دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953543420170723Indexایندکس15270FAایندکس مجله0000-0003-0874-1906Journal Article20171126Click to download the index of this issue.Click to download the index of this issue.https://jims.mui.ac.ir/article_15270_d0b5bbf7001f5cadbf5c9d879b9cb910.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953543420170723The Effect of Emotion Regulation Intervention on Quality of Life, Cognitive Emotion Regulation, and Seizures in Patients with Nonepileptic Seizuresتأثیر مداخلهی تنظیم هیجان بر کیفیت زندگی، تنظیم هیجان شناختی و حملات تشنجی بیماران مبتلا به تشنجهای غیر صرعی67768515271FAمژگان شکراللهیگروه روانشناسی، دانشکدهی علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران0000-0002-2690-6789ماهگل توکلیاستادیار، گروه روانشناسی، دانشکدهی علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}مریم اسماعیلیاستادیار، گروه روانشناسی، دانشکدهی علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایرانمجید برکتیناستاد، مرکز تحقیقات روان تنی و گروه روانپزشکی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانhttp://orcid.org/0000-0003-4001-6261Journal Article20160515Background: Nonepileptic seizures are of serious neurological disorders associated with a combination of neurological symptoms and psychological conflict. The aim of this study was to determine the effectiveness of emotion regulation on quality of life, cognitive emotion regulation, and frequency of seizures in patients with nonepileptic seizures in Isfahan City, Iran.Methods: This was a quasi-experimental study with pretest, post-test and follow-up stages. Among patients admitted to Noor and Ayatollah Kashani Hospitals, 16 patients with nonepileptic seizures were selected and randomly assigned to two groups of experimental and control (n = 8). Twelve 90-minute sessions of emotion regulation group therapy intervention was implemented for the experimental group. Quality of life questionnaire from World Health Organization, cognitive emotion regulation questionnaire designed by Garnefeski, and demographic questionnaire designed by the researcher were used to collect the data. Data were analyzed using repeated measure analysis via SPSS software.Findings: Regulation of emotion intervention showed a significant difference in aspects of quality of life, cognitive emotion regulation, and number of seizures between the 2 groups. In addition, changes were persistent in one-month follow-up period (P < 0.05).Conclusion: Emotion regulation intervention improved the quality of life, increased use of positive cognitive emotion regulation strategies, and reduced negative cognitive emotion regulation strategies and the frequency of seizures in patients with nonepileptic seizures Isfahan City.مقدمه: تشنجهای غیر صرعی، یک اختلال عصبشناختی با ترکیبی از علایم نورولوژی و تعارض روانشناختی میباشد. هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین میزان اثربخشی مداخلهی تنظیم هیجان بر کیفیت زندگی، تنظیم شناختی هیجان و تعداد حملات تشنجی بیماران مبتلا به تشنجهای غیر صرعی در شهر اصفهان در سال 1394 بود.روشها: این پژوهش، مطالعهی نیمهتجربی به همراه پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری است. از میان بیماران مراجعه کننده به بیمارستانهای نور و آیتاله کاشانی اصفهان، تعداد 16 بیمار مبتلا به تشنجهای غیر صرعی انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه 8 نفری مورد و شاهد با میانگین سنی به ترتیب 71/29 و 14/31 سال تقسیم شدند. 12 جلسهی 90 دقیقهای مداخلهی درمانی تنظیم هیجان به شیوهی گروهی برای گروه مورد اجرا شد. دادههای پژوهش با پرسشنامههای جمعیتشناختی محقق ساخته، کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی و تنظیم هیجان شناختی Garnfsky جمعآوری و با استفاده از آزمون Repeated measures ANOVA و نرمافزار SPSS تحلیل شد.یافتهها: مداخلهی تنظیم هیجان، تفاوت معنیداری در کیفیت زندگی، تنظیم هیجان شناختی و تعداد حملات تشنجی بین دو گروه مورد مطالعه در مراحل پسآزمون و پیگیری یک ماهه ایجاد نمود (050/0 > P).نتیجهگیری: مداخلهی تنظیم هیجانی در بهبود ابعاد کیفیت زندگی، افزایش استفاده از راهبردهای مثبت، کاهش استفاده از راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان و کاهش تعداد حملات تشنجی بیماران مبتلا به تشنجهای غیر صرعی اثرگذار بود.https://jims.mui.ac.ir/article_15271_98c0e228d36ac1771f21c34798fa195d.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953543420170723Evaluation of a Treatment Planning System for Applying the Effect of Titanium Clips on Isodosedistribution in Radiation Therapy of Colorectal Cancerارزﯾﺎﺑﯽ نرمافزار طراحی درمان در اعمال ﺗﻐﯿﯿﺮات ﺗﻮزﯾﻊ دز در صورت وﺟﻮد ﮐﻠﯿﭗﻫﺎی تیتانیومی در ﭘﺮﺗﻮدرﻣﺎﻧﯽ ﺳﺮﻃﺎن رودهی ﺑﺰرگ68669115272FAراضیه کریمیدانشجوی کارشناسی ارشد، گروه فیزیک و مهندسی پزشکی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانکیوان جباریدانشیار، گروه فیزیک و مهندسی پزشکی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}علیرضا حسینیاستادیار، گروه جراحی عمومی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانعلیرضا عموحیدریمتخصص پرتودرمانی و آنکولوژی، بخش پرتودرمانی و آنکولوژی، بیمارستان میلاد، اصفهان، ایران0000-0001-5329-9438مهنوش اصلانیدانشجوی کارشناسی ارشد، گروه فیزیک و مهندسی پزشکی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانJournal Article20161203Background: In laparoscopy of colorectal tumors, titanium clips are used to close the surgery site. For post-operation treatment with radiation, the clips might change the dose distribution. In this study, the effect of titanium clips in isodose distribution of 6- and 18-MV photons was evaluated.Methods: Laparoscopy clips were placed on a phantom with material close to soft tissue. Computed tomography (CT) scan images of this phantom were imported in planning software and the percentage depth dose (PDD) and profiles of the dose were obtained for 6- and 18-MV photons.Findings: Calculated PDD showed weakening and backscattering of the dose of radiation in the path after the clips. Dose changes for the regions after the clips had a maximum of 1.7% and 1.1% for 6- and 8-MV photons, respectively. The amount of backscattering was up to 0.4% and 0.7% for 6- and 18-MV photons, respectively.Conclusion: Presence of the titanium clips in the path of radiation changes the depth dose and profiles. The changes for of a single clip are minor. However, for few clips beside each other, the effect of radiation attenuation is not negligible.مقدمه: در جراحی تومورهای کولورکتال به روش لاپاراسکوپی، کلیپهایی از جنس تیتانیوم برای عمل جراحی استفاده میشوند. زمانی که این کلیپها در مسیر پرتوهای پر انرژی جهت پرتودرمانی قرار میگیرند، میتوانند موجب اختلال در دز جذبی شوند. هدف از انجام این مطالعه، بررسی تأثیر این کلیپهای تیتانیومی در توزیع دزهای پرتودرمانی با فوتونهای پرانرژی 6 و 18 مگاولت با استفاده از نرمافزار طراحی درمان (Treatment planning software یا TPS) بود.روشها: کلیپهای لاپاراسکوپی در فانتوم معادل بافت، مشابه رودهی لاپاراسکوپی شده قرار داده شدند. سپس، با استفاده از نرمافزار طراحی درمانی در انرژیهای 6 و 18 مگاولت، توزیع دزها به دست آمد و نمودارهای درصد دز عمقی (Percentage depth dose یا PDD) و پروفایل رسم شدند. همچنین، با استفاده از توزیع دز محاسبه شده، دقت محاسبهی پراکندگی به عقب ارزیابی شد.یافتهها: با بررسی نمودارها، تغییرات دز پرتویی در مسیر کلیپها ناشی از پرتوی پراکنده شده به عقب و اثر تضعیف مشاهده شد. بیشترین تغییرات ناشی از اثر تضعیف بعد از کلیپ تیتانیومی به ترتیب 7/1 و 1/1 درصد و تغییرات ناشی از پراکنده شده به عقب به ترتیب 4/0 و 7/0 درصد برای پرتوهایی 6 و 18 مگاولت به دست آمد.نتیجهگیری: در صورت حضور کلیپهای لاپاراسکوپی در مسیر پرتوهای پر انرژی، نمودار درصد دز عمقی و پروفایل دز تغییر میکنند و با وجود این که این تغییرات دز در محدودهی یک کلیپ ناچیز است، برای حالتی که تعداد زیادی از کلیپها در مسیر پرتو قرار میگیرند، اثر تضعیف، قابل چشمپوشی نیست.https://jims.mui.ac.ir/article_15272_7c4d99f4392e5b0549a0ff52f9b84b8e.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953543420170723Correlation between Emotional Intelligence and its Components with Postpartum Depressionبررسی همبستگی هوش هیجانی و مؤلفههای آن با افسردگی پس از زایمان69270015273FAالناز مجدالاسلامیدانشجوی کارشناسی ارشد، گروه مامایی و بهداشت باروری، دانشکدهی پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران0000000214241951ماهرخ دولتیاناستادیار، گروه مامایی و بهداشت باروری، دانشکدهی پرستاری و مامایی شهید بهشتی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایرانجمال شمسدانشیار، گروه روانپزشکی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایرانعرفان قاسمیدانشجوی دکتری، گروه آمار زیستی، دانشکدهی پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایرانJournal Article20170306Background: Depression is a major postpartum mental disorder. Coping with depression needs a high level of coping and problem solving strategies named emotional intelligence. This study aimed to determine the correlation of emotional intelligence and its components with postpartum depression.Methods: In this descriptive-correlational study, 190 pregnant women presenting to health centers in Sabzevar City, Iran, in 2016, who met the inclusion criteria as Iranian nationality, literacy, age of 15-40 years, lack of high-risk pregnancies, married, and lack of preterm delivery were selected via quota sampling. Data collection instruments were demographic-obstetric questionnaire, Beck Depression Inventory, Edinburgh Postnatal Depression Scale and Bar-On Emotional Intelligence. Inventories were completed in the last trimester of pregnancy and the Edinburgh scale was filled two months after childbirth. Data were analyzed using two-sample t-test, variance analysis, linear regression and Pearson’s correlation via SPSS software at the significance level of 0.05.Findings: Mothers’ mean age was 27.58 ± 5.49 years, 55% of them had high emotional intelligence, and 21.7% had postpartum depression. Depression was less prevalent in women with higher affective support than those with moderate affective support (P = 0.046). Beck score (P < 0.001), mother's married duration (P = 0.041), and the distance between current and previous pregnancies (P = 0.029) had significant and positive correlation with postpartum depression. Emotional intelligence and its components had a significant and negative correlation with postpartum depression (P < 0.001; R = -0.51).Conclusion: Considering the findings and the fact that emotional intelligence can be taught, it is recommended that mothers' emotional intelligence score be determined before delivery, and postpartum depression be reduced by increasing emotional intelligence score through training programs and appropriate method.مقدمه: افسردگی، مهمترین اختلال روانی پس از زایمان است و مقابله با آن، به سطح بالایی از راهبردهای مبارزه با استرس و حل مسأله نیاز دارد که مدیریت آنها با هوش هیجانی است. این مطالعه، با هدف تعیین همبستگی هوش هیجانی و مؤلفههای آن با افسردگی پس از زایمان انجام گردید.روشها: در این مطالعهی توصیفی- همبستگی، 190 زن باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی سبزوار در سال 1395 دارای مشخصاتی نظیر ملیت ایرانی، داشتن سواد، سن 40-15 سال، عدم حاملگی پر خطر، متأهل و عدم زایمان زودرس، به روش نمونهگیری سهمیهای انتخاب شدند. ابزارها شامل پرسشنامهی مشخصات دموگرافیک و مامایی، پرسشنامهی افسردگی Beck، پرسشنامهی Edinburgh و پرسشنامهی هوش هیجانی Bar-On بود. پرسشنامهی Edinburgh، 4-1 ماه بعد از زایمان و سایر پرسشنامهها در سه ماه آخر بارداری تکمیل شدند. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS و آزمونهای آماری Two-sample t، ANOVA، Regression خطی و همبستگی Pearson در سطح معنیداری 050/0 > P تجزیه و تحلیل شدند.یافتهها: میانگین سنی مادران 49/5 ± 58/27 سال بود. 0/55 درصد هوش هیجانی بالا و 7/21 درصد افسردگی پس از زایمان داشتند. میزان افسردگی در خانمهای با حمایت عاطفی زیاد و خیلی زیاد، کمتر از خانمهای با حمایت عاطفی متوسط بود (046/0 = P). بین نمرهی پرسشنامهی Beck (001/0 > P)، مدت زمان ازدواج مادر (041/0 = P) و فاصلهی زایمان فعلی از زایمان قبلی مادر (029/0 = P) با افسردگی پس از زایمان رابطهی آماری مثبت و معنیداری مشاهده شد. بین هوش هیجانی و مؤلفههای آن با افسردگی پس از زایمان، همبستگی منفی و معنیداری وجود داشت (51/0- = R، 001/0 > P).نتیجهگیری: با توجه به نتایج مطالعه و آموزش پذیر بودن هوش هیجانی، به نظر میرسد که میتوان با تعیین نمرهی هوش هیجانی مادران قبل از زایمان و افزایش آن از طریق برنامههای آموزشی، میزان افسردگی بعد از زایمان را کاهش داد.https://jims.mui.ac.ir/article_15273_a9e98f68fc2b7680278c971cbef88353.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953543420170723Production of Lentiviral Vector Expressing MicroRNA-148bطراحی و کلون کردن microRNA-148b در شاتل وکتور لنتی ویروسی70170615274FAسمانه ملازادهدانشجوی دکتری، مرکز تحقیقات بیوتکنولوژی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایرانوجیهه نشاطیدانشجوی دکتری، مرکز تحقیقات بیوتکنولوژی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایرانبیبی صدیقه فضلی بزازاستاد، مرکز تحقیقات بیوتکنولوژی، دانشکدهی داروسازی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایرانمجید مجرداستادیار، مرکز تحقیقات ژنتیک پزشکی و گروه ژنتیک پزشکی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایرانمحمدامین کراچیاناستادیار، مرکز تحقیقات ژنتیک پزشکی و گروه ژنتیک پزشکی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایرانJournal Article20170301Background: Micro (mi)RNAs are non-coding endogenous RNAs which regulate gene expression by hybridization to specific binding sites in target mRNA sequences. Since several miRNAs are involved in proliferation and differentiation, miRNA-based therapies could be promising approach in regenerative medicine. Among different vehicles, lentiviral vector system is suitable for miRNA delivery. Besides, it is shown that miRNA-148b is involved in osteogenic differentiation. In this study, designing and cloning of miR-148b to lentiviral vector were investigated.Methods: We introduced miRNA-148b-3p/-5p into lentiviral vector through cloning producers. The sequences of lentiviral vectors carrying miRNA-148b were checked via analytical digestion as well as Sanger DNA sequencing. In the following, produced lentiviral vectors were used for mesenchymal stem cells transduction.Findings: Designed miR-148b-3p/-5p successfully cloned to the shuttle. Correctness and absence of any unintended mutations of lentiviral shuttle carrying miRNA-148b3p/-5p were confirmed followed by lentiviral production. Expression of enhanced green fluorescent protein (eGFP) demonstrated high efficiency of transfection as well as transduction.Conclusion: Viral vectors constructed in this study could be used for investigation of osteogenesis.مقدمه: ریزRNAها (miRNAs)، RNAهای غیر کد کنندهی کوچکی هستند که بیان ژن را از طریق اتصال به mRNA هدف تنظیم مینمایند. از آنجایی که این مولکولها در تکثیر و تمایز سلولی نقش مهمی دارند، میتوان از آنها در پزشکی ترمیمی استفاده کرد. از میان حاملین مختلفی که برای رهاسازی این الیگونوکلئوتیدها وجود دارد، سیستم لنتی ویروسی حامل مناسبی به نظر میرسد. از طرف دیگر، مشخص شده است که miR-148b در استئوژنز نقش دارد. بدین منظور، در مطالعه حاضر طراحی و کلون کردن microRNA-148b در شاتل وکتور لنتی ویروسی مورد بررسی قرار گرفت.روشها: ابتدا پرایمرهای رشتههای p3 و p5 microRNA-148b طراحی گردید و پس از هیبریداسیون، داخل پلاسمید شاتل لنتی ویروسی کلون شد. سپس ورود صحیح قطعهها با استفاده از هضم آنزیمی و توالییابی مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، پس از تولید ذرات لنتی ویروسی مربوط، از آنها برای ترانسداکشن سلولهای بنیادی مزانشیمی استفاده گردید.یافتهها: miR-148b-3p/-5p طراحی شده با موفقیت داخل شاتل لنتی ویروسی کلون گردید. یافتههای حاصل از هضم آنزیمی و توالییابی، مؤید ورود موفقیتآمیز رشتههای مورد نظر داخل پلاسمید لنتی ویروسی بود. بیان بالای Enhanced Green Fluorescent Protein (eGFP) نشان دهندهی کارایی بالای ترانسفکشن و ترانسداکشن بود.نتیجهگیری: در مطالعهی حاضر دو نوع ویروس حامل miR-148b-3p و miR-148b-5p تولید گردید که میتوانند جهت بررسی فرایند استئوژنز مورد بررسی قرار گیرند.https://jims.mui.ac.ir/article_15274_d6a8fcf4ce9856e22b6ed439d73a32d5.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953543420170723Effect of Repeated Administration of Corticotropin-Releasing Hormone (CRH) in Central Amygdala Nucleus on Feeding Behavior in Adult Male Ratsاثر تزریق مکرر هورمون آزاد کنندهی کورتیکوتروپین (CRH) در هستهی سنترال آمیگدال بر رفتار تغذیهای در موشهای صحرایی نر بالغ70771215275FAمینا سادات ایزدیدانشجوی کارشناسی ارشد، گروه فیزیولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانمریم راداحمدیاستادیار، گروه فیزیولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانمائده قاسمیدکتری تخصصی فیزیولوژی، گروه فیزیولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0002-5414-9594عاطفه رعیت پوردانشجوی کارشناسی ارشد، گروه فیزیولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانJournal Article20170702Background: Corticotrophin-releasing hormone (CRH) is one of the interventional neuropeptides in the hypothalamic-pituitary-adrenal (HPA) axis and one of the important regulatory factors in energy homeostasis. Central amygdala (CeA) is one of the effective factors on feeding behaviors, which has CRH receptors. Previous studies showed that the intracerebroventricular administration of a single dose of CRH had anorectic affect. Therefore, this study investigated the effect of repeated administration of CRH on feeding behavior.Methods: Eighteen male Wistar rat were divided to control, sham and CRH treated groups. CRH (2 µg/kg) was administrated into the central amygdala (CeA) for 7 days. Before measuring the food intake, the injection of the drug and saline were done for related groups. The food consumption was measured for three consecutive hours, after a period of deprivation about 16-18 hours.Findings: Repeated CRH administration significantly increased the food intake at the first hour (P < 0.01) whereas, the food intake decreased compared to control group during the second and third hours which was significant at the third hour (P < 0.05). In addition, repeated administration of CRH in the CeA caused a slight and insignificant increase in total food intake during three-hour consumption compared to control group.Conclusion: Given the downward trend of food intake in consecutive hours, it seems that the CeA nucleus affects food intake likely independent of HPA axis.مقدمه: هورمون آزاد کنندهی کورتیکوتروپین (Corticotropin releasing hormone یا CRH) یک نوروپپتید مغزی مداخلهگر در محور هیپوتالاموس- هیپوفیز- آدرنال (Hypothalamus-Hypophysis-Adrenal یا HPA) و یکی از عوامل مهم تنظیمی در هومئوستاز انرژی است. سنترال آمیگدال نیز از هستههای مؤثر در رفتارهای تغذیهای است که دارای گیرندهی CRH میباشد. از آن جایی که مطالعات پیشین، خاصیت آنوروکسیک دز منفرد CRH داخل بطنی را گزارش کردند، مطالعهی حاضر با هدف بررسی اثر تزریق مکرر CRH در هستهی سنترال آمیگدال بر رفتار تغذیهای انجام شد.روشها: در این مطالعهی تجربی، از 18 موش صحرایی نر نژاد Wistar در گروههای کنترل، Sham و دریافت کنندهی CRH استفاده گردید. تزریق CRH داخل هستهی سنترال آمیگدال (Central amygdala یا CeA) به مدت 7 روز با دز 2 میکروگرم/کیلوگرم انجام شد. قبل از اندازهگیری میزان مصرف غذا، تزریق دارو و نرمالسالین در گروههای مربوط انجام گرفت. در پایان، میزان غذای مصرفی در 3 ساعت متوالی پس از طی یک دورهی محرومیت غذایی 18-16 ساعته اندازهگیری گردید.یافتهها: تزریق مکرر CRH در ساعت اول سبب افزایش معنیدار (01/0 > P) میزان غذای مصرفی نسبت به گروه کنترل شد، در حالی که میزان مصرف غذا در طی ساعات دوم و سوم نسبت به گروه کنترل کاهش نشان داد؛ به طوری که این کاهش در ساعت سوم معنیدار (05/0 > P) بود. همچنین، تزریق مکرر CRH در هستهی سنترال آمیگدال منجر به افزایش کم و غیر معنیدار مجموع غذای مصرفی 3 ساعته نسبت به گروه کنترل گردید.نتیجهگیری: با توجه به روند کاهشی مصرف غذا در ساعات متوالی، به نظر میرسد این هسته در تغذیه، مستقل از مسیرهای عصبی سیستم هیپوتالاموس- هیپوفیز- آدرنال عمل مینماید.https://jims.mui.ac.ir/article_15275_f9c47314d40ff58eba3b1956985d34f9.pdf