دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953650220181222Indexایندکس1570210.22122/jims.v36i502.11640FAایندکس مجله0000-0003-0874-1906Journal Article20190427Click to download the index of this issue.لطفا برای دانلود ایندکس این شماره کلیک نمایید.https://jims.mui.ac.ir/article_15702_9938cb4535fb07d68a49df610454a1d6.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953650220181222The Effect of Eight Weeks of Resistance Training on Activin Receptor type II-B and Plasma Levels of Growth Differentiation Factor 11 and 8 in Cardiac Physiological Hypertrophy in Male Wistar Ratsتأثیر هشت هفته تمرین مقاومتی بر گیرندهی کینازی سرین/ترائونین نوع 2 بتا و سطوح پلاسمایی عامل متمایز کنندهی رشد 11 و 8 در هایپرتروفی فیزیولوژیک قلب Ratهای نر نژاد Wistar130813131570310.22122/jims.v36i502.10576FAبهنام مسعودیاندانشجوی دکتری، گروه علوم ورزشی، دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران0000-0002-5052-9952اکبر اعظمیان جزیدانشیار، گروه علوم ورزشی، دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران0000-0003-3672-4927محمد فرامرزیدانشیار، گروه علوم ورزشی، دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران0000-0003-3467-7266اردشیر طالبیدانشیار، گروه پاتولوژی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0001-7313-5086Journal Article20180731Background: Exercise training can be effective on cardiac physiological hypertrophy (that is favorable for cardiac function) by changing the concentration of growth factors and their receptors. The aim of this study was to determine the effects of eight weeks of resistance training on activin receptor type II-B (ActRIIβ), as well as plasma levels of growth differentiation factor 11 (GDF11) and growth differentiation factor 8 (GDF8) in cardiac physiological hypertrophy in male Wistar rats.Methods: After the familiarization period, fourteen 3-month-old male Wistar rats were randomly divided into control and training groups (n= 7). Resistance training included 8 weeks and 5 sessions per week climbing from a 1-meter ladder. GDF11 and GDF8 of plasma were measured using enzyme-linked immunosorbent assay (ELISA) method, and ActRIIB of left ventricular myocardium was measured using immunohistochemistry (IHC) method. Data were analyzed using independent t test and Mann-Whitney U at the significance level of P < 0.050.Findings: There was a significant difference between the training and control groups in heart weight (P = 0.004), heart weight/body weight (P =0.045), GDF11 (P = 0.001), and GDF8/GDF11 (P = 0.015). There was not any significant differences between the training and control groups in ActRIIβ (P = 0.768) and GDF8 (P = 0.295) levels.Conclusion: According to the results of the present study, it seems that resistance training with favorable effects on growth factors is an important strategy in cardiac physiological hypertrophy.مقدمه: تمرینات ورزشی از طریق تغییر غلظت عوامل رشدی و گیرندههای آنها میتواند بر هایپرتروفی فیزیولوژیک قلب (که برای عملکرد قلب مطلوب است) تأثیر داشته باشد. هدف از انجام این مطالعه، بررسی تأثیر هشت هفته تمرین مقاومتی بر گیرندهی کینازی سرین/ترائونین نوع 2 بتا (ActRIIB) و سطوح پلاسمایی عامل متمایز کنندهی رشد 11 (Growth differentiation factor 11 یا GDF11) و عامل متمایز کنندهی رشد 8 (GDF8) در هایپرتروفی فیزیولوژیک قلب RATهای نر نژاد Wistar بود.روشها: تعداد 14 سر موش صحرایی Wistar نر 3 ماهه پس از طی دورهی آشناسازی، به صورت تصادفی به 2 گروه 7تایی شاهد و مورد تقسیم شدند. تمرین مقاومتی شامل هشت هفته و هفتهای 5 جلسه صعود از یک نردبان 1 متری بود. GDF11 و GDF8 پلاسما به روش Enzyme-linked immunosorbent assay (ELISA) و ActRIIB بافت بطن چپ به روش Immunohistochemistry (IHC) اندازهگیری شد. دادهها با استفاده از آزمونهای Independent t و Mann-Whitney تجزیه و تحلیل شدند. 050/0 > P به عنوان سطح معنیداری در نظر گرفته شد.یافتهها: مقایسهی بین گروهی، اختلاف معنیداری بین گروههای مورد و شاهد در متغیرهای وزن قلب (004/0 = P)، نسبت وزن قلب به وزن بدن (045/0 = P)، سطوح پلاسمایی GDF11 (001/0 = P) و GDF11/GDF8 (015/0 = P) نشان داد، اما اختلاف معنیداری در متغیرهای ActRIIB (768/0 = P) و GDF8 (295/0 = P) مشاهده نشد.نتیجهگیری: با توجه به نتایج تحقیق حاضر، به نظر میرسد تمرینهای مقاومتی با اثرات مطلوب بر عوامل رشدی یک راهبرد مهم در جهت هایپرتروفی فیزیولوژیک قلبی باشد.https://jims.mui.ac.ir/article_15703_d2fecf93c5536345f54fc446cceb4b0c.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953650220181222Evaluation of the Pattern of Liver Fat Distribution Using Magnetic Resonance Imaging (MRI) Technique in Patients with Nonalcoholic Fatty Liver Diseaseبررسی الگوی توزیع چربی کبد با استفاده از روش تصویربرداری تشدید مغناطیسی (MRI) در بیماران کبد چرب غیر الکلی131413201570410.22122/jims.v36i502.10617FAمنصور ذبیحزادهدانشیار، گروه فیزیک پزشکی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، اهواز، ایران0000-0002-0123-1085زهرا فرزانگاندانشجوی کارشناسی ارشد، گروه فیزیک پزشکی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، اهواز، ایران0000-0002-1877-8019محمد مومن غریبونداستادیار، گروه رادیولوژی، دانشکدهی پزشکی و بیمارستان گلستان اهواز، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، اهواز، ایران0000-0003-1533-5244عظیم معتمدفراستادیار، گروه رادیولوژی، دانشکدهی پزشکی و بیمارستان گلستان اهواز، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، اهواز، ایران0000-0001-8173-7140مظفر ناصرپوراستادیار، گروه رادیولوژی، دانشکدهی علوم پزشکی بهبهان، بهبهان، ایران0000-0002-3034-7385Journal Article20180808Background: The aim of this study was to evaluate the spatial distribution of the liver fat with in-phase and out-of-phase gradient echo imaging technique in patients with nonalcoholic fatty liver disease (NAFLD).Methods: This cross-sectional prospective study was conducted on 38 volunteers after approval by the Ethics Committee and obtaining informed consent, in the period of more than two years. Inclusion criteria were as being adult with confirmed NAFLD in biopsy findings, and exclusion criteria included pregnancy, alcohol consumption, claustrophobia, history of liver disease, and using lipid control drugs between biopsy and magnetic resonance imaging (MRI). The in-phase and out-of-phase sequences was performed with a 1.5 Tesla scanner. Fat fractions were calculated for different parts of the liver, and compared with each other. Descriptive statistics, linear regression, and a set of Spearman, Kruskul-Wallis, and Mann-Whitney tests were used with a significance level of P < 0.050 in SPSS software.Findings: 38 patients (22 men and 16 women) with mean age of 42.4 ± 10.6 years were investigated. The fat content for segments 1 to 3 (11.63 ± 10.22 percent), superficial (19.00 ± 11.67 percent) and deep (23.01 ± 12.59 percent) regions of segments 4 to 8, superficial region of segment 5 (19.00 ± 11.67 percent), and the whole liver (18.44 ± 11.57 percent) was measured. A direct linear relationship was found between the fat content of the surface region of segment 5 and biopsy findings (R2 = 0.86, P = 0.001). The average fat content of segments 1 to 3 was lower than other anatomical regions (P < 0.050), and the difference in fat content of other groups was not significant (P > 0.050).Conclusion: The spatial distribution of liver fat is heterogeneous in patients with NAFLD.مقدمه: تعیین الگوی توزیع چربی کبد در بیماران کبد چرب غیر الکلی از نقطه نظر تشخیص شدت بیماری حایز اهمیت است. هدف از انجام مطالعهی حاضر، بررسی توزیع فضایی چربی کبد با تکنیک گرادیان اکوی همفاز- غیر همفاز، در بیماران کبد چرب غیر الکلی بود.روشها: این مطالعهی مقطعی، آیندهنگر پس از تأییدکمیتهی اخلاق، با رضایت آگاهانه بر روی 38 داوطلب در بازهی زمانی بیشتر از دو سال انجام شد. معیارهای ورود، شامل بیماران بزرگسالی بود که کبد چرب غیر الکلی در گزارش بیوپسی آنان به تأیید رسیده بود. معیارهای خروج، شامل حاملگی، مصرف الکل، فوبیای Magnetic resonance imaging (MRI)، سابقهی بیماریهای کبدی و استعمال داروهای کنترل کنندهی چربی بین بیوپسی و MRI بودند. سکانس تصویربرداری گرادیان اکوی همفاز- غیر همفاز با دستگاه 5/1 تسلا انجام شد. Fat fraction سگمنتهای مختلف کبد محاسبه و با یکدیگر مقایسه شدند. از آمار توصیفی، Regression خطی و مجموعهای از آزمونهای آماری Spearman، Kruskal-Wallis و Mann-Whitney با در نظر گرفتن سطح معنیداری 050/0 > P در نرمافزار SPSS استفاده شد.یافتهها: 38 بیمار (شامل 22 مرد و 16 زن) با میانگین سن (6/10 ± 4/42 سال) بررسی شدند. مقدار چربی سگمنتهای 3-1 (22/10 ± 63/11 درصد)، نواحی سطحی (67/11 ± 00/19 درصد) و عمقی سگمنتهای 8-4 (59/12 ± 01/23 درصد) و بخش سطحی سگمنت 5 (19/12 ± 91/20 درصد) و کل کبد (57/11 ± 44/18 درصد) محاسبه گردید. ارتباط خطی مستقیم بین مقدار چربی ناحیهی سطحی سگمنت 5، با یافتههای بیوپسی مشاهده گردید (001/0 = P، 86/0 = 2R). مقدار میانگین چربی سگمنتهای 3-1، از سایر نواحی آناتومیک کمتر (050/0 > P) و اختلاف مقدار چربی سایر گروهها معنیدار نبود (050/0 < P).نتیجهگیری: توزیع فضایی چربی کبد در بیماران کبد چرب غیر الکلی، غیر یکنواخت است.https://jims.mui.ac.ir/article_15704_51378861715ff08deae170f0d7a07eb3.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953650220181222The Relationship between Sexual Function and Sexual Self-Disclosure in Women after Childbirthبررسی رابطهی بین عملکرد جنسی و خود ابرازی جنسی زنان بعد از زایمان132113281570510.22122/jims.v36i502.10830FAفرزانه کریمیدانشجوی کارشناسی ارشد، گروه مامایی، دانشکدهی پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران0000-0002-1112-3191راحله بابازادهاستادیار، گروه مامایی، دانشکدهی پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران0000-0001-6323-7249رباب لطیفنژاد رودسریدانشیار، گروه مامایی، دانشکدهی پرستاری و مامایی و مرکز تحقیقات ایمنی بیمار، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران0000-0002-1438-8822حبیباله اسماعیلیاستاد، گروه آمار و اپیدمیولوژی، دانشکدهی بهداشت و مرکز تحقیقات عوامل اجتماعی مؤثر بر سلامت، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران0000-0003-4139-546XJournal Article20181001Background: Hormonal and physical changes during postpartum have significant effects on women's sexual function. Sexual function is directly related to sexual satisfaction. Couple conversation about sexual issues, desires, and preferences has a significant impact on marital relationships. This study aimed to assess the relationship between sexual function and sexual self-disclosure in women after childbirth.Methods: This correlation study was performed on 160 women referring to Mashhad City health centers, Iran, in the period from 4 weeks to 6 months postpartum. The research instruments consisted of demographic and sexual characteristics questionnaire, Female Sexual Function Index (FSFI), and Hurlbert Sexual Self-Disclosure Questionnaire. Data analysis was performed using SPSS software, and Kruskal-Wallis and Spearman correlation tests with significance level of P < 0.050.Findings: Spearman's correlation coefficient between sexual self-disclosure and sexual function with an amount of 0.600 was significant (P < 0.001).Conclusion: Considering the positive correlation between sexual function and sexual self-disclosure after childbirth, it is suggested that, in the context of postpartum care, midwives use different counseling methods to increase women's sexual self-disclosure.مقدمه: تغییرات هورمونی و جسمی در دورهی بعد از زایمان بر عملکرد جنسی زنان تأثیرگذار است. عملکرد جنسی، به طور مستقیم با رضایت جنسی افراد در ارتباط است. گفتگـوی زوج پیرامـون مسـایل جنسـی، خواسـتههـا و ترجیحهای جنسی در برقراری رابطهی زناشویی رضایتبخش تأثیر بهسـزایی دارد. مطالعهی حاضر با هدف بررسی رابطهی بین عملکرد جنسی و خود ابرازی جنسی زنان بعد از زایمان انجام شد.روشها: این مطالعهی همبستگی، بر روی 160 زن مراجعه کننده به مراکز بهداشتی- درمانی مشهد که در بازهی زمانی 4 هفته تا 6 ماه پس از زایمان بودند، در سال 1396 انجام شد. ابزار پژوهش، پرسشنامههای مشخصات دموگرافیک و زناشویی و شاخص عملکرد جنسی زنان و پرسشنامهی خود ابرازی جنسی Hurlbert بود. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS و آزمونهای Kruskall-Wallis و همبستگی Spearman با سطح معنیداری 050/0 > P انجام شد.یافتهها: ضریب همبستگی Spearman بین خود ابرازی جنسی و عملکرد جنسی با مقدار 600/0 معنیدار بود (001/0 > P).نتیجهگیری: با توجه به همبستگی مثبت بین عملکرد جنسی و خود ابرازی جنسی در دورهی بعد از زایمان، پیشنهاد میشود جهت بهبود عملکرد جنسی زنان، ماماها در ضمن مراقبتهای بعد از زایمان با استفاده از روشهای مشاورهای مختلف، اقدام به افزایش خود ابرازی جنسی زنان نمایند.https://jims.mui.ac.ir/article_15705_97c6a3ba3d94f7cc6bcfc640b25e6f0b.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953650220181222The Effect of Spironolactone on Control of Pulmonary Hypertension in Patients with Obstructive Pulmonary Diseaseبررسی تأثیر اسپیرنولاکتون بر کنترل پرفشاری خون ریوی در بیماران مبتلا به بیماری انسدادی مزمن ریوی132913351570610.22122/jims.v36i502.10626FAمحمد امامیاستادیار، گروه داخلی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0002-7397-1639مرتضی آبدار اصفهانیاستاد، گروه قلب، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0002-2354-9966کورش نیکنامدستیار، گروه قلب، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0001-6061-4440علی مهرابی کوشکیاپیدمیولوژیست، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0001-5864-4683Journal Article20180810Background: This study aimed to determine the effect of spironolactone in control of pulmonary hypertension in patients with obstructive pulmonary disease (COPD) who admitted to Alzahra and Chamran hospitals in Isfahan, Iran, during the years 2017-2018.Methods: In a clinical trial study, 80 patients with COPD were selected and randomly divided in to two groups of 40. The first group received spironolactone at a dose of 25 mg, and the second group received routine treatment (without spironolactone). All patients underwent echocardiography and spirometry, and spirometry and electrocardiography parameters were compared between the two groups at the beginning and six months after the start of treatment.Findings: The mean pulmonary arterial pressure was 38.83 ± 6.9 and 39.65 ± 8.8 mmHg (P = 0.560), and 21.73 ± 6.12 and 24.5 ± 7.42 mmHg (P = 0.080), in control and intervention groups, before and 6 months after the treatment, respectively. The mean difference of pulmonary arterial pressure before and after the treatment was 25.4 ± 5.2 and 27.6 ± 5.2 mmHg in control and intervention groups, respectively, and no significant difference were seen between the two groups. Moreover, the improvements of spirometry and echocardiography indices were not statistically different between the two groups.Conclusion: Using spironolactone in patients with COPD has no significant effect on pulmonary hypertension, and spirometry and echocardiography indices, and more studies are needed in this regard.مقدمه: مطالعهی حاضر، با هدف تعیین تأثیر اسپیرنولاکتون در میزان کنترل پرفشاری خون ریوی در بیماران مبتلا به بیماری انسدادی مزمن ریوی مراجعه کننده به بیمارستانهای الزهرا (س) و شهید چمران اصفهان در سالهای 96-1395 به انجام رسید.روشها: طی یک مطالعهی کارآزمایی بالینی، 80 بیمار مبتلا به انسداد مزمن ریوی در دو گروه 40 نفره توزیع شدند. گروه مورد، اسپیرنولاکتون با دز 25 میلیگرم دریافت کردند و گروه شاهد، درمان معمول انجام شد و اسپیرونولاکتون تجویز نشد. تمام بیماران، در بدو شروع و شش ماه بعد از شروع درمان، تحت اکوکاردیوگرافی و اسپیرومتری قرار گرفتند و تغییرات پارامترهای اسپیرومتری و اکوکاردیوگرافی در دو گروه مقایسه شد.یافتهها: میانگین فشار خون ریوی در قبل از درمان در دو گروه شاهد و مورد به ترتیب 90/6 ± 83/38 و 00/8 ± 65/39 میلیمتر جیوه بود (560/0 = P). این میانگین در 6 ماه بعد از درمان در دو گروه مورد و شاهد به ترتیب به 12/6 ± 73/21 و 42/7 ± 50/24 میلیمتر جیوه رسید (080/0 = P). اختلاف میانگین فشار خون ریوی قبل و بعد از مداخله در گروه شاهد 20/5 ± 40/25 و در گروه مورد 20/5 ± 60/27 میلیمتر جیوه بود و اختلاف معنیداری بین دو گروه مشاهده نشد. همچنین، بهبودی شاخصهای اسپیرومتری و اکوکاردیوگرافی در این دو گروه اختلاف معنیداری نشان نداد.نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این مطالعه، مصرف اسپیرونولاکتون در بیماران مبتلا به بیماری انسدادی مزمن ریه تأثیر معنیداری در کاهش فشار خون ریوی، شاخصهای اسپیرومتری و اکوکاردیوگرافی ندارد و لازم است مطالعات بیشتری در این زمینه انجام گیرد.https://jims.mui.ac.ir/article_15706_47476a0690ea778b0eb6c8c47f7d507b.pdfدانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی استان اصفهانمجله دانشکده پزشکی اصفهان1027-75953650220181222The Outcomes of Cardiopulmonary Resuscitation in Intensive Care Units in Patients with Surgical and Non-surgical Diseasesپیامد احیای قلبی- ریوی بیماران داخلی و جراحی بستری در بخش مراقبتهای ویژه133613421570710.22122/jims.v36i502.10500FAمحمدامین ولیزاد حسنلوییدانشیار، گروه بیهوشی، بیمارستان امام خمینی، دانشگاه علوم پزشکی ارومیه، ارومیه، ایران0000-0003-4377-0884شهریار صانعدانشیار، گروه بیهوشی، بیمارستان امام خمینی، دانشگاه علوم پزشکی ارومیه، ارومیه، ایران0000-0003-0479-5843علیاکبر نصیریدانشیار، گروه بیهوشی، بیمارستان امام خمینی، دانشگاه علوم پزشکی ارومیه، ارومیه، ایران0000-0001-6350-4431الهام گل صنملوپزشک عمومی، دانشگاه علوم پزشکی ارومیه، ارومیه، ایرانندا خیرالهیدانشیار، گروه بیهوشی، بیمارستان امام خمینی، دانشگاه علوم پزشکی ارومیه، ارومیه، ایرانJournal Article20180723Background: Patients admitted to the intensive care unit (ICU) due to their critical conditions are at life-threatening situations, and cardiopulmonary resuscitation (CPR) is one of the most commonly used treatments in this area. Physicians and staff working in this section should be familiar with the basic and advanced life support. This study aimed to assess the outcomes of cardiopulmonary resuscitation in patients with surgical and non-surgical diseases in ICU of Imam Khomeini hospital in Urmia City, Iran.Methods: In this cross-sectional study, the medical record of patients admitted to the ICU and underwent CPR during a 7-year period (2010-2016) were analyzed. Demographic characteristics, medicines used in the course of CPR, time of cardiopulmonary arrest, duration of CPR, and its outcome were extracted and analyzed.Findings: Of 6365 patients admitted to the ICU of Imam hospital in Urmia City, 728 (11.43%) had cardiac arrest and received CPR. Of 728 CPRs performed in the ICU, 117 cases (16.1%) were successful and 611 (83.9%) were unsuccessful. Out of 433 patients with non-surgical diseases, 52 (12%) had successful CPR, and out of 295 patients with surgical diseases, 65 (22%) had successful CPR (P = 0.001). There was a statistically significant difference between patients with non-surgical and surgical diseases in visible dysrhythmia (P = 0.001). The mean duration of CPR was 32.72 ± 9.90 and 33.02 ± 8.90 minutes in patients with non-surgical and surgical diseases, respectively (P = 0.600).قدمه: با توجه به وضعیت بحرانی بیماران بستری در بخش مراقبتهای ویژه، این بیماران به شدت در معرض تهدید حیات میباشند و احیای قلبی- ریوی (Cardiopulmonary resuscitation یا CPR) یکی از اقدامات رایج در این بخش است. لازم است پزشکان و پرسنل در این بخش، به اصول اولیه و پیشرفتهی حمایت از حیات آشنا باشند. از این رو، مطالعهی حاضر با هدف بررسی پیامد بیماران احیا شدهی قلبی- ریوی داخلی و جراحی بستری در بخش مراقبتهای ویژهی بیمارستان امام خمینی (ره) ارومیه انجام شد.روشها: در این مطالعهی مقطعی، پروندهی بیماران مورد احیای قلبی- ریوی بستری در بخش مراقبتهای ویژه در مدت 7 سال (95-1389) مورد بررسی قرار گرفت. مشخصات دموگرافیک، داروهای به کار رفته در جریان CPR، زمان ایست قلبی- ریوی و زمان انجام و پیامد CPR، استخراج و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافتهها: در بازهی زمانی مورد مطالعه، تعداد 6365 بیمار در بخش مراقبتهای ویژهی بیمارستان امام خمینی (ره) ارومیه بستری شده بودند که از این تعداد، 728 مورد (43/11 درصد) دچار ایست قلبی- ریوی شده و مورد CPR قرار گرفته بودند. از 728 CPR انجام شده، 117 مورد (1/16 درصد) موفق و 611 مورد (9/83 درصد) ناموفق بود. از 433 نفر بیمار داخلی، 52 نفر (0/12 درصد) و از 295 نفر بیمار جراحی، 65 نفر (0/22 درصد) عملیات احیای قلبی- ریوی موفق داشتند (001/0 = P). دیسریتمی قابل مشاهده در بین بیماران داخلی و جراحی، تفاوت آماری معنیداری داشت (001/0 = P). میانگین طول مدت احیای قلبی- ریوی در بیماران داخلی 90/9 ± 72/32 و در بیماران جراحی، 90/8 ± 02/33 دقیقه بود (600/0 = P).نتیجهگیری: در مطالعهی حاضر، زمان CPR، استفاده از داروها با تعداد و تکرار دز، در بیماران با CPR ناموفق، بیشتر بود. فراوانی CPR موفق قابل قبول بود.https://jims.mui.ac.ir/article_15707_3a7870ca97936001e0b6f6fe95d91a3c.pdf