دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953545120171122Indexایندکس15384FAایندکس مجله0000-0003-0874-1906Journal Article20180107Click to download the index of this issue.لطفا برای دانلود ایندکس این شماره کلیک نمایید.https://jims.mui.ac.ir/article_15384_a37d71199d8ba68407a309ddd7c61741.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953545120171122The Effect of Homograft Fillers on the Correction of Atrophic Scarsبررسی تأثیر استفاده از فیلرهای Homograft در اصلاح اسکارهای آتروفیک1412141715385FAمحمود عمرانی فرداستاد، گروه جراحی، دانشکدهی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانسعیدرضا باعزتدستیار، گروه جراحی، دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانJournal Article20170729Background: Atrophic scars and skin damage are of the problems in plastic surgery for which several treatment methods including dermofat and fat injections have been used so far; but the results vary and are sometimes contradictory. This study aimed to compare the effect of dermofat and fat injections on the treatment of atrophic scars.Methods: In a clinical trial during 2015 and 2016 in Alzahra and Imam Musa Kazim hospitals, Isfahan, Iran, 50 patients with atrophic scars were distributed in two groups of 25 treating by fat and dermofat injection, respectively. The two groups were evaluated and compared 6 and 12 months after treatment and their scar condition, recovery, and complications were examined.Findings: In dermofat graft and fat injection groups, 8 (32%) and 7 (28%) patients had a good recovery, and the condition of the scar on their skin resembled the skin of the adjacent area; but no significant difference was observed between the two groups (P = 0.760). The scar condition compared to before treatment and six months after the treatment in both groups was more favorable.Conclusion: Both fat injection and dermofat graft have relative effectiveness in the treatment of atrophic scars and more studies are recommended.مقدمه: اسکارهای آتروفیک، از جمله معضلات جراحی پلاستیک به شمار میرود که تاکنون چندین روش از جمله Dermofat graft و تزریق چربی جهت درمان آن به کار گرفته شده است، اما نتایج به دست آمده متفاوت و در بعضی موارد متناقض میباشد. پژوهش حاضر با هدف مقایسهی تأثیر Dermofat graft و تزریق چربی در بهبود اسکارهای آتروفیک انجام شد.روشها: در این مطالعهی کارآزمایی بالینی که در سالهای 95-1394 در بیمارستانهای الزهرا (س) و امام موسی کاظم (ع) اصفهان صورت گرفت، 50 بیمار مبتلا به اسکار آتروفیک در دو گروه 25 نفره توزیع شدند. گروه اول تحت تزریق چربی و گروه دوم تحت Dermofat graft قرار گرفتند. بیماران دو گروه 3 و 6 ماه بعد از درمان با استفاده از معیار Vancouver، از نظر وضعیت اسکار، وضعیت بهبودی و عوارض بررسی و مقایسه گردیدند.یافتهها: در دو گروه تحت Dermofat graft و تزریق چربی به ترتیب 8 (32 درصد) و 7 (28 درصد) نفر بهبودی مطلوبی داشتند و وضعیت پوست ناحیهی اسکار، شبیه پوست ناحیهی مجاور بود، اما اختلاف معنیداری بین گروهها مشاهده نشد (760/0 = P). در عین حال، وضعیت اسکار قبل و 6 ماه بعد از درمان نیز در هر دو گروه مطلوبتر شده بود.نتیجهگیری: هر دو روش Dermofat graft و تزریق چربی تأثیر نسبی در درمان اسکارهای آتروفیک داشت، اما برای نتیجهگیری مطلوب و کامل، لازم است مطالعات بیشتری در این زمینه انجام گیرد.https://jims.mui.ac.ir/article_15385_3c7211841e147dcf3639f3a1bb2e4a50.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953545120171122Comparative Trial of Intravenous Dexmedetomidine versus Midazolam Premedication on Quality of Sedation in Upper Gastrointestinal Endoscopy in Childrenبررسی مقایسهای تأثیر تجویز دکسمدتومیدین و میدازولام وریدی به عنوان Premedication برکیفیت آرامبخشی در آندوسکوپی تشخیصی دستگاه گوارش فوقانی کودکان1418142315386FAامیر شفااستادیار، گروه بیهوشی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0001-5281-3458آناهیتا هیرمنپوردانشیار، گروه بیهوشی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0003-0574-2831امید آقاداودیدانشیار، گروه بیهوشی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانآیدا قسوریاندانشجوی پزشکی، کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانJournal Article20170804Background: Upper gastrointestinal endoscopy is one of the most common outpatient diagnostic and therapeutic interventions in children. Present study aimed to compare the sedative effect of intravenous dexmedetomidine premedication versus midazolam in children undergoing upper gastrointestinal endoscopy.Methods: This was a double-blind randomized trial in which 72 patients were allocated in two groups of 36 undergoing premedication with intravenous (IV) midazolam and dexmedetomidine, respectively. Sedation scale, mean arterial pressure, heart rate, recovery time, and respiratory complications were recorded and compared.Findings: Sedation score was significantly higher with midazolam at 15 minutes following injection (P = 0.005), on admission to recovery (P < 0.001), and 30 minutes after admission to recovery (P = 0.001). Recovery time was significantly longer in midazolam premedication (P < 0.001). Respiratory complications were significantly more frequent with midazolam (P = 0.030).Conclusion: Although dexmedetomidine premedication was associated with lower mean arterial pressure and heart rate, intra-operative and recovery sedation scores were significantly higher with midazolam premedication.مقدمه: آندوسکوپی دستگاه گوارش فوقانی، یکی از اعمال شایع تشخیصی و درمانی سرپایی در کودکان محسوب میشود. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی دکسمدتومیدین به عنوان Premedication و مقایسهی آن با میدازولام بر کیفیت آرامبخشی کودکان در آندوسکوپی انجام شد.روشها: در این مطالعهی تصادفی شدهی دو سوکور، 72 بیمار به صورت تصادفی در دو گروه 36 نفره تقسیمبندی شدند. گروه اول با میدازولام وریدی و گروه دوم با دکسمدتومیدین وریدی تحت Premedication قرار گرفتند. میزان آرامبخشی، فشار متوسط شریانی، تعداد ضربان قلب، مدت زمان اقامت در ریکاوری و عوارض تنفسی در دو گروه با یکدیگر مقایسه گردید.یافتهها: میزان آرامبخشی 15 دقیقه بعد از تزریق دارو (005/0 = P)، در بدو ورود به ریکاوری (001/0 > P)، 15 دقیقه بعد از ورود به ریکاوری (001/0 > P) و 30 دقیقه بعد از ورود به ریکاوری (001/0 = P) در گروه دریافت کنندهی میدازولام به طور معنیداری یبیشتر از گروه دکسمدتومیدین بود؛ در حالی که گروه دریافت کنندهی میدازولام مدت زمان اقامت بیشتری در ریکاوری داشتند (001/0 > P). میزان عوارض تنفسی بیشتری در گروه دریافت کنندهی میدازولام مشاهده شد (03/0 = P).نتیجهگیری: اگرچه گروه دریافت کنندهی دکسمدتومیدین در مقایسه با گروه دریافت کنندهی میدازولام، حین انجام آندوسکوپی و در ریکاوری فشار متوسط شریانی و ضربان قلب پایینتری را تجربه نمودند، اما میزان آرامبخشی گروه دریافت کنندهی میدازولام حین انجام آندوسکوپی و در ریکاوری به طور معنیداری بیشتر بود.https://jims.mui.ac.ir/article_15386_c1da188dab807bba982b3d3de2799d3b.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953545120171122Molecular Typing of Methicillin-Resistant Staphylococcus Aureus Strains Isolated from Patients Admitted to Intensive Care Units of Hospitals in Tehran City, Iran, Based on agr Patternتایپینگ مولکولی سویههای Staphylococcus Aureus مقاوم به متیسیلین جدا شده از بیماران بستری در بخش مراقبتهای ویژهی بیمارستانهای شهر تهران در سال 1395 بر اساس الگوی agr1424143115387FAسارا نصیریاندانشجوی کارشناسی ارشد، گروه زیستشناسی، دانشکدهی علوم پایه، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایرانسارا سعادتمنداستادیار، گروه زیستشناسی، دانشکدهی علوم پایه، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایرانمهدی گودرزیاستادیار، گروه میکروبیولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایرانJournal Article20170822Background: Staphylococcus aureus is one of the most commonly diagnosed infections in hospitals. Increased infections caused by this bacterium and its resistance to many antibiotics is leading to increasing morbidity and mortality in the hospital setting. The aim of this study was to investigate the molecular status of methicillin-resistant Staphylococcus aureus (MRSA) isolated from patients admitted to intensive care units (ICUs) of hospitals in Tehran City, Iran.Methods: This cross-sectional study was performed by analyzing 125 MRSA strains isolated from hospitalized patients in ICUs. In vitro antibiotic susceptibility testing of isolates was assessed using Kirby-Bauer disk diffusion method. MRSA strains were genetically typed by agr typing and virulence and adhesion genes profile via conventional polymerase chain reaction (PCR) method.Findings: Of 443 clinical studied samples, 125 MRSA strains were observed. The highest resistance rates were observed for penicillin antibodies (122, 97.6%), kanamycin (105, 84.0%), and gentamicin (95, 76.0%). Frequency of pvl and tst genes was 67.2% and 20%, respectively. Type I was the most prevalent agr type (52.0%), followed by type III (34.4%), type II (9.6%), type I 5(5.3%), and type IV (4%). All the isolates carrying Panton-Valentine leukocidin (PVL)-encoding genes and high-level mupirocin-resistance (HLMUPR)-MRSA strains corresponded exclusively to agr type I.Conclusion: This study demonstrates the increased resistance of Staphylococcus aureus to different antibiotics, which is a serious warning for the treatment of Staphylococcus aureus infection in the region. Therefore, in order to avoid resistance to other antibiotics, uncontrolled and unnecessary administration of antibiotics should be avoided.مقدمه: Staphylococcus aureus، از جمله شایعترین عفونتهای بیمارستانی به شمار میرود. افزایش عفونتهای ناشی از این باکتری و مقاومت آن به بسیاری از آنتیبیوتیکها، باعث بروز مشکلات بسیاری شده است. هدف از انجام مطالعهی حاضر، بررسی مولکولی Staphylococcus aureus مقاوم به متیسیلین (Methicillin-resistant Staphylococcus aureus یا MRSA) جدا شده از بیماران بستری در Intensive care unit (ICU) بیمارستانهای شهر تهران بود.روشها: در این پژوهش، 443 نمونهی بالینی جهت جداسازی MRSA مورد بررسی قرار گرفت و 125 نمونه وارد مطالعه شد. پس از جداسازی MRSA، مقاومت آنتیبیوتیکی ایزولههای جداسازی شده به روش انتشار دیسک در آگار (Disk diffusion) بررسی گردید. در ادامه، تمامی سویههای MRSA از نظر وجود ژنهای کد کنندهی توکسین Panton-Valentine leukocidin (PVL) و Toxic shock syndrome toxin (TSST) با استفاده از تکنیک Polymerase chain reaction (PCR) مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت، تایپینگ agr با استفاده از تکنیک Multiplex PCR تعیین شد.یافتهها: بیشترین میزان مقاومت نسبت به آنتیبیوتیکهای پنیسیلین (122 مورد، 6/97 درصد)، کانامایسین (105 مورد، 0/84 درصد) و جنتامایسین (95 مورد، 0/76 درصد) بود. در میان 125 گونهی MRSA، شایعترین ژن به tst (84 مورد، 0/67 درصد) و سپس ژن pvl (25 مورد، 0/20 درصد) اختصاص یافت. شایعترین نوع agr نیز به تایپ I با فراوانی 0/52 درصد، تایپ III با فراوانی4/34 درصد، تایپ II با فراوانی 6/9 درصد و تایپ IV با فراوانی 0/4 درصد تعلق داشت.نتیجهگیری: نتایج حاکی از افزایش قابل توجه مقاومت Staphylococcus aureus نسبت به آنتیبیوتیکهای مختلف بود که هشداری جدی جهت درمان عفونتهای ناشی از Staphylococcus aureus میباشد. بنابراین، سیاست مصرف این آنتیبیوتیکها باید مورد بازبینی قرار گیرد. همچنین، الگوی تولید توکسین و مقاومت آنتیبیوتیکی در بین سویههای با agr تایپ مختلف، متفاوت بود و پیشنهاد میشود که خصوصیات مولکولی سویهها به صورت دورهای مورد بررسی قرار گیرد.https://jims.mui.ac.ir/article_15387_36d9c9ee4b2dd84b6ea10a249ee68fee.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953545120171122The Effects of Succinylcholine and Remifentanil on Intubating Conditions in Elective Cesarean Sectionاثر دو داروی ساکسینیلکولین و رمیفنتانیل بر کیفیت اینتوباسیون هنگام القای بیهوشی در سزارین انتخابی1432143715388FAحامد عبدالهیدستیار فوق تخصصی مراقبتهای ویژه، گروه بیهوشی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایرانکورش تیرگر فاخراستادیار، گروه بیهوشی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی زاهدان، زاهدان، ایرانمهناز اسکندریمتخصص بیهوشی، گروه بیهوشی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی بقیهاله، تهران، ایرانسمیه مهرپوردستیار فوق تخصصی مراقبتهای ویژه، گروه بیهوشی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایرانناهید اسکندریدانشیار، گروه ایمنیشناسی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانراضیه عرفانیدستیار، گروه بیهوشی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایرانمحمد مهدی آقایی اصفهانیدستیار، گروه بیهوشی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایرانJournal Article20170823Background: Succinylcholine is the most common muscle relaxant but its side effects resulted in researches for a drug as alternative. The aim of present study was to compare the effects of succinylcholine and remifentanil on intubating conditions in elective cesarean section.Methods: Patients undergoing elective cesarean (n = 200) were enrolled in a double-blinded clinical trial study in Ali Ibne Abitaleb hospital, Zahedan, Iran. Patients were divided in 2 groups of control, received succinylcholine (1.5 mg/kg), and case, received remifentanil (1 µg/kg). Statistical analysis was performed using Fischer’s exact and chi-square tests via SPSS software at the significant level of P < 0.050.Findings: In the succinylcholine group, 92 patients (92%) and in the rhymifentanil group, 76 patients (76%) had good intubation (P < 0.050). Apgar score of 1st minute was less than 7 in 2 (2%) and 14 (14%) newborns in succinylcholine and rhymifentanil groups, respectively (P < 0.050). In case group, Apgar score of 5th minute was seen in 6 newborns (6%), while there was not any case in control group.Conclusion: Our results suggest that with respect to the effect of remifentanil on Apgar, it could be used only in contraindications of succinylcholine in suitable conditions of monitoring and effective resuscitation of neonates.مقدمه: شایعترین دارویی که همراه با یک هوشبر به عنوان تسهیل کنندهی شرایط اینتوباسیون در القای بیهوشی با روش توالی سریع استفاده میشود، ساکسینیلکولین میباشد. عوارض جانبی این دارو، باعث شده است تحقیقات فراوانی برای یافتن داروی جایگزین انجام شود. این مطالعه، به منظور مقایسهی دو داروی ساکسینیلکولین و رمیفنتانیل بر کیفیت اینتوباسیون در زنان باردار کاندیدای سزارین انتخابی انجام شد.روشها: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی دو سو کور بر روی 200 زن باردار کاندیدای سزارین انتخابی انجام شد. بیماران به طور تصادفی به دو گروه با 100 بیمار تقسیم شدند. گروه مورد 1 میکروگرم/کیلوگرم رمیفنتانیل و گروه شاهد 5/1 میلیگرم/کیلوگرم ساکسینیلکولین جهت تسهیل اینتوباسیون پس از اینداکشن دریافت کردند.یافتهها: در گروه ساکسینیلکولین، 92 نفر (92 درصد) اینتوباسیون خوب داشتند. در گروه رمیفنتانیل 76 نفر (76 درصد) شرایط اینتوباسیون خوب را دارا بودند (050/0 > P). در گروه ساکسینیلکولین، Apgar دقیقهی 1 زیر 7 در 2 نفر (2 درصد) و در گروه مورد در 14 نفر (14 درصد) دیده شد (050/0 > P). در گروه شاهد، Apgar دقیقهی 5 زیر 7 در هیچ کدام از نوزادان دیده نشد، اما در 6 نوزاد (6 درصد) گروه مورد دیده شد.نتیجهگیری: با توجه به اثرات جانبی احتمالی رمیفنتانیل بر Apgar نوزادان، میبایست از آن فقط در موارد منع مصرف ساکسینیلکولین به شرط فراهم بودن امکانات برای احیای نوزادان به صورت ایمن استفاده کرد.https://jims.mui.ac.ir/article_15388_a0cdbb6e626f6141fc2d2fbed158c193.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953545120171122Evaluation of Platelet Elevation after Injection in Patients Over 40 Years of Age Admitted Hospital; A Retrospective Studyبررسی میزان افزایش پلاکت بعد از تزریق آن در افراد بالای 40 سال بستری شده در بیمارستان؛ یک مطالعهی گذشتهنگر1438144315389FAبابک علیکیاییدانشیار، گروه بیهوشی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانسیدتقی هاشمیاستادیار، گروه بیهوشی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانفاطمه منطقیدانشجوی پزشکی، کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانJournal Article20170904Background: Hemostasis is a hemodynamic process in which the platelet and vessel wall play a major role. Platelet therapy is a standard care for patients with thrombocytopenia. However, some studies reported a progressive decline in platelet elevation after 1, 18, and 24 hours.Methods: In this retrospective study, 35 cases of patients over 40 years of age undergoing platelet injections were enrolled. Blood platelet levels were measured before and after platelet transfusion, and platelet elevation levels were determined according to patients' demographic and clinical variables.Findings: The average platelet count after platelet injection was significantly higher than the mean before it (P < 0.001). Factors such as gender, splenomegaly, fever, and heparin had significant effect on the changes in platelet count (P < 0.050); but the bleeding factor has no significant effect on it.Conclusion: The incidence of thrombocytopenia and death in patients admitted to intensive care unit is high and should be worrying. Our results indicate that platelet injection is effective in patients requiring it, and may increase platelet levels in these patients after injection. In addition, several factors, such as sex, splenomegaly, fever, and heparin affect platelet levels after injection.مقدمه: هموستاز، روند همودینامیکی است که پلاکت و جدار عروق در آن نقش اصلی را ایفا میکنند. درمان با تزریق پلاکت، یک مراقبت استاندارد برای بیماران ترومبوسیتوپنیک محسوب میشود. اگر چه برخی مطالعات، کاهش پیشرونده در میزان افزایش بعد از تزریق پلاکت را طی 1، 18 و 24 ساعت گزارش کردهاند.روشها: در این مطالعهی گذشتهنگر، از پروندهی 35 بیمار بستری بالای 40 سال که در سالهای 94-1392 در بیمارستان الزهرای (س) اصفهان تحت تزریق پلاکت قرار گرفته بودند، استفاده شد. سطح پلاکت خون این بیماران در قبل و بعد از تزریق پلاکت اندازهگیری گردید و ارتباط میزان افزایش سطح پلاکت با متغیرهای دموگرافیک و بالینی بیماران تعیین و مقایسه گردید.یافتهها: میانگین تعداد پلاکت خون بعد از تزریق پلاکت به طور معنیداری بیشتر از میانگین آن قبل از تزریق پلاکت بود (001/0 = P). عوامل جنسیت، اسپلنومگالی، تب و هپارین تأثیر معنیداری در تغییر تعداد پلاکت خون داشتند (050/0 > P)، اما عامل خونریزی، تأثیر قابل ملاحظهای در این مورد نداشت.نتیجهگیری: میزان بروز ترومبوسیتوپنی و مرگ در بیماران بستری در بخش مراقبتهای ویژه بالا میباشد و جای نگرانی دارد. نتایج این مطالعه نشان میدهد که تزریق پلاکت در بیماران نیازمند به آن مؤثر است و باعث افزایش سطح پلاکت در این بیماران بعد از تزریق میشود. همچنین، عوامل متعددی مانند جنسیت، اسپلنومگالی، تب و هپارین بر میزان افزایش سطح پلاکت بعد از تزریق تأثیر میگذارد.https://jims.mui.ac.ir/article_15389_e606d4b5d6770f37a4c0782997ad828b.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953545120171122Frequency of AmpC Beta-Lactamase Genes in Escherichia Coli Genera of Urinary Tract Infection Isolated from Patients Admitted to Internal Wards of Yazd Hospitals, Iranبررسی فراوانی ژنهای بتالاکتامازی AmpC در جدایههای Escherichia Coli مولد عفونت ادراری جدا شده از بیماران بستری در بخش داخلی بیمارستانهای شهر یزد در سال 13941444145115390FAعلی منصوریدانشجوی کارشناسی ارشد، گروه میکروبشناسی، پردیس بین الملل، دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی، یزد، ایراناکرم آستانیاستادیار، گروه میکروبشناسی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی، یزد، ایران0000-0002-6915-1320هنگامه زندیاستادیار، مرکز تحقیقات سلامت و ایمنی غذا و گروه میکروبشناسی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی، یزد، ایرانسحرسادات عمادیگروه میکروبشناسی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی، یزد، ایرانعلیرضا ترکیدانشجوی دکتری تخصصی، گروه میکروبشناسی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایرانمحمود وکیلیاستادیار، گروه پزشکی اجتماعی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی، یزد، ایران0000-0002-0113-7100Journal Article20171003Background: Nowadays, beta-lactams are the most common antimicrobial agents used for treatment of bacterial infections. On the other hand, the production of beta-lactamase enzymes including AmpC is one of the reasons for bacterial resistance to antibiotics. The aim of this study was to determine the frequency of AmpC-type beta-lactamase genes in Escherichia coli isolated from patients with urinary tract infections.Methods: In this cross-sectional study, 75 isolates of Escherichia coli were collected from the urine specimen of patients with urinary tract infections admitted to internal wards of Yazd hospitals, Iran. After culturing of specimens and isolation, identification of isolates was performed using biochemical tests and polymerase chain reaction (PCR) method. Disk diffusion method according to protocols of Clinical and Laboratory Standards Institute (CLSI-2016) was used for the susceptibility testing of isolates. AmpC genes were detected using PCR method and specific primers. The data were analyzed via SPSS software.Findings: The highest and the lowest antibiotic resistance were observed for amoxicillin and imipenem, respectively. Out of 75 isolates, 19 isolates (25.3%) produced AmpC genes. blaCITM and blaDHAM genes were present in 13 (17.4%) and 2 (7.2%) Escherichia coli isolates, respectively. The blaFOXM gene was not detected in any of the isolates.Conclusion: Our results indicate that AmpC genes are present in beta-lactamase-producing specimens, which is a serious threat for prescribing third-generation cephalosporins. In order to prevent the spread of these resistance, molecular methods-based studies should be performed to identify routine beta-lactamases such as AmpC.مقدمه: بتالاکتامها، امروزه از رایجترین آنتیبیوتیکها در درمان عفونتهای باکتریایی به شمار میآیند. از طرف دیگر، تولید آنزیمهای بتالاکتاماز از جمله انواع AmpC، یکی از دلایل بروز مقاومت Escherichia coli نسبت به بتالاکتامها میباشد. هدف از انجام این مطالعه، بررسی فراوانی ژنهای تولید کنندهی بتالاکتامازهای نوع AmpC در جدایههای Escherichia coli مولد عفونت ادراری در بخش داخلی بیمارستانهای شهر یزد بود.روشها: در این مطالعهی توصیفی- مقطعی، تعداد 75 جدایهی Escherichia coli از نمونهی ادرار بیماران دارای عفونت ادراری بستری در بخش داخلی بیمارستانهای شهر یزد جمعآوری گردید. پس از کشت نمونه و تعیین هویت جدایهها با استفاده از آزمایشهای بیوشیمیایی و مولکولی، سنجش حساسیت آنتیبیوتیکی جدایهها با روش انتشار دیسک Kirby-Bauer طبق استاندارد Clinical and Laboratory Standards Institute 2016 (CLSI 2016) انجام شد. فراوانی ژنهای AmpC توسط آزمون Polymerase chain reaction (PCR) با استفاده از پرایمرهای اختصاصی انجام و دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS تجزیه و تحلیل شد.یافتهها: در این مطالعه، بیشترین و کمترین مقاومت آنتیبیوتیکی به ترتیب نسبت به آموکسیسیلین و ایمیپنم مشاهده شد. از 75 جدایهی مورد بررسی، تعداد 19 جدایه (3/25 درصد) تولید کنندهی ژنهای AmpC بودند و 13 جدایه (4/17 درصد) دارای ژن blaCITM و 2 جدایه (7/2 درصد) دارای ژن blaDHAM بودند. ژن blaFOXM در هیچ یک از جدایهها یافت نشد.نتیجهگیری: نتایج به دست آمده نشان از وجود ژنهای AmpC در نمونههای مولد بتالاکتاماز دارد که این امر، تهدیدی جدی در مصرف سفالوسپورینهای نسل سوم به شمار میآید. به منظور جلوگیری از شیوع این مقاومتها، باید مطالعات مبتنی بر روشهای مولکولی جهت شناسایی رایج بتالاکتامازهایی مانند AmpC انجام شود.https://jims.mui.ac.ir/article_15390_1e0249a3783e38a2dcababd3155571af.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953545120171122The Interaction of Insulin-Like Growth Factor Binding Protein 3 (IGFBP-3) in Insulin-Like Growth Factor (IGF)-Independent Systemبررسی برهمکنش پروتئین متصل شونده به عامل رشد شبه انسولینی نوع 3 در سیستم غیر وابسته به عامل رشد شبه انسولینی1452146115391FAامیر انصاریدانشجوی کارشناسی ارشد، گروه بیوشیمی بالینی، دانشکدهی داروسازی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانعلی قیصرزادهدانشجوی دکتری تخصصی، گروه بیوشیمی بالینی، دانشکدهی داروسازی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانمحمدرضا مفیددانشیار، گروه بیوشیمی بالینی، دانشکدهی داروسازی و مرکز تحقیقات بیوانفورماتیک، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0002-0347-8152Journal Article20170925Insulin-like growth factor-binding protein 3 (IGFBP-3) is the most abundant IGFBP in circulation, interacts with high affinity to IGFs altering their function. Emerging evidence has indicated that IGFBP3 mostly involved in human disease such as diabetes, Alzheimer's disease, and cancer. It has been determined that IGFBP3 expression is decreased in various cancer cell lines by promoter methylation and proteases digestion. Therefore, bioavailable form of IGF-I increases in circulation promoting the tumorigenesis and progression of cancer. IGFBP3 function in cancer suppressing can be divided in two ways: IGF-dependent, and IGF-independent action. Recently it has been shown that IGFBP3 has vital roles independent of IGFs. Despite decades of unremitting research, this function of IGFBP-3 has not been clarified. However, it has been suggested that IGFBP3 independently can bind to its receptors in the nucleus including retinoid receptors (RXRs) peroxisome proliferator activated receptors (PPARγ), Nur77 vitamin D response (VDR), and/or cell surface receptors such as transmembrane protein 219 (TMEM219), low-density lipoprotein receptor-related protein 1 (LRP-1), and epidermal growth factor receptor (EGFR) inducing apoptosis. In this review, we described further mechanisms of IGF-independent action of IGFBP3.پروتئین متصل شونده به عامل رشد شبه انسولینی نوع 3 (Insulin-like growth factor binding protein 3 یا IGFBP3) فراوانترین نوع از خانوادهی IGFBPs است که با تمایل بالایی به عوامل رشد شبه انسولینی متصل میشود و عملکرد آنها را تحت تأثیر قرار میدهد. تحقیقات نشان میدهد IGFBP3 در بسیاری از بیماریها همچون دیابت، بیماری آلزایمر و سرطان دخالت دارد؛ به طوریکه در بسیاری از بیماریها در اثر عواملی نظیر پروتئولیز و یا هایپرمتیلاسیون، پروموتر (Promoter) آن کاهش مییابد. در نتیجه، با آزاد شدن عامل رشد شبه انسولینی-1 و در دسترس قرار گرفتن آن، سبب پیشرفت تومورزایی و سرطان میگردد. اثر سرکوبکنندگی IGFBP3 بر روی سرطان به دو روش فعالیت وابسته به و غیر وابسته به عامل رشد شبه انسولینی اعمال میشود. به تازگی، نقش حیاتی عملکرد IGFBP3 مستقل از عامل رشد شبه انسولینی مورد توجه قرار گرفته است. با وجود تحقیقات گسترده در این زمینه، هنوز نقش این مسیر به طور کامل مشخص نیست. اگر چه گمان میرود که IGFBP3 به صورت مستقل با توانایی اتصال به گیرندههای هستهای همچون گیرندههای رتینوئیدی X، گیرندهی فعال کنندهی رشد پروکسیزومی γ، Nur77، گیرندهی ویتامین D و یا گیرندههای سطح سلولی همچون Transmembrane protein 219 (TMEM219)، پروتئین مربوط به لیپوپروتئین با چگالی پایین نوع 1 و گیرندهی عامل رشد اپیدرمی سبب القای آپوپتوز میشود.https://jims.mui.ac.ir/article_15391_4700ba2054f4f7e6c5608be0f31c36f3.pdf