates were calculated by age and gender and the trend of incidence of the disease by sex during this period was achieved.Findings: Evaluation of cancer registration data in the years 2003 to 2010 showed the ascending trend of leukemia in Iran. 21814 cases of leukemia were recorded in the whole country that increased from 1734 cases in 2003 to 3461 cases in 2010. The highest and the lowest incidence in women and men were reported in years 2009 and 2003, respectively. In the provinces of country, the highest reported incidence in women was in Yazd and the lowest incidence was in Semnan, Kermanshah, Qom and Kohgiluyeh and Boyer Ahmad; and for men, the highest incidence was in Yazd and the lowest incidence was in Zanjan, North and South Khorasan, Semnan, Ardebil and Kohgiluyeh and Boyer Ahmad. The sex ratio of male to female was 1.64.Conclusion: Based on the results, the incidence of leukemia in Iran is rising. Although a proportion of this increase may be due to improvements in cancer registration system but the probability of increase of incidence of leukemia exists because of the associated risk factors. Thus, the identification of the risk factors in different regions of Iran to prevent and to detect the disease at an early stage in recommended for disease control.مقدمه: سرطان خون حدود 8 درصد کل سرطانها را تشکیل میدهد. شناخت اپیدمیولوژی و روند سرطان خون جهت برنامهریزی، ضروری میباشد. با توجه به نبود اطلاعات در این زمینه، مطالعهی حاضر با هدف بررسی اپیدمیولوژی و روند تغییرات بروز سرطان خون در ایران صورت گرفت.روشها: مطالعهی حاضر، به صورت مقطعی و با استفاده از تحلیل دادههای منتشر شده توسط سیستم ثبت سرطان و مرکز مدیریت بیماریهای وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی کشور در طی سالهای 88-1382 انجام شد. میزانهای بروز سنی و جنسی محاسبه و روندی از بروز بیماری به تفکیک جنس در طی این مدت ترسیم گردید.یافتهها: طی سالهای 88-1382 سرطان خون در کشور روند صعودی داشت. تعداد 21814 مورد سرطان خون در کل کشور ثبت شده بود که از 1734 مورد در سال 1382 به 3461 مورد در سال 1388 افزایش یافته بود. بیشترین و کمترین میزان بروز در زنان و مردان، به ترتیب در سال 1387 و 1382 گزارش شده بود. در استانهای کشور، بیشترین میزان بروز در زنان مربوط به یزد و کمترین آن مربوط به سمنان، کرمانشاه، قم و کهگیلویه و بویراحمد و برای مردان بیشترین میزان بروز در یزد و کمترین آن در زنجان، خراسان جنوبی و شمالی، سمنان، اردبیل و کهگیلویه و بویراحمد گزارش شده بود. نسبت جنسی مرد به زن 64/1 بود.نتیجهگیری: بروز سرطان خون در ایران در حال افزایش میباشد. اگر چه ممکن است نسبتی از این افزایش در اثر بهبود سیستم ثبت سرطان باشد، اما احتمال افزایش میزان بروز سرطان خون در اثر افزایش عوامل خطر مرتبط با آن وجود دارد. از این رو، شناسایی عوامل خطرساز این بیماری در مناطق مختلف کشور به منظور پیشگیری از ایجاد بیماری و تشخیص بیماری در مراحل اولیه برای کنترل بیماری توصیه میشود.https://jims.mui.ac.ir/article_14801_eb3fa075035d2961287c193a887656d6.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953336120160121The Effect of Pre-, Intra- and Postoperative Blood Glucose on Outcomes of Patients with Traumatic Brain Injuryتأثیر سطح قند خون قبل، حین و پس از عمل جراحی بر پیآیند بیماران دچار آسیب مغزی ناشی از تروماتأثیر سطح قند خون قبل، حین و پس از عمل جراحی بر پیآیند بیماران دچار آسیب مغزی ناشی از تروما2062206914802FAریحانک طلاکوبدانشیار، مرکز تحقیقات بیهوشی و مراقبتهای ویژه و دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانمحمد گل پروردانشیار، مرکز تحقیقات بیهوشی و مراقبتهای ویژه و دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانالهام خدادوستاندانشجوی پزشکی، دانشکدهی پزشکی و کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانJournal Article20150809Background: Traumatic brain injury is one of the important problems of world health with high mortality; probably, simultaneous hyperglycemia can intensify the harmful effects. Since there is no unique opinion in this regard, we aimed to study the effect of blood glucose at before, during and after operation on outcome of patients with traumatic brain injury.Methods: A hundred patients with traumatic brain injury were studied during a prospective clinical trial study. We divided patients according to their preoperative blood glucose level to two groups of normo- and hyperglycemic. We measured and recorded blood glucose level during and after operation, in addition to the heart rate, blood pressure, saturation of oxygen (SpO2), duration of mechanical ventilation and outcome of patients in both groups.Findings: Heart rate was significantly higher at 15th (P = 0.027), 60th (P = 0.018), 105th (P = 0.010) minutes and in recovery room (P = 0.006) in hyperglycemic patients; but as a general, the changes in heart rates were not significant in both groups (P = 0.610). There was no difference in SpO2 at different times. The mean arterial pressure (MAP) was higher at 45th (P = 0.025) and 60th (P = 0.016) minutes during the surgery; but as a general, there were no significant difference in MAP between the two groups (P = 0.850). Duration of mechanical ventilation was significantly longer in hyperglycemic patients (P = 0.009).Conclusion: According to our findings, elevated blood glucose patients with traumatic brain injury may results in some intraoperative hemodynamic changes and affect their outcome. Therefore, monitoring of blood glucose in these patients is suggested.مقدمه: ترومای مغزی، یکی از مشکلات بزرگ بهداشتی در سطح جهان با مرگ و میر بالا است و ایجاد افزایش قند خون همزمان، میتواند باعث تشدید اثرات سوء شود؛ اما در این ارتباط، نظریهی واحدی وجود ندارد. از این رو، مطالعهی حاضر با هدف مقایسهی تأثیر سطح قند خون قبل، حین و پس از عمل جراحی بر پیآیند بیماران دچار آسیب مغزی ناشی از تروما به انجام رسید.روشها: طی یک مطالعهی آیندهنگر، 100 بیمار مبتلا به آسیب مغزی تحت عمل جراحی کرانیوتومی (Craniotomy) مورد مطالعه قرار گرفتند و سطح قند خون آنان در قبل، حین و پس از عمل بررسی شد. همچنین، وضعیت همودینامیک و پیآیند بیماری در دو گروه دارای قند خون طبیعی و بالا، مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت.یافتهها: ضربان قلب در دقایق 15 (027/0 = P)، 60 (018/0 = P) و 105 (010/0 = P) و نیز در ریکاوری (006/0 = P)، در گروه دارای قند خون بالا، بیشتر بود؛ اما در کل، تغییرات ضربان قلب در بین دو گروه متفاوت نبود (610/0 = P). در بررسی درصد اشباع اکسیژن شریانی (2SpO) نیز تفاوت معنیداری بین دو گروه در هیچ یک از زمانها مشاهده نشد. بررسی فشار خون متوسط نیز نشان داد که در دقایق 45 (025/0 = P) و 60، فشار خون متوسط بیماران دارای قند خون طبیعی، به طور معنیداری بالاتر بود (016/0 = P)؛ اما در مجموع، روند تغییرات فشار خون متوسط نیز در بین دو گروه اختلاف معنیدار نداشت (850/0 = P). میانگین مدت زمان تهویهی مکانیکی در گروه دارای قند خون بالا، به طور معنیداری بیشتر بود (009/0 = P).نتیجهگیری: افزایش قند خون در بیماران دچار آسیب مغزی، با بروز برخی اختلالات همودینامیک در حین عمل همراه است و میتواند بر پیشآگهی و پیآیند بیماری آثار نامطلوب داشته باشد. از این رو، لازم است بیماران دچار آسیب مغزی در تمامی مراحل بستری اعم از قبل عمل، حین عمل و بعد از عمل جراحی، تحت نظارت دقیق از نظر سطح قند خون قرار گیرند و کنترل دقیق بر روی قند خون بیماران معمول گردد.https://jims.mui.ac.ir/article_14802_156a392064333cae6ec4abd6aaa93e06.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953336120160121Evaluation of the 3-Year Survival Rate in Patients with all Kinds of Glioma Tumors in Alzahra Hospital, Isfahan, Iran, 2001-2010بررسی میزان بقای 3 ساله در بیماران مبتلا به انواع تومورهای گلیومای بستری در بیمارستان الزهرای (س) اصفهان: 89-13802070207514803FAبهرام امین منصوراستاد، گروه جراحی مغز و اعصاب، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانمسیح رضاییدانشجوی پزشکی، دانشکدهی پزشکی و کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانJournal Article20150829Background: Glioma is a type of brain tumor that occurs in the brain and spinal cord and is derived from glial cells. Frequency, survival and response to therapy in these tumors are dependent on age and sex. The survival rate varies from several months to years. In the current study, 3-year survival rate in patients with all kinds of glioma tumors who were hospitalized in Alzahra hospital, Isfahan, Iran, in the years 2001-2010 were evaluated.Methods: In the current study, the target population was the patients with all kinds of proven glioma who had resection surgery. The volume of the population was determined as all the patients with all kinds of glioma tumors in the years 2001-2010, who were operated in Alzahra hospital. The total number of patients was 490. Inclusion criteria were patient’s tendency for participation in the study, the accuracy of the patient’s basic information in the archive documents and lack of death at the hospital, in pre-, intra- and postoperation periods. According to these criteria, only 221 were eligible for inclusion. The information such as name, family, age, gender, tumor type, treatment type and telephone number were extracted from the list of the patients. The patients were contacted and questionnaires were completed. Microsoft Excel software was used for data analysis, so that its data were the number of people with any type of tumor, age, sex of the patients and the three-year survival rate of any tumor.Findings: The three-year survival was 8.7% in glioblastoma multiform, 100% in diffuse astrocytoma, epondymoma and pilocytic astrocytoma, 95.2% in oligodandroglioma, and zero in anaplastic astrocytoma.Conclusion: In this study, surgery plus radiotherapy in diffuse astrocytoma, oligodandroglioma and epondymoma increased three-year survival rate. In pilocytic astrocytoma surgery, as the first treatment, increased the three-year survival. In the case of glioblastoma multiform and anaplastic astrocytoma, surgery plus radiotherapy with or without chemotherapy briefly play role in increasing the survival rate.مقدمه: گلیوما یکی از انواع تومورهای مغزی است که در مغز و نخاع ایجاد میشود. این تومورها از سلولهای گلیال منشأ میگیرند. بر اساس پاتولوژی به دو دستهی Low grade و High grade (Anaplastic یا Malignant) تقسیم میشوند. فراوانی، میزان بقا و همچنین پاسخ به درمان در این تومورها به سن و جنس وابسته است. در این تومورها میزان بقا از چند ماه تا چند سال متفاوت است. مطالعهی حاضر، با هدف بررسی میزان بقای 3 ساله در بیماران مبتلا به انواع تومورهای گلیوما، بستری در بیمارستان الزهرای (س) اصفهان در سالهای 89-1380 انجام شد.روشها: در مطالعهی حاضر، جامعهی هدف از افراد مبتلا به انواع تومورهای گلیومای (ثابت شده) که تحت عمل جراحی برداشت تومور قرار گرفتند، تشکیل شد. حجم جامعه، تمام افراد مبتلا به انواع تومورهای گلیوما که در سالهای 89-1380 در بیمارستان الزهرای (س) اصفهان عمل جراحی شدند، تعیین گردید. تعداد کل بیماران 490 نفر و معیارهای ورود به مطالعه شامل تمایل بیماران به شرکت در مطالعه، درست بودن اطلاعات پایهای موجود در مدارک بایگانی بیماران و همچنین عدم فوت بیماران در بیمارستان قبل از عمل جراحی، در حین عمل و یا در دورهی بهبودی پس از عمل بود. بر این اساس، تنها 221 نفر واجد شرایط ورود به مطالعه بودند. با استفاده از لیست بیماران، اطلاعاتی نظیر نام و نام خانوادگی، سن، جنس، نوع تومور، نوع درمان و شمارهی تلفن بیماران استخراج و طی تماس با آنان، پرسشنامهها تکمیل گردید. برای واکاوی دادهها از نرمافزار Microsoft Excel استفاده گردید؛ به گونهای که دادههای آن تعداد افراد مبتلا به هر یک از انواع تومورها، سن، جنس بیماران و در نهایت میزان بقای 3 سالهی حاصل از هر تومور بود.یافتهها: بقای 3 ساله در مورد Glioblastoma multiform (GBM) 7/8 درصد، در مورد Diffuse astrocytoma، Pilocytic astrocytoma و Epondymoma 100 درصد، در مورد Oligodandroglioma 2/95 درصد و در مورد Anaplastic astrocytoma برابر صفر بود.نتیجهگیری: در این مطالعه، جراحی به اضافهی پرتودرمانی در Diffuse astrocytoma، Epondymoma و Oligodandroglioma و جراحی در Pilocytic astrocytoma، به عنوان درمان اولیه، بقای 3 ساله را افزایش داده است. در Glioblastoma multiform و Anaplastic astrocytoma، جراحی به اضافهی پرتودرمانی با یا بدون شیمیدرمانی به میزان مختصر در افزایش میزان بقا نقش داشته است. https://jims.mui.ac.ir/article_14803_09b0b21d480e4ac50f309bbd7c0a06d9.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953336120160121Comparing the Effects of Magnesium Sulfate and Nitroglycerin on the Control of Hypertension during and after Cataract Surgery under Local Anesthesia and Intravenous Sedationبررسی مقایسهای تأثیر منیزیم سولفات و نیتروگلیسیرین بر کنترل فشار خون بیماران حین و بعد از عمل جراحی کاتاراکت تحت بیهوشی به روش بیحسی موضعی همراه با آرامبخشی وریدی2076208314804FAمجتبی رحیمیدانشیار، مرکز تحقیقات بیهوشی و مراقبتهای ویژه، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}کامران منتظریدانشیار، مرکز تحقیقات بیهوشی و مراقبتهای ویژه، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانلیلا کمالیدانشجوی پزشکی، دانشکدهی پزشکی و کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانداریوش مرادیاستادیار، مرکز تحقیقات بیهوشی و مراقبتهای ویژه، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}خسرو نقیبیدانشیار، مرکز تحقیقات بیهوشی و مراقبتهای ویژه، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0002-0577-6989Journal Article20150822Background: Most of the patients undergoing cataract surgery are middle-aged and older ones, accompanying high prevalence of hypertension that needs control. We compared antihypertensive effects of magnesium sulfate, as an effective drug in blood pressure control with that’s of nitroglycerine and placebo.Methods: 105 patients were allocated with simple randomization in 3 groups of 35; group 1 received stat infusion of magnesium sulfate with a dose of 30 mg/kg during 5 minutes which continued with the dose of 1 mg/kg/minute until the end of surgery; group 2 received stat infusion of nitroglycerin with the dose of 1 µg/kg during 5 minutes which continued with the dose of 0.05 µg/kg/minute; and group 3 received the solution of dextrose 5% as placebo infused with the same volume and the same infusion rate. All the groups received intravenous (IV) sedation using midazolam 0.02-0.03 mg/kg and fentanyl 1-2 µg/kg with eye drop local anesthetic tetracaine 0.5% and undergone phacoemulsification cataract surgery. Hemodynamic parameters during operation, in recovery and at the ward entrance and exit time were recorded.Findings: There was no significant difference between the mean diastolic blood pressure among all the groups (P = 0.49). The mean systolic and mean arterial (MAP) blood pressures during the operation at the 30th minute, and then at 15th and 30th minutes in recovery and also at the ward entry and exit time, had lower amounts in magnesium sulfate and nitroglycerin groups compared to placebo group (P = 0.019). But, there was no significant difference between the magnesium sulfate and nitroglycerin groups (P = 0.060). The mean heart rate was not significantly different at any of the studied times among 3 groups (P = 0.170).Conclusion: The usage of magnesium sulfate in patients with hypertension is effective during and especially after phacoemulsification surgery cataract under local anesthesia just like nitroglycerine; but has no significant effect on the postoperative pain.مقدمه: بیشتر بیماران کاندیدای عمل جراحی کاتاراکت، افراد میانسال و مسنتر هستند و شیوع بالای پرفشاری خون، بر اهمیت کنترل آن تأکید مینماید. در این مطالعه، سولفات منیزیم به عنوان دارویی مؤثر در کنترل فشار خون، در مقایسه با داروی نیتروگلیسیرین و دارونما بررسی شد.روشها: در این کارآزمایی بالینی، 105 بیمار کاندیدای جراحی کاتاراکت، به روش بیحسی موضعی و از طریق آرامبخشی (میدازولام 03/0-02/0 میکروگرم بر کیلوگرم و فنتانیل 2-1 میکروگرم بر کیلوگرم) و بیحسی موضعی (قطرهی تتراکائین چشمی)، در سه گروه 35 نفری شامل گروه سولفات منیزیم (30 میلیگرم بر کیلوگرم در 5 دقیقه و سپس تزریق مداوم 1 میلیگرم بر کیلوگرم در دقیقه)، گروه نیتروگلیسیرین (1 میکروگرم بر کیلوگرم در 5 دقیقه و سپس تزریق مداوم 05/0 میکروگرم بر کیلوگرم در دقیقه) و گروه دارونما (محلول دکستروز 5 درصد با حجم و زمان تزریق مشابه) تقسیم شدند و پارامترهای همودینامیک در حین عمل، ریکاوری و بخش بررسی گردید.یافتهها: میانگین فشار دیاستول در بین سهگروه تفاوت معنیدار نداشت (490/0 = P). میانگین فشار خون سیستول و متوسط شریانی حین عمل، از دقیقهی 30 و سپس در دقایق 15 و 30 در ریکاوری، همچنین زمان ورود و خروج بیماران از بخش در دو گروه سولفات منیزیم و نیتروگلیسیرین از میزان کمتری نسبت به گروه دارونما برخوردار بود (019/0 = P)؛ اما اختلاف بین دو گروه S و نیتروگلیسیرین معنیدار نبود (060/0 = P). میانگین تعداد ضربان قلب در هیچ یک از زمانهای بررسیشده، در بین سه گروه اختلاف معنیدار نداشت (170/0 = P). میانگین شدت درد در ریکاوری در سه گروه نیتروگلیسیرین (26/1 ± 40/1)، سولفات منیزیم (22/1 ± 03/1) و دارونما (98/0 ± 40/1) تفاوت معنیداری نداشت (310/0 = P). میانگین شدت درد در بخش نیز در سه گروه پیشگفته به ترتیب 2/1 ± 26/1، 98/0± 40/1 و 26/1 ± 06/1 بود و تفاوت معنیدار بین سه گروه وجود نداشت (460/0 = P).نتیجهگیری: استفاده از سولفات منیزیم همانند نیتروگلیسیرین در بیماران مبتلا به فشار خون بالا، حین و به خصوص پس از عمل جراحی کاتاراکت تحت بیحسی موضعی و آرامبخشی، مؤثر است، اما تأثیر معنیداری در درد پس از عمل ندارد.https://jims.mui.ac.ir/article_14804_aa35006d0c3a02173c331dd9fe290ffb.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953336120160121Fabrication and Evaluation of Cell-Compatibility and in-Vitro Biodegradation of PGS/CaTiO3 Composite for Nerve Conduit Applicationساخت و ارزیابی سازگاری سلولی و زیستتخریب پذیری برونتن کامپوزیت 3PGS/CaTiO برای کاربرد به عنوان Conduit عصبی2084209114805FAرضا ناصردانشجوی کارشناسی ارشد، گروه مهندسی پزشکی- زیستمواد، دانشکدهی فنآوریهای نوین پزشکی و کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانانوشه زرگر خرازیاستادیار، گروه بیومتریال، مهندسی بافت و نانوتکنولوژی پزشکی، دانشکدهی فنآوریهای نوین پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0001-8945-0144Journal Article20150806Background: Poly(glycerol sebacate) (PGS) is a novel biological polymer for biomedical application with high biocompatibility, mechanical properties near to soft tissues of body and a adaptability of properties during synthesis. But, this polymer tends to undergo rather rapid biodegradation which is usually faster than peripheral nerve regeneration and needs optimization of degradability properties for using as a nerve conduit.Methods: First, PGS pre-polymer was synthesized and then, equal to 5% of its weight, calcium titanate ceramic, which is highly biocompatible, was added to it and the acquired mixture was exposed to heat in vacuum oven to increase its strength. The obtained biocomposite came under scanning electron microscopy (SEM) image, Fourier transform infrared (FTIR) spectroscopy, in-vitro biodegradation and cytotoxicity evaluation.Findings: A composite with high particle distribution was obtained which represented a chemical bond between its two precursors. The in-vitro degradation time showed 23% reduction in overall weight loss for the composite in comparison to pure PGS over a period of 60 days degradation. The cell culture showed more than 90% of viability after 5 days of culture for the composite.Conclusion: Regarding to biodegradation rate, molecular mass and high cytocompatibility, this composite is encouraging enough to merit further investigation for nerve conduit application.مقدمه: Poly(glycerol sebacate) (PGS) پلیمری زیستی و نوین برای کاربردهای زیستپزشکی با سازگاری زیستی بالا و خواص مکانیکی نزدیک به بافتهای نرم بدن و همچنین قابلیت تنظیم خواص در حین ساخت میباشد؛ اما این پلیمر، به تخریب زیستی به نسبت سریعی دچار میشود که به طور معمول، از نرخ بازسازی اعصاب محیطی بالاتر است و برای کاربرد به عنوان Conduit عصبی نیاز به بهبود خواص تخریبی دارد.روشها: ابتدا، پیشپلیمر PGS سنتز و سپس معادل 5 درصد وزنی آن سرامیک کلسیم تیتانات (3CaTiO) که سازگاری زیستی بالایی دارد، به آن اضافه شد و مخلوط حاصل تحت عملیات پخت قرار گرفت تا استحکام آن افزایش یابد. بیوکامپوزیت حاصل، مورد تصویربرداری میکروسکوپ الکترونی روبشی، طیفسنجی تبدیل Fourier فروسرخ (FTIR یا Fourier transform infrared spectroscopy)، آزمون تخریب زیستی برونتن و ارزیابی سمیت سلولی با سلول 929L قرار گرفت.یافتهها: در نهایت، کامپوزیتی با توزیع ذرات بالا به دست آمد که آزمون تبدیل Fourier فروسرخ از ایجاد پیوندی شمیایی بین دو پیشساز آن حکایت داشت. زمان تخریب زیستی برونتن، 23 درصد کاهش در افت وزن دورهی 60 روزهی تخریب کامپوزیت نسبت به پلیمر خالص را نشان داد. نتایج کشت سلول، زیستایی بالای 90 درصد پس از 5 روز کشت برای این کامپوزیت نشان داد.نتیجهگیری: با توجه به نرخ تخریب زیستی، وزن مولکولی و سازگاری سلولی، میتوان این کامپوزیت را برای کاربرد Conduit عصبی مورد ارزیابیهای بیشتری قرار داد.https://jims.mui.ac.ir/article_14805_ae774675239665b2760481502e60b97d.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953336120160121The Relationship between the Genetic Polymorphisms of Interleukin-33 (IL-33) and Interleukin-1 Receptor-Like 1 (IL1R1) with the Levels of Interleukin-33 in Patients with Asthma and Multiple Sclerosisبررسی ارتباط بین پلیمورفیسمهای ژنتیک IL33 و IL1RL1 و سطح سرمی IL-33 در بیماران مبتلا به آسم و Multiple Sclerosis2092210114806FAمریم احمدیدانشجوی کارشناسی ارشد، گروه ایمنیشناسی، دانشکدهی پزشکی و کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانناهید اسکندریاستادیار، گروه ایمنیشناسی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانفرشته آلصاحب فصولاستادیار، گروه ایمنیشناسی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}منصور صالحیدانشیار، گروه ژنتیک و بیولوژی مولکولی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان،اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}رامین قاسمیفوق تخصص آسم و آلرژی، کلینیک فوق تخصصی آسم و آلرژی اصفهان، اصفهان، ایرانJournal Article20150823Background: Recent evidence suggests that the interleukin-33/interleukin-1 receptor-like 1 (IL-33/IL1RL1) axis plays a critical role in autoimmune and inflammatory disorders; however, its mechanistic role in these diseases has not been clearly defined. The present study aimed to investigate the frequency of rs1342326 polymorphism of IL-33 gene and rs10204137 polymorphism of IL1RL1 gene with serum levels of IL-33 in multiple sclerosis (MS), asthma and healthy subjects In Isfahan Province, Iran.Methods: Samples were taken from the patients with asthma (140) or multiple sclerosis (140) and healthy controls (72). Different genotypes of T/G or G/A polymorphisms were studied using the high-resolution melting real-time polymerase chain reaction (HRM real-time PCR) technique. Serum levels of IL-33 were measured via enzyme-linked immunosorbent assay (ELISA). Findings: There was not any relationship between the frequency of polymorphism rs10204137 of IL1RL1 gene and susceptibility to multiple sclerosis or asthma. There was no significant correlation between the frequency of rs1342326 polymorphism of IL-33 gene in healthy subjects compared to those with asthma or multiple sclerosis. Serum levels of IL-33 were higher than in patients with multiple sclerosis or asthma compared to healthy subjects.Conclusion: Serum levels of IL-33 in the two groups of patient increased substantially compared to the controls.مقدمه: مطالعات اخیر نقش مهم محور IL-33/IL-1RL1 (Interleukin-33/Interleukin-1 receptor-like 1) را در بیماریهای خودایمنی و التهابی نشان میدهد. هدف از این مطالعه، بررسی فراوانی و ارتباط پلیمورفیسم rs1342326 ژن IL-33 و پلیمورفیسم rs10204137 ژن IL-1RL1 و همچنین، سطح سرمی IL-33 در سه گروه افراد مبتلا به Multiple sclerosis (MS)، مبتلا به آسم و گروه شاهد بود.روشها: از 140 بیمار مبتلا به آسم، 140 بیمار مبتلا به MS و 72 فرد سالم به عنوان گروه شاهد، نمونهگیری انجام شد. توزیع فراوانی آللی و ژنوتیپی دو پلیمورفیسم با استفاده از تکنیک HRM real-time PCR (High-resolution melting real-time polymerase chain reaction) مورد بررسی قرار گرفت. سطح سرمی IL-33 با استفاده از کیت ELISA (Enzyme-linked immunosorbent assay) (Boster) اندازهگیری شد.یافتهها: ارتباط معنیداری بین فراوانی پلیمورفیسم rs10204137 ژن IL-1RL1 و استعداد ابتلا به MS مشاهده شد (017/0 = P)؛ اما در افراد مبتلا به آسم، این ارتباط یافت نشد (093/0 = P). همچنین، ارتباط معنیداری بین فراوانی پلیمورفیسم rs1342326 ژن IL-33 در افراد مبتلا به آسم، مبتلایان به MS و نیز افراد سالم وجود نداشت (580/0 = P). سطح سرمی IL-33 در افراد مبتلا به MS و افراد مبتلا به آسم در مقایسه با افراد سالم مقادیر بالاتری را نشان داد (020/0 = P).نتیجهگیری: میزان سرمی IL-33 در دو گروه بیماران مبتلا به آسم و مبتلا به MS، افزایش قابل ملاحظهای نسبت به افراد سالم داشت که نشان دهندهی نقش این سایتوکاین در بیماریزایی این دو بیماری است.https://jims.mui.ac.ir/article_14806_ac4d6b60d4bc050cc59349007b9133e8.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953336120160121Esophageal Rupture; A Case Reportگزارش یک مورد پارگی مری2102210414807FAمحمدرحیم وکیلیاستادیار، گروه جراحی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اردبیل، اردبیل، ایرانبیتا شهباززادگانکارشناس ارشد، گروه آموزش پرستاری، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اردبیل و دانشجوی دکتری، گروه آموزش بهداشت و ارتقای سلامت، دانشکدهی بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران، تهران، ایران0000-0002-8151-9861Journal Article20150914Background: One of the most lethal damages of the gastrointestinal tract is esophageal perforation. The prevalent causes of esophageal perforation are diagnosis interventions, trauma, and Boerhaave’s syndrome. Although esophageal perforation after vomiting is rare, but has a high mortality risk; therefore, early diagnosis and treatment is essential.Case Report: The patient was a 44-year-old man admitted to the emergency room due to severe chest pain with a history of vomiting after eating egg, 4 hours ago. Vomiting was not too severe and the pain was in the right chest. After the diagnosis of esophageal rupture, the patient underwent thoracotomy.Conclusion: As esophageal perforation is a real emergency, on-time diagnosis and treatment is vital.مقدمه: پارگی مری از دیدگاه مرگ و میر، یکی از کشندهترین آسیبهای دستگاه گوارش است. علل پارگی مری، اقدامات تشخیصی، تروما و سندرم Boerhaave میباشد. با وجود ندرت بروز پارگی مری بعد از استفراغ، خطر مرگ و میر بالایی دارد. بنا بر این، تشخیص به موقع و درمان جراحی ضروری میباشد.گزارش مورد: بیمار آقای 44 سالهای بود که به علت درد شدید قفسهی سینه به اورژانس داخلی مراجعه کرده و حدود 4 ساعت قبل از مراجعه به دنبال خوردن تخم مرغ دچار استفراغ شده بود. شدت استفراغ زیاد نبود و بیشتر در سمت راست قفسهی سینه درد داشت. بعد از تشخیص پارگی مری، بیمار توراکوتومی شد.نتیجهگیری: پارگی مـری یک اورژانس واقعـی است و تشخیص سریع و به مـوقع آن، نقش بهسزایی در نتیـجهی درمان و کاهش عـوارض و مرگ و میـر دارد.https://jims.mui.ac.ir/article_14807_462ec8f78d66812758743e8bb69847fc.pdf