دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953439520160922Indexایندکس15020FAایندکس مجله--0000-0003-0874-1906Journal Article20170430Click to download the index of this issue.لطفا برای دانلود ایندکس این شماره کلیک نمایید.https://jims.mui.ac.ir/article_15020_cbdcf9200fea3f296e70df7df779777e.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953439520160922Comparison of the Results of Fixation of Reverse-Oblique Intertrochanteric and Short-Segment Subtrochanteric Fractures Using Dynamic Hip Screw (DHS) and Dynamic Condylar Screw (DCS)بررسی مقایسهای نتایج ثابت کردن شکستگیهای اینترتروکانتریک Reverse-Oblique و سابتروکانتریک Short Segment به وسیلهی Dynamic Hip Screw (DHS) و Dynamic Condylar Screw (DCS)95295715021FAعلی عندلیبدانشیار، گروه ارتوپدی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانایمان دلاوریدستیار، گروه ارتوپدی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانعلی مهرابی کوشکیاپیدمیولوژیست، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0001-5864-4683Journal Article20151101Background: In intertrochanteric fractures, dynamic hip screw (DHS) is the most frequently used tool, but several studies did not give good results for this device in reverse-oblique and transverse fractures. Current study aimed to compare fixation results of reverse-oblique intertrochanteric and short-segment subtrochanteric fractures using dynamic condylar screw (DCS) and DHS in patients referred to Alzahra and Kashani Hospitals in Isfahan, Iran.Methods: In a cross-sectional study, medical files of the patients referred to emergency units of the two hospitals who were diagnosed with intertrochanteric or subtrochanteric fractures and underwent DHS or DCS surgery more than 6 months before were assessed; they were invited for follow-up visit and examination. Written consent forms were taken from all the patients upon their entry; and they were examined in terms of complications including nonunion and failure of device and level of fracture improvement. These cases were evaluated by simple radiography, too. Results obtained from examination of patients in addition to demographic information were recorded in the data collection form for each patient.Findings: Perfect union was observed in 14 (of 25) patients in DHS group and 21 (of 25) patients in DCS group (56% vs. 84%) six months after the surgery. Bone union was significantly better in DCS group (P = 0.031). In addition, six months after the surgery, the devices used in 14 people in DHS group and 24 people in DCS group were fixed and the difference between the two groups was significant (P = 0.001). 14 and 24 patients had total recovery in DHS and DCS groups, respectively (20% vs. 44%) with a significant difference (P = 0.020).Conclusion: Considering obtained results, it can be concluded that using DCS is recommended over DHS due to severity of pain, bone union and fixation of the device.مقدمه: در شکستگیهای اینترتروکانتریک، وسیلهای که بیش از همه مورد استفاده قرار میگیرد، Dynamic hip screw (DHS) میباشد، اما مطالعات متعددی نتایج خوبی از این وسیله در شکستگیهای Transverse و Reverse-oblique گزارش نکردهاند. این مطالعه با هدف مقایسهی نتایج فیکس کردن شکستگیهای اینترتروک Reverse-oblique و ساب تروکانتریک Short segment با استفاده از DHS و Dynamic condylar screw (DCS) در بیماران مراجعه کننده به اورژانس ارتوپدی بیمارستانهای الزهرا (س) و آیتاله کاشانی اصفهان در سالهای 1390 تا 1393 انجام شد.روشها: طی یک مطالعهی مقطعی، 50 بیمار مبتلا به شکستگیهای اینترتروک Revers-oblique و ساب تروکانتریک Short segment در دو گروه 25 نفره تحت درمان با استفاده از DHS و DCS وارد مطالعه شدند. بیمارانی که حداقل 6 ماه از عمل آنها گذشته بود، جهت ویزیت و معاینه دعوت شدند و از نظر عوارض عمل جراحی شامل جوش نخوردن و Fail شدن وسیله و همچنین، میزان بهبود شکستگی بررسی شدند؛ این موارد، توسط رادیوگرافی ساده ارزیابی شد. نتایج به دست آمده در دو گروه، مورد مقایسه قرار گرفت.یافتهها: در 6 ماه بعد از عمل، در 56 درصد از گروه DHS و 84 درصد از گروه DCS، جوش خوردگی کامل ایجاد شده و بهبودی گروه DCS به طور معنیداری بیشتر بود (031/0 = P). همچنین، در 6 ماه بعد از عمل، وسیلهی به کار رفته در 14 نفر از گروه DHS و 24 نفر از گروه DCS فیکس بود و تفاوت دو گروه معنیدار بود (001/0 = P). از دو گروه DHS و DCS، به ترتیب 20 درصد و 44 درصد بهبودی کامل یافتند، اما تفاوت دو گروه معنیدار نبود. بررسی شدت درد در این بیماران نیز نشان داد که شدت درد در بیماران تحت عمل با DCS، کمتر بود؛ به طوری که از این گروه 40 درصد و از گروه DHS، 12 درصد به طور کامل بدون درد بودند (020/0 = P).نتیجهگیری: استفاده از DCS نسبت به DHS حداقل از نظر شدت درد، میزان جوش خوردن استخوان و نیز ثابت بودن وسیله، برتری دارد و استفاده از آن توصیه میشود.https://jims.mui.ac.ir/article_15021_c98ca11ca95a9dd67c23857b660e2c99.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953439520160922Prevalence of Different Types of Seizures in a Poisoning Referral Centerشیوع تشنجهای ایزوله، تکرار شونده و پایدار در بیماران مسموم با داروها و سموم و ارتباط آن با عوامل مختلف95896215022FAنسترن ایزدیموداستاد، گروه سمشناسی بالینی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانعلی محمد سبزقبائیدانشیار، گروه داروشناسی بالینی، دانشکدهی داروسازی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0001-8115-4615افسانه منطقیدانشجوی پزشکی، دانشکدهی پزشکی و کمیتهی پژوهشهای دانشجویان، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایراناحمد یراقیاستاد، گروه بیهوشی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0001-8532-9005نرگس معتمدیاستادیار، گروه پزشکی اجتماعی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0003-2719-5891Journal Article20160222Background: Poisoning is a common cause of seizure in an emergency department. Type of the seizure can be isolated, recurrent or as status epilepticus. Since accessing to different poisons and drugs is various among people of different societies and because of seizure complications, we investigated the prevalence of different type of seizures in poisoned cases.Methods: In a cross-sectional descriptive and analytic study, all cases with poisoning due to drugs or poisons admitted in Noor Hospital, Isfahan, Iran, during May 2014 till October 2016 were enrolled and those with seizure were evaluated regarding different variables including type of seizure and outcomes. Data were recorded in a check list and analysis using SPSS software.Findings: From 2319 evaluated patients, 137 cases were recorded to have seizures (101 cases of isolated type and 35 cases of recurrent or status epilepticus types). 123 patients committed suicide. Most of the cases were in age of 20-29 years. The seizure was common more in men. The most common drug in isolated seizure type was tramadol (61.4%), combination of different drugs (8.0%) and anti-convulsants (7.9%); and in recurrent and status epilepticus type, tramadol (37.1%), combination of different drugs (28.6) and anti-depressant and stimulants (8.6% each one) were the most used drugs, respectively.Conclusion: Isolated seizure was the most prevalent type of seizure in cases with poisoning. Most of the observed seizures were in men, age of 20-29 years, and by tramadol tablets.مقدمه: مسمومیت به دنبال مصرف داروها و سموم، میتواند منجر به بروز تشنج از نوع ایزوله، تکرار شونده یا پایدار گردد. با توجه به تفاوت در دسترسی افراد به سموم و داروها در جوامع مختلف و خطرات تشنج، این مطالعه با هدف بررسی علل و ارتباط تشنج با یک سری عوامل، در بیماران مسموم با داروها و سموم تشنجزا انجام شد.روشها: نوع مطالعه، توصیفی- تحلیلی- مقطعی بود. اطلاعات بیماران مراجعه کننده به بیمارستان نور و علی اصغر (ع) اصفهان از فروردین 1393 تا مهر 1394 که با داروها یا سموم تشنجزا مسموم شده و سپس دچار تشنجهای ایزوله، تکرار شونده یا پایدار شده بودند، در چک لیست ثبت گردید. تمام تحلیلها با استفاده از نرمافزار SPSS انجام شد.یافتهها: از 2319 بیمار مسموم با داروها و سموم تشنجزا، 137 بیمار دچار تشنج شدند. 101 نفر (3/74 درصد) از این افراد، دچار تشنج ایزوله و 35 نفر دیگر (7/25 درصد) دچار تشنجهای پایدار و تکرار شونده شدند. 123 نفر اقدام به خودکشی کردند. خودکشی در سنین 29-20 سال و در مردان شایعتر بود. شایعترین داروهای تشنجزا در نوع ایزوله، ترامادول (4/61 درصد)، مخلوط توأم داروها (0/8 درصد) و داروهای ضد تشنج (Anticonvulsants) (9/7 درصد) و در نوع تکرار شونده و پایدار، ترامادول (1/37 درصد)، مخلوط توأم داروها (6/28 درصد)، داروهای ضد افسردگی و شیشه (هر کدام 6/8 درصد) بودند.نتیجهگیری: ایزوله، شایعترین نوع تشنج میباشد و تشنج پایدار، شیوع بسیار کمی داشته است. بیشترین شیوع تشنج در سنین 29-20 سال، در مردان و در مسمومیت با ترامادول بود.https://jims.mui.ac.ir/article_15022_796a0ff69cb81787f82cb2ff51fee1ee.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953439520160922Comparison of Cisatracurium and Succinylcholine on Hemodynamic Changes during and after Electroconvulsive Therapyبررسی مقایسهای تغییرات همودینامیک درمان الکتریکی- تشنجی بیماران بعد از مصرف سیس آتراکوریم و سوکسینیل کولین96397015023FAبهزاد ناظم رعایااستادیار، گروه بیهوشی و مراقبتهای ویژه، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0001-6208-9053داریوش مرادی فارسانیاستادیار، گروه بیهوشی و مراقبتهای ویژه، دانشکدهی پزشکی، علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانعلی صادقی وقفیدانشجوی پزشکی، دانشکدهی پزشکی و کمیتهی پژوهشهای دانشجویان، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانJournal Article20160521Background: The succinylcholine as a muscle relaxant is used in patients undergoing electroconvulsive therapy; so far, cisatracurium has not been used routinely and any study has not been done on it. Only limited use of cisatracurium has been reported in the literature. The aim of this study was to compare the changes in heart rate and blood pressure induced by succinylcholine and cisatracurium in patients who are undergoing electroconvulsive therapy.Methods: This clinical trial study was randomized double-blinded without controls. The study included 68 patients who were candidates for receiving electroconvulsive therapy. Using convenience sampling method, the patients were divided into two equal groups. Randomly, each group received one drugs (cisatracurium or succinylcholine). The collected data were analyzed using independent t and chi-square tests.Findings: The mean duration of seizures, spontaneous respiration recovery time since the cessation of seizure, duration of seizure to full consciousness, residence time of recovery were significantly different between the two treatment groups (P < 0.05 for all). As, the mean duration of seizures was more in cisatracurium group (38.02 ± 8.16 s) compared to succinylcholine group (29.87 ± 5.23 s); but, spontaneous respiration recovery time since the cessation of seizure, duration of seizure to full consciousness, residence time of recovery more in succinylcholine group.Conclusion: Cisatracurium is established as an intermediate-acting muscle relaxant with intermediate effect duration. Using low dose of cisatracurium, compared to succinylcholine, tends to shorter mean time to spontaneous respiration with much less complications after electroconvulsive therapy; it seems that cisatracurium can be a good alternative for succinylcholine in electric convulsive therapy.مقدمه: در بیمارانی که تحت درمان الکتریکی- تشنجی هستند، از سوکسنیل کولین استفاده میگردد و از سیس آتراکوریوم به صورت محدود در حد گزارش موردی در جهان استفاده میشود. هدف از انجام این مطالعه، بررسی تغییرات همودینامیک در تجویز سوکسینیل کولین و سیس آتراکوریوم در درمان الکتریکی- تشنجی بود.روشها: مطالعه بر روی 68 بیمار کاندیدای دریافت درمان الکتریکی- تشنجی انجام گردید. با استفاده از روش نمونهگیری آسان، بیماران به دو گروه 34 نفری تقسیم شدند و دو دارو به صورت تصادفی ساده به هر بیمار اختصاص داده شد. برای مقایسهی متغیرها، از آزمونهای Independent t و 2χ استفاده گردید.یافتهها: بین میانگین مدت زمان تشنج، زمان برگشت تنفس خودبهخودی از زمان قطع تشنج، مدت زمان پایان تشنج تا هوشیاری کامل و زمان اقامت در ریکاوری، در دو گروه اختلاف معنیداری وجود داشت (050/0 > P)؛ به طوری که متوسط مدت زمان تشنج در سیس آتراکوریوم (16/8 ± 02/38 ثانیه) بیشتر از سوکسینیل کولین (23/5 ± 87/29 ثانیه) بود، اما زمان برگشت تنفس خودبهخودی، زمان تشنج تا هوشیاری کامل و زمان اقامت در ریکاوری، در سوکسینیل کولین بیشتر از سیس آتراکوریوم بود.نتیجهگیری: سیس آتراکوریم، از نظر مدت اثر، متوسط میباشد. استفاده از دز کم آن در مقایسه با سوکسنیل کولین، متوسط مدت زمان برگشت تنفس خودبهخودی کوتاهتری دارد. همچنین، بروز عوارض در سیس آتراکوریوم نسبت به سوکسینیل کولین، بسیار کمتر است و در درمان الکتریکی- تشنجی، جایگزین مناسبتری نسبت به سوکسینیل کولین میباشد.https://jims.mui.ac.ir/article_15023_34993d9f5e661f05d8f91f2d65dfba34.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953439520160922The Expression of TOX3 Gene in Patients with Esophageal Cancerبررسی بیان ژن TOX3 در بیماران مبتلا به سرطان مری97197715024FAثریا احمدی بلوطکیگروه ژنتیک، دانشکدهی علوم پایه، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد شهرکرد، شهرکرد، ایرانمجتبی عمادی بایگیاستادیار، گروه ژنتیک، دانشکدهی علوم پایه و پژوهشکدهی بیوتکنولوژی، دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران0000-0001-7492-6760لیلا روحیاستادیار، گروه زیستشناسی تکوین جانوری، دانشکدهی علوم پایه، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد شهرکرد، شهرکرد، ایرانعلی اکبر شایستهاستادیار، گروه داخلی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، اهواز، ایرانJournal Article20160521Background: Esophageal cancer is the sixth cause of cancer mortality worldwide. While it is the sixth prevalent cancer in Iran, its incidence has been decreasing during the past 3 decades. Belonging to the HMG-box protein family, TOX3 (TOX high-mobility group box family member 3) gene is located on 16q12 chromosome. This study aimed to compare the expression of TOX3 gene in cancerous and non-cancerous tissue of esophagus.Methods: In this case-control study, 40 formalin-fixed, paraffin-embedded (FFPE) samples of cases of esophageal Squamous cell carcinoma (SCC) and healthy tisuue were assessed. Samples were collected from patients referred to Imam Khomeini Hospital, Ahvaz, Iran, during 2005 to 210. Total RNA was extracted and complementary DNA (cDNA) was synthesied. The relative gene expression was determined using quantitative real-time reverse transcriptase polymerase chain reaction (qRT-PCR) and quantified using 2-ΔΔCT method.Findings: The expression of TOX3 gene was lower in tumor tissues compared to normal tissues. However, it was not statistically significant (P > 0.1).Conclusion: Our study revealed that the expression of TOX3 is lower in squamous esophageal cancer. Consequently, by considering all the data about the expression of TOX3 gene from various resources, it could be suggested that the TOX3 gene might act as a tumor suppressor in esophageal squamous cell carcinoma. Therefore, further studies should be done to elucidate the exact mechanism of action of the gene as a tumor suppressor in Squamous cell carcinoma.مقدمه: سرطان مری، ششمین سرطان منجر به مرگ در دنیا میباشد. اگر چه بروز این بیماری در سه دههی گذشته در ایران رو به کاهش بوده است، اما همچنان ششمین سرطان شایع در کشور میباشد. ژن TOX3 به خانوادهای بزرگ و متنوع از پروتئینهای HMG-box تعلق دارد که روی کروموزوم 16q12 قرار گرفته است. مطالعهی حاضر با هدف مقایسهی بیان ژن TOX3 در بافت پارافینهی سرطانی و غیر توموری مری انجام شد.روشها: این مطالعه ، یک مطالعهی مورد- شاهدی بود که بر روی تعداد 40 نمونه از بافت پارافینهی سرطانی مری و بافت سالم آن انجام شد. نمونهها از بیماران مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی (ره) اهواز در سالهای 89-1384 جمعآوری گردید. RNA تام استخراج شد و پس از سنتز complementary DNA (cDNA)، سطوح بیان نسبی این ژنها با استفاده از تکنیک Quantitative real-time reverse transcriptase polymerase chain reaction (qRT-PCR) و به روش 2-ΔΔCT تعیین شد.یافتهها: میزان بیان ژن TOX3 در بافتهای توموری مری نسبت به بافتهای غیر توموری کاهش بیان داشت؛ هر چند که از نظر آماری، معنیدار نبود (10/0 < P).نتیجهگیری: در سرطان مری سنگفرشی، بیان ژن TOX3 در بافتهای توموری مری نسبت به بافتهای سالم کاهش مییابد. از این رو، با در نظر گرفتن کلیهی نتایج بیان این ژن در منابع مختلف، میتوان پیشنهاد نمود که ممکن است ژن TOX3 در سرطان مری به عنوان یک مهار کنندهی تومور عمل نماید. بنابراین، مطالعات بیشتر جهت تعیین دقیق مکانیسم عمل این ژن به عنوان یک مهار کنندهی تومور در SCC مورد نیاز است.https://jims.mui.ac.ir/article_15024_b7ea6ddff4b2dea9ddba5534065331e9.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953439520160922The Diagnostic Value of Anti-Mullerian Hormone Marker in Predicting Response to Treatment of Infertility in Patients with Polycystic Ovary Syndromeبررسی ارزش تشخیصی نشانگر آنتیمولرین هورمون در پیشگویی پاسخ به درمان نازایی مبتلایان به سندرم تخمدان پلیکیستیک97898415025FAفردوس محرابیاناستاد، گروه جراحی زنان و مامایی، مرکز نازایی بیمارستان شهید بهشتی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0002-9344-1766معصومه عسگریدانشجوی پزشکی، دانشکدهی پزشکی و کمیتهی پژوهشهای دانشجویان، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانJournal Article20160523Background: This study aimed to evaluate the diagnostic value of anti-Mullerian hormone (AMH) marker in predicting response to treatment of infertility in patients with polycystic ovary syndrome (PCOS).Methods: This study was conducted on 80 patients with PCOS who were candidates for infertility treatment. In all patients, the serum levels of AMH, follicle-stimulating hormone (FSH), luteinizing hormone (LH), testosterone and estradiol were measured in the 3rd day of menstrual cycle; then were treated using clomiphene. For the patient who responded to clomiphene, human menopausal gonadotropin (HMG) was added. Then, in the patient with follicle of size of 17 mm, human corionic gonadotropin (HCG) was administered followed by intercourse after 36 hours. After 14 days from HCG injection, βhCG was measured. In patients with positive βhCG, transvaginal sonography was done after 2 weeks. The relationship between serum level of AMH and pregnancy rate were assessed. P value of more than 0.05 was concedered as significant.Findings: Cut-of-point for AMH level according to presence or absence of pregnancy was 4.85 ng/ml and it was not statistically significant (P = 0.079).Conclusion: This study shows that the serum level of AMH is not an appropriate predictor of responsing to treatment with clomiphene + gonadotropin in weman with PCOS.مقدمه: هدف از انجام این مطالعه، بررسی ارزش تشخیصی نشانگر آنتیمولرین هورمون در پیشگویی پاسخ به درمان نازایی در بیماران مبتلا به سندرم تخمدان پلیکیستیک بود.روشها: تعداد 80 نفر از بیماران مبتلا به سندرم تخمدان پلیکیستیک که کاندیدای درمان نازایی بودند، مورد مطالعه قرار گرفتند. در این بیماران، میزان Anti-mullerian hormone (AMH)، Follicle-stimulating hormone (FSH)، Luteinizing hormone (LH) و تستوسترون در روز سوم دورهی قاعدگی اندازهگیری شد. سپس، بیماران تحت درمان با کلومیفن قرار گرفتند. در بیمارانی که به کلومیفن پاسخ دادند، Human menopausal gonadotropin (HMG) اضافه شد و در افرادی که فولیکول 17 میلیمتری پیدا کردند، Human corionic gonadotropin (HCG) تجویز و 36 ساعت بعد توصیه به نزدیکی شد. 14 روز پس از تزریق HCG، تیتراژ βHCG اندازهگیری شد. در افرادی که βHCG مثبت داشتند، سونوگرافی واژینال 2 هفته بعد جهت مشاهدهی ساک حاملگی صورت گرفت. ارتباط بین سطح سرمی AMH و میزان حاملگی ارزیابی شد. 050/0 > P به عنوان سطح معنیداری تشخیصی تلقی گردید.یافتهها: نقطهی برش نشانگر AMH با توجه به وجود یا عدم وجود بارداری 85/4 نانوگرم بر میلیلیتر بود. اختلاف معنیداری بین گروه باردار شده و باردار نشده از لحاظ سطح AMH مشاهده نشد (079/0 = P).نتیجهگیری: سطح سرمی AMH پیشبینی کنندهی مناسبی برای نتیجهی درمان با کلومیفن و گنادوتروپین در زنان مبتلا به Polycystic ovary syndrome (PCOS) نمیباشد.https://jims.mui.ac.ir/article_15025_8590eca68cee8843cf686045f26aae73.pdf