دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953648920180923Indexایندکس1562410.22122/jims.v36i489.11612FAایندکس مجله0000-0003-0874-1906Journal Article20190424Click to download the index of this issue.لطفا برای دانلود ایندکس این شماره کلیک نمایید.https://jims.mui.ac.ir/article_15624_54ba1eafae607bc6afae25f9a457a817.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953648920180923The Effect of Time of Day on Ischemic Response, and Exercise Test Indexes in Persons with Symptoms of Chronic Stable Anginaتأثیر زمان روز بر پاسخ ایسکمی و شاخصهای تست ورزش در افراد با علایم آنژین صدری پایدار8388441562510.22122/jims.v36i489.10331FAمریم مهرابیدانشجوی دکتری، گروه علوم زیستی در ورزش، دانشکدهی علوم ورزشی وسلامتی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران0000-0002-0952-8229خسرو ابراهیماستاد، گروه علوم زیستی در ورزش، دانشکدهی علوم ورزشی و سلامتی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانحسن رجبیمقدماستادیار ، گروه قلب، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی کاشان، کاشان، ایران0000-0003-2252-6794سجاد احمدیزاددانشیار، گروه علوم زیستی در ورزش، دانشکدهی علوم ورزشی و سلامتی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانJournal Article20180622Background: The aim of the present study was to investigate the effect of time of day on ischemic response, and exercise test indexes in persons with symptoms of chronic stable angina.Methods: We selected 24 volunteers with symptoms of chronic stable angina aged 45 to 65 years with average age of 55.4 ± 6.2. All the participants performed exercise test with treadmill (Bruce protocol) at two times, morning (8-10 am) and evening (3-5 pm) with interval of 96 hours. Considering individual ischemic responses (rate of ST segment depression during recovery and testing, starting stage of changes, and the number of leads with ST segment depression), the risk of developing coronary artery disease (CAD) was graded as negative, and low-risk and high-risk positive, and eventually the risk of CAD development and change of exercise test indexes [metabolic equivalents (METs), heart rate, blood pressure, rate-pressure product (RPP), time, distance, and rate of perceived exertion] were compared between morning and evening exercise tests.Findings: The subjects developed more intense ischemic response in the evening exercise test (rise of ST segment depression, the start of ST segment depression at earlier stage, and increasing number of leads) (P < 0.5). But exercise test indexes did not show any significant change between morning and evening exercise test (P > 0.5).Conclusion: Ischemia response is considered as the most important achievement of exercise test, subject to the time of exercise test, but it is not clear enough that which test (morning or evening) is well indicative of coronary artery stenosis, so it needs to be investigated further.مقدمه: هدف از انجام این تحقیق، بررسی تأثیر زمان روز بر پاسخ ایسکمی و شاخصهای تست ورزش در افراد با علایم آنژین صدری پایدار بود.روشها: تعداد 24 داوطلب با علایم آنژین صدری پایدار و میانگین سن 2/6 ± 4/55 سال (محدودهی 65-45 سال) انتخاب و به صورت متقاطع در دو نوبت صبح (ساعت 10-8) و عصر (ساعت 5-3) با فاصلهی زمانی حداقل 96 ساعت، تست ورزش را بر اساس شیوهنامهی Bruce انجام دادند. با توجه به پاسخهای ایسکمی افراد (میزان افتادگی قطعهی ST در زمان فعالیت و ریکاوری، مرحلهی شروع تغییرات و تعداد لیدهای نشان دهندهی تغییرات) میزان خطر ابتلا به Coronary artery disease (CAD) آزمودنیها به صورت منفی، مثبت با خطر پایین و مثبت با خطر زیاد درجهبندی شد و در نهایت، میزان خطر ابتلا به CAD و شاخصهای تست ورزش (Metabolic equivalents یا METs، ضربان قلب، فشار خون، Rate-pressure product (RPP)، مدت زمان تست، مسافت طی شده و میزان درک خستگی) در صبح و عصر با هم مقایسه شدند.یافتهها: آزمودنیها در تست ورزش عصر پاسخ ایسکمی شدیدتر (افزایش افتادگی قطعهی ST، شروع افتادگی قطعهی ST در مراحل زودتر و افزایش تعداد لیدهای نشان دهندهی تغییرات)، در نتیجهی افزایش احتمال ابتلا به CAD را نشان دادند (050/0 > P)، اما شاخصهای تست ورزش صبح و عصر تفاوت معنیداری نداشتند (05/0 < P).نتیجهگیری: پاسخ ایسکمی آزمودنیها، به عنوان مهمترین دستاورد تست ورزش تحت تأثیر زمان انجام تست ورزش میباشد، اما مشخص نیست کدام تست ورزش (صبح یا عصر) پیشگویی کنندهی بهتری جهت تشخیص تنگی عروق کرونری میباشد و نیاز به بررسی بیشتری دارد.https://jims.mui.ac.ir/article_15625_0299b49bf2faf0b520f8816030979adc.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953648920180923The Effect of Eight Weeks of Endurance and Resistance Training on Apoptotic Indexes in Young Menتأثیر هشت هفته تمرین مقاومتی و استقامتی بر شاخصهای آپوپتوزی مردان جوان8458521562610.22122/jims.v36i489.10268FAفهیمه مرادیانگروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکدهی علوم ورزشی، دانشگاه الزاهرا (س)، تهران، ایران0000-0002-4713-7018پروانه نظرعلیدانشیار، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکدهی علوم ورزشی، دانشگاه الزاهرا (س)، تهران، ایرانرستم علیزادهاستادیار، گروه علوم ورزشی، دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه ایلام، ایلام، ایران0000-0002-0251-1969Journal Article20180611Background: Apoptosis has recently sparked interest among sport science researchers; since they have found out, both necrosis and apoptosis tend to occur during training. The present research was, therefore, designed to investigate and compare the possible adaptation of the apoptotic process following eight weeks of endurance and resistance training.Methods: Twenty-one dormitory boy students were randomly assigned to three groups of endurance, resistance, or control. The training was performed for eight weeks, three sessions per week. Blood samples were taken before and after the training, and BC12 and BAX indexes were measured using the enzyme-linked immunosorbent assay (ELISA) method. The data were analyzed using a one-way ANOVA, with the significance level of P < 0.050.Findings: There was a significant difference in BC12 changes between the three groups (P = 0.002), as well as between the endurance with control (P = 0.002) and resistance with endurance (P = 0.014) groups. But there was no significant difference between the resistance and control groups (P = 0.770). No significant differences were observed in BAX (P = 0.216) and the BCL2/BAX ratio (P = 0.092) between the groups.Conclusion: The present study showed that eight weeks of training, irrespective of training type, could result in positive effects on the apoptotic factors. Training type is also considered as effective in the scale and type of changes. Therefore, it seems that, with respect to the apoptotic process in the body, regular exercise with normal intensity could take on a greater importance than the type of training.مقدمه: آپوپتوزیس (Apoptosis)، فرایندگی است که به تازگی مورد توجه محققان علوم ورزشی نیز قرار گرفته است؛ چرا که مشاهده شده است که در زمان ورزش، علاوه بر نکروز، آپوپتوز نیز رخ میدهد. از این رو، تحقیق حاضر طراحی شد تا سازگاری احتمالی فرایند آپوپتوز را بعد از هشت هفته تمرین مقاومتی و استقامتی بررسی و مقایسه کند.روشها: تعداد 21 دانشجوی خوابگاهی پسر به طور تصادفی در سه گروه تمرین استقامتی، مقاومتی و شاهد تقسیم شدند. تمرینات به مدت هشت هفته و با توالی سه جلسه در هفته اجرا شد. قبل و بعد از دورهی تمرینی، نمونهی خونی گرفته شد و مقادیر BCI2 و BAX با روش Enzyme-linked immunosorbent assay (ELISA) اندازهگیری شد. دادهها با استفاده از آزمون آماری One-way ANOVA در سطح معنیداری 05/0 > P تجزیه و تحلیل شدند.یافتهها: تفاوت معنیدار در تغییرات عامل BCI2 بین سه گروه (002/0 = P) وجود داشت؛ به نحوی که بین گروه استقامتی با گروه شاهد (002/0 = P) و گروه استقامتی با گروه مقاومتی (014/0 = P) تفاوت معنیداری وجود داشت، اما بین گروه مقاومتی با گروه شاهد (770/0 = P) تفاوت معنیداری وجود نداشت، اما برای BAX (216/0 = P) و نسبت BCL-2/BAX (092/0 = P) تفاوت معنیداری مشاهده نشد.نتیجهگیری: تحقیق حاضر نشان داد که هشت هفته تمرین ورزشی صرف نظر از نوع آن، باعث ایجاد تأثیرات مثبت در عوامل آپوپتوزی میگردد. نوع تمرین نیز در میزان و نوع تغییرات مؤثر میباشد. از این رو، به نظر میرسد داشتن تمرین ورزشی منظم با شدت متوسط مهمتر از نوع آن در ارتباط با سیستم آپوپتوزی در بدن باشد.https://jims.mui.ac.ir/article_15626_c7bfb9ba221999697f1101549e5b44d5.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953648920180923Factors Affecting Management Delay in Breast Cancer among the Patients Referred to Omid and Alzahra Hospitals in Isfahan, Iran, during 2016-2017بررسی عوامل مرتبط با تأخیر در مراقبت بیماران مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به بیمارستانهای سیدالشهدا (ع) و الزهرای (س) اصفهان در سال 13958538581562710.22122/jims.v36i489.10326FAعلیرضا صادقی گزنیاستادیار، گروه هماتولوژی و انکولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0002-0047-7533علی زنگوئیدانشجوی پزشکی، کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانپردیس نعمتاللهیاستادیار، گروه پاتولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانJournal Article20180621Background: Most patients with breast cancer refer to their doctor when their disease is in the advanced stage. Considering the lack of study on the causes associated with delay in management of patients in Isfahan, Iran, this study aimed to examine factors related to the delay in the care of patients with breast cancer.Methods: In this cross-sectional study, 70 patients with breast cancer who referred to Omid and Alzahra hospitals in Isfahan were interviewed. Then, based on the researcher-made questionnaire which included demographic information, patient delay factors, delay factors of health and treatment system, referring and treatment times, and information on the condition of cancer, the factors associated with the delay in patient care were assessed.Findings: The mean time was 4.67 ± 1.57 months from symptoms appearance to the referral to physician, and 7.21 ± 2.89 months from the presence of symptoms to the diagnosis. The mean score of the patient delay was also relatively high.Conclusion: Due to the fact that the most prevalent reason for management delay in patients with breast cancer is patient delay in going to a physician to perform diagnostic procedures, appropriate control and symptom trainingمقدمه: اغلب بیماران مبتلا به سرطان پستان، موقعی به پزشک مراجعه میکنند که سرطان آنها در مرحلهی پیشرفته قرار دارد. با توجه به این که مطالعهای در اصفهان به بررسی علل مرتبط با تأخیر بیماران به پزشک انجام نشده بود، این مطالعه با هدف بررسی عوامل مرتبط با تأخیر در مراقبت بیماران مبتلا به سرطان پستان انجام گرفت.روشها: در این مطالعهی مقطعی، 70 بیمار با سرطان پستان که به درمانگاه بیمارستانهای سیدالشهدا (ع) و الزهرا (س) مراجعه کرده بودند، با توجه به شرایط مطالعه، وارد شدند. سپس، با توجه به پرسشنامهی ساخته شده که شامل اطلاعات دموگرافیک، عوامل تأخیر بیمار، عوامل تأخیر سیستم بهداشتی و درمانی، بازههای زمانی مراجعه و درمان و اطلاعات مربوط به وضعیت سرطان بود، عوامل مرتبط با تأخیر در مراقبت بیماران مورد ارزیابی و بررسی قرار گرفت.یافتهها: میانگین زمان از ظهور علایم تا مراجعه به پزشک، 57/1 ± 67/4 ماه و از ظهور علایم تا تشخیص بیماری، 89/2 ± 21/7 ماه بود. همچنین، میانگین نمرهی تأخیر بیماران به نسبت بالا بود.نتیجهگیری: با توجه به این که بیشترین علت تأخیر در مراجعه به پزشک و انجام اقدامات تشخیصی به خاطر مراجعهی با تأخیر بیماران به پزشک است، کنترل مناسب و آموزش علایم به بیماران و به دنبال آن، بهبود سیستم بهداشتی به منظور کاهش تأخیر در تشخیص بیماری باید انجام شود.https://jims.mui.ac.ir/article_15627_2c6dc13bfa05863cf1a1d4137c7fcab6.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953648920180923Assessment of Psoriasis Incidence in Patients with Active Systemic Lupus Erythematosusبررسی بروز Psoriasis در بیماران مبتلا به لوپوس اریتماتوی سیستمیک فعال8598641562810.22122/jims.v36i489.10329FAعلی صفائیدانشجوی پزشکی، کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0001-8718-6650منصور کریمیفردانشیار، گروه داخلی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0001-5946-8140حمیدرضا موسویفوق تخصص روماتولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانبهزاد بافندهمتخصص پوست، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانJournal Article20180622Background: Coincidence of systemic lupus erythematosus (SLE) and psoriasis is rare, but by consideration of skin involvement in both diseases and exacerbation of psoriasis with routine anti-malaria remedies used for lupus, assessment of coincidence of two diseases is important. In the current study, coincidence of psoriasis in cases with active SLE was assessed.Methods: This was a cross-sectional study on 148 cases with active SLE performed during the years 2015-17. Lupus activity was assessed based on Systemic Lupus Erythematosus Disease Activity Index-2K (SLEDAI-2K). Then, psoriasis was evaluated in patients. Demographics of patients were recorded as well.Findings: Mean score of SLEDAI-2K was 19.77 ± 14.10. Duration of SLE and score of SLEDAI-2K had significant association (P = 0.001, r = 0.294). Gender distribution in psoriasis was significant (P = 0.019). There was no association between psoriasis and patients' age (P = 0.08), duration of SLE (P = 0.316), and SLEDAI-2K score (P = 0.295).Conclusion: Mean age of patients, duration of SLE, and mean score of lupus activity were not in association with coincidence of psoriasis and SLE, but gender distribution of psoriasis among patients with active SLE was probably more among men.مقدمه: بروز همزمان لوپوس اریتماتوی سیستمیک (Systemic lupus erythematosus یا SLE) فعال و Psoriasis نادر است، اما با توجه به درگیری پوستی شایع در هر دو و تشدید Psoriasis با درمانهای ضد مالاریا جهت SLE، بررسی بروز همزمان دو بیماری اهمیت دارد. مطالعهی حاضر، با هدف بررسی بروز Psoriasis در جمعیت افراد با SLE فعال انجام شد.روشها: مطالعهی حاضر از نوع مقطعی بود که بر روی 148 نفر از بیماران مبتلا به SLE فعال، در سالهای 96-1394 انجام گرفت. فعالیت SLE در بیماران طبق سیستم امتیازدهی Systemic lupus erythematosus disease activity index-2K (SLEDAI-2K) بررسی شد و سپس، بروز Psoriasis در بیماران بررسی گردید. اطلاعات دموگرافیک بیماران نیز در چک لیست مربوط ثبت شد.یافتهها: میانگین امتیاز SLEDAI-2K در بیماران مورد ارزیابی 77/19 ± 10/14 بود. مدت زمان ابتلا به SLE با امتیاز SLEDAI-2K ارتباط معنیداری داشت (294/0 = r، 001/0 = P). بیماری Psoriasis از نظر توزیع جنسیتی تفاوت معنیداری داشت (019/0 = P). بین سن بیماران (080/0 = P)، مدت زمان ابتلا به SLE (316/0 = P) و میانگین نمرهی SLEDAI-2K (295/0 = P) با ابتلای همزمان به Psoriasis ارتباط معنیداری وجود نداشت.نتیجهگیری: میانگین سنی بیماران، مدت زمان SLE و میانگین امتیاز فعالیت آن ارتباطی با ابتلای همزمان به Psoriasis نداشتند، اما توزیع جنسیتی Psoriasis در بیماران با SLE فعال، به طور احتمالی در مردان بیشتر است.https://jims.mui.ac.ir/article_15628_89d31994ca46f47ecc82efe247aa0543.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953648920180923Preventive Effect of Different Doses of Tramadol on Postoperative Shivering during and after Lower Limb Orthopedic Surgery under Spinal Anesthesia as Compared to Control Groupبررسی تأثیر پیشگیرانهی دزهای متفاوت ترامادول تزریقی بر لرز حین و بعد از عمل جراحی ارتوپدی اندام تحتانی تحت بیحسی نخاعی در مقایسه با گروه شاهد8658711562910.22122/jims.v36i489.9908FAعظیم هنرمنداستاد، مرکز تحقیقات بیهوشی و مراقبتهای ویژه، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0002-2373-9241محمدرضا صفویاستاد، مرکز تحقیقات بیهوشی و مراقبتهای ویژه، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانa:2:{s:5:"en_US";s:0:"";s:5:"fa_IR";s:0:"";}ساناز زارعدانشجوی پزشکی، کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانJournal Article20180411Background: Postoperative shivering is a common complication of surgical procedures under spinal anesthesia. The aim of this study was to determine the preventive effect of different doses of tramadol injection on shivering during and after lumbar orthopedic surgery under spinal anesthesia as compared to control group.Methods: In a clinical trial study, 128 patients underwent lower limb orthopedic surgery in 4 groups of 32 patients received 0.5, 0.75, and 1 mg/kg, tramadol and normal saline with equal volume, 5 minutes before spinal anesthesia. The incidence of postoperative shivering was compared in four groups.Findings: A total of 11 patients suffered from postoperative shivering, 1 (6.2%), 2 (1/5), and 1 (2.6%) received tramadol 0.5, 0.75, and 1 mg/kg, respectively, and 7 (17.9%) were of the control group. The incidence of shivering in the control group was significantly higher than other groups (P = 0.021).Conclusion: In this study, all three doses of 0.5, 0.75, and 1 mg/kg of tramadol were effective in preventing postoperative shivering, but the dose of 1 mg/kg was more effective. Therefore, a dose of 1 mg/kg tramadol seems to be a more appropriate dose for controlling postoperative shivering.مقدمه: لرز بعد از عمل، یک عارضهی شایع در اعمال جراحی تحت بیحسی نخاعی میباشد. این مطالعه، با هدف تعیین تأثیر پیشگیرانهی دزهای متفاوت ترامادول تزریقی بر لرز حین و بعد از عمل جراحی ارتوپدی اندام تحتانی تحت بیحسی نخاعی در مقایسه با گروه شاهد انجام شد.روشها: در یک مطالعهی کارآزمایی بالینی، 128 بیمار تحت اعمال جراحی ارتوپدی اندام تحتانی در 4 گروه 32 نفره توزیع شدند. در گروههای مداخله، به ترتیب 5/0، 75/0و 1 میلیگرم/کیلوگرم ترامادول در 5 دقیقه قبل از بیحسی نخاعی تزریق شد و در گروه شاهد، نرمالسالین با حجم مساوی تزریق گردید و بروز لرز بعد از عمل در 4 گروه مقایسه شد.یافتهها: بررسی بروز لرز بعد از عمل در 4 گروه مورد مطالعه نشان داد که در مجموع، 11 نفر دچار لرز بعد از عمل شدند که به ترتیب 1 نفر (6/2 درصد)، 2 نفر و 1 نفر (6/2 درصد) از گروههای دریافتکنندهی 5/0، 75/0و 1 میلیگرم/کیلوگرم ترامادول و 7 نفر (9/17 درصد) از گروه شاهد بودند و بروز لرز در گروه شاهد به طور معنیداری بیشتر بود (021/0 = P).نتیجهگیری: در این مطالعه، هر سه دز 5/0، 75/0و 1 میلیگرم/کیلوگرم ترامادول در مقایسه با گروه شاهد در پیشگیری از لرز بعد از عمل مؤثر هستند، اما دز 1 میلیگرم/کیلوگرم ترامادول، تأثیر بیشتری بر کاهش شدت لرز بعد از عمل دارد. از این رو، به نظر میرسد دز 1 میلیگرم/کیلوگرم، دز مناسبتری برای کنترل لرز بعد از عمل باشد.https://jims.mui.ac.ir/article_15629_5103e3c8ecaf3d207f0a2d330bd3356f.pdf